بین الملل تابناک: از زمان روی کار آمدن طالبان در افغانستان، در مواقعی شاهد بروز تنشهایی به ویژه در نوار مرزی ایران و افغانستان بوده ایم؛ تنشهایی که در چند روز گذشته شکل جدی تری به خود گرفته و نگرانیهای امنیتی هشدار دهندهای را به وجود آورده است.
برخی ناظران این تنش ها را مقطعی، گذرا و حتی طبیعی تلقی می کنند و برخی دیگر معتقدند طالبان در یک روند آرام در حال افزایش تنش با ایران است. فارغ از اینکه کدام دیدگاه دقیق تر است، اگر این تنش های مرزی با گفتوگو و تعامل حل نشوند، ممکن است به یک بحران حاد میان ایران و طالبان تبدیل شود.
در همین رابطه، تابناک در گفتوگو با مجید مختاری، کارشناس مسائل افغانستان به دلایل و پیامدهای این تنش ها پرداخته است. اینکه چرا تنش ها در حال افزایش است و برای مدیریت آن چه باید کرد؟
تنش در روابط طالبان و ایران؛ بحران سوتفاهم!
مختاری در گفتوگو با تابناک ریشه همه تنش ها را سوءتفاهم دانسته و اظهار داشت: روابط ایران و افغانستان به صورت تاریخی روابطی پیچیده و به هم پیوسته، سردرگم و همراه با سوءتفاهم است. در حقیقت هرچه فرهنگ و اشتراکات اجتماعی و تاریخی عامل نزدیکی و پیوند دو کشور بوده است، سیاست دو کشور را از یکدیگر دور کرده است. روابطی پیچیده و درهم تنیده از بعد اشتراکات تمدنی، فرهنگی و اجتماعی، همراه با سطح بالای همکاری های اقتصادی در کنار اختلافات سیاسی و امنیتی همچون مساله آب، مهاجرت بدون ضابطه و قاچاق مواد مخدر. سردرگم از باب راهبرد و برنامه برای توسعه روابط بلندمدت در خور دو همسایه با نزدیک به هزار کیلومتر مرز مشترک. در حقیقت دو همسایه که جبر جغرافیایی آنان را تا ابد کنار یکدیگر نشانده هیچگاه به یکدیگر به عنوان یک اولویت راهبردی یا عنصر حیاتی در سیاست خارجی خود نگاه نکرده اند و سیاست همسایگی مشخص و مدونی در قبال یکدیگر نداشته اند.
وی افزود: جغرافیای راهبردی ایران در طول تاریخ عمدتا در غرب ایران فهم شده است و برای افغانها مواجهه با قدرت های فرامنطقه ای و همسایه جنوبی اولویت اصلی بوده است. اما آنچه وضعیت روابط دو کشور را در شرایط بغرنج و حساس قرار داده و دو کشور را گاهی تا مرز رویارویی های سهمگین و حتی جنگ پیش برده است، ناشی از هیچ یک از این عوامل ذکر شده نیست بلکه ریشه در عنصری دارد که تنها باید یک نام بر آن نهاد: سوءتفاهم!
این کارشناس مسائل افغانستان ادامه داد: بعد منافع ملی به مثابه منافع ثابت، بلندمدت و اصیل برخاسته از نگاه واقع گرایانه به منافع ملی، هر دو کشور می دانند که صلح، ثبات، آرامش و برادری در کنار همکاری و تعامل در حوزه های مختلف تأمین کننده منافع دو ملت است. از سویی ظرفیت های لازم برای گسترش و تعمیق روابط نیز بسیار است و در هر حوزه موضوعی، شاخص های همکاری و هماهنگی فراوان است. حال سوال اینجاست که چرا علیرغم وجود اشتراکات فراوان هیچ گاه روابط ایران و افغانستان به پایستگی و ثبات لازم نرسیده است و هر اتفاق و رویداد امنیتی دو طرف را تا آستانه جنگ سوق می دهد؟ اگر پاسخ به این سوال را در گزاره «سوءتفاهم» جستجو کنیم، اولین نقطه فهم مساله را باید در نحوه ادراک دو طرف از یکدیگر و منافع و سیاستهایشان در قبال یکدیگر جستجو کنیم. ایران و افغانستان، دو همسایه از دل یک تمدن و فرهنگ، هیچ گاه یکدیگر را از دریچه روابط دوجانبه خود فهم نکرده اند. ارگ نشینان کابل یا دولتی برآمده از دوران اشغال بوده اند که در آن صورت مساله خود با ایران را از دریچه مساله اشغالگران به ایران دیده اند و یا دولت هایی ضعیف اما ماجراجو بر مسند قدرت بوده اند و از ایران به عنوان ابزاری برای جلب حمایت دوستان و شرکای منطقه ای خود استفاده کرده اند. این سیاست شکست خورده دولت های افغانستان در قبال ایران ناشی از نادیده گرفتن و اشتباه محاسباتی آنان از نقش تاریخی، تمدنی و منابع و قدرت ایران به عنوان همسایه افغانستان بوده است. در حقیقت دولت های افغانستان هیچ گاه نتوانسته اند به ارزیابی دقیقی از منافع و امتیازات داشتن روابط راهبردی و بلندمدت با ایران برسند.
مختاری گفت: از سویی درک ایران از صحنه سیاست افغانستان نیز از جمله موضوعات بااهمیت است. ایران با یک غفلت تاریخی از همکاری با دولت های مختلف افغانستان، نتوانسته است جای پای محکمی در سطوح بوروکراتیک و تصمیم ساز و تصمیم گیر افغانستان پیدا کند. در واقع ایران همیشه دارای ایده ای برای آینده سیاسی افغانستان بوده است تا ایده ای برای توسعه روابط سیاسی با افغانستان. دو همسایه که یکدیگر را از عینک رقابت قدرت های بزرگ یا رقابت های منطقه ای درک می کنند و برای یکدیگر نسخه می پیچند، در چنین وضعیتی از سردرگمی راهبردی در قبال یکدیگر قرار می گیرند. اما آنچه اکنون حائز اهمیت است، تنش هایی است که پس از قدرت گیری دوباره طالبان در افغانستان در حال شکل گیری است و آبشخور همه آنان به چیزی فراتر از روابط دو کشور برمی گردد.
این کارشناس مسائل بین الملل افزود: از سویی ژئوپلیتیک همسایگی واقعیت های اشتراکات امنیتی را به دو طرف دیکته می کند و از سوی دیگر رقبای منطقه ای در حال استفاده از ظرفیت سوءتفاهمات در روابط دو کشور هستند. روزی روابط دو کشور درگیر بحران مرزی بخاطر ناهماهنگی های مرزبانی های دو کشور است و روزی دیگر ایران ستیزان در حال شعار و نفرت پراکنی علیه ایران مقابل کنسولگری به جرم پناه دادن به قریب به هشت میلیون افغانستانی یعنی معادل یک دهم جمعیت ایران؛ این در شرایطی است که جمهوری اسلامی ایران در مقابل سنگین ترین تحریم های اقتصادی تاریخ در حال مقاومت است و با این حال این جمعیت فراوان که بسیاری از آنان حتی کارت شناسایی نیز ندارند و از مسیرهای غیرقانونی وارد کشور شده اند را پناه داده است.
صبر ایران در بوته آزمایش
وی افزود: ده ها انفجار در محله های شیعه نشین نیز در این مدت روی داده است و از نمازگزار و روزه دار تشنه لب تا دانش آموز و دانشجو در خون خود غلتیده و طالبان تنها مسئولیت محکوم کردن این اتفاقات را برعهده گرفته است. گویی که رقابتی برای به بوته آزمایش بردن صبر ایران در قبال این موضوعات وجود دارد و تمامی آن اقداماتی که می تواند منجر به ورود دو کشور به یک منازعه بلندمدت شود در حال آزمایش است.
ناهماهنگی در سطوح عالی میان دو کشور
مختاری در ادامه گفت: آنچه مشخص است ناهماهنگی در سطوح عالی هم در داخل افغانستان و هم میان دو کشور است. این ناهماهنگی همان نقطه خلأ و فضای خالی است که می تواند سوءتفاهمات را به جنگ تبدیل کند. جنگی که نه ایران می خواهد و نه افغانستان توان ورود به آن را دارد و نه دلیلی برای آن وجود دارد. اگر سیاستمداران دو کشور این احساس را نداشته باشند که ضلع یا اضلاع سوم یا چندمی در این رابطه به دنبال کشاندن دو طرف به نقطه بدون بازگشت است شرایط خطرناک خواهد بود. درک این تهدید امروز برای دو طرف ضرورت دارد. ضلع سوم این تنش ها همان هایی هستند که روی حضور چند میلیون افغانستانی در ایران به عنوان نیروی محرکه بحران اجتماعی حساب می کنند، روی غرور دنکیشوتوار نیروهای طالبان که سرمست از پیروزی در مقابل نیروهای آمریکایی خود را می دانند حساب می کند و روی آمادگی و توانمندی نیروهای مسلح ایران جهت مقابله با طالبان در صورت افزایش تنش ها نیز حساب باز می کند. این ضلع سوم همان هایی هستند که پیش از این نیز با وقایع و رویدادهایی همچون شهادت اعضای کنسولگری ایران در مزارشریف دو کشور را تا مرز یک جنگ پیش بردند. چاره و راه حل تنها در بازگشت به عقلانیت، گفتگو، تعامل و شناخت محیط پیچیده و خطرناکی است که نظم پساآمریکایی امروز منطقه و جهان در حال تجربه است. میراث شوم حضور قدرت های بزرگ در افغانستان از بریتانیا و شوروی گرفته تا آمریکا هنوز هم دامنگیر امنیت و ثبات در افغانستان و منطقه است.
این کارشناس مسائل افغانستان در پایان گفت: در واقع تعدد تصمیم گیران در هیات حاکمه افغانستان و نبود انسجام در تصمیم گیری ها و عدم شکل گیری یک رابطه معنادار و منظم میان دو کشور نه تنها دستاوردهای همکاری های اقتصادی دو کشور را تحت الشعاع خود قرار داده است، بلکه در حال تبدیل شدن به تنش های خطرناک امنیتی نیز هست. برخی عناصر خودسر و ماجراجو بخصوص در سطوح پایین اجرایی نیز در حال تشدید تنش ها هستند. در صورتی که سیاست ها و راهبردهای سیاسی در نقطه صفر مرزی، یا برخاسته از انتشار چند کلیپ اینستاگرامی مشخص شود، دیگر جایی برای مذاکره نخواهد ماند. طالبان باید بداند که تهدید پیشروی امروز افغانستان تهدید افراط گرایی و تروریسم داعش، مهاجرت بدون ضابطه ناشی از ناامنی های اجتماعی و اقتصادی، قاچاق موادمخدر و عدم رعایت حق همسایگی ایران است.
در همه این موضوعات جمهوری اسلامی ایران و مردم ایران در کنار ملت افغانستان خواهد بود، چون تسری پویش های ناامن ساز از افغانستان به منطقه در صورتی که کنترل مناسبی روی آنان صورت نگیرد، حتمی خواهد بود و هیچ قدرتی نمی تواند از منافع ملی و امنیت ملی خود در مواجهه با چنین بحران هایی چشم پوشی کند. اگر این فرصت کنونی برای شکل گیری یک فضای مفاهمه و تشریک مساعی و همکاری مورد توجه قرار گیرد و روابط دو کشور به ریل روابط دو همسایه با نیازها و منافع مشترک فراوان بازگردد بحران تنش های اینستاگرامی و جاده سازی های خلق الساعه نیز پایان خواهد یافت؛ در غیر این صورت از این پس هر روز باید منتظر اضافه شدن ضلعی دیگر به روابط دو کشور و متعاقب آن بحران هایی ساختگی و جعلی برای رساندن دو طرف به نقطه جوش و نقطه بدون بازگشت باشیم.