با وجود آنکه بسیاری از فیلمهای پیش از انقلاب تصویر واقع تاملی از آن دوران روایت میکنند، تعداد انگشت شماری از این آثار پس از انقلاب از تلویزیون پخش شدهاند؛ اتفاقی که نیاز به بازنگری دارد و باید دیگر فیلمهای اینچنینی با رعایت ملاحظات فرهنگی مرسوم، از رسانه ملی پخش شوند. در میان این آثار، «دایره مینا» اثر داریوش مهرجویی یکی از فیلمهایی است که عدم نمایشاش شگفت انگیز بوده است.
«تابناک»، مهدی خرم دل؛ در سالهای پایانی حکومت پهلوی، موج نوی سینمای ایران با خلق شماری از آثار همراهی بود که تصویری نزدیک به فضای واقعی جامعه را نشان میدادند و فاصله معناداری با فیلمفارسی داشتند. در این فیلمها خبری از لات و کاباره نبود و دوربین به کف خیابانها آمده بود و داستان زندگی سیاه مردم و فقر و نابرابری را روایت میکرد و همین نگاه تازه، باعث توجه بین المللی به سینمای ایران در همان سالها شد.
پس از انقلاب شمار اندکی از این فیلمها شمار اندکی پس از انقلاب در تلویزیون به نمایش درآمدند که فیلمهای گاو اثر مهرجویی و سفر سنگ کیمیایی اثر مسعود کیمیایی شناختهشدهترین این آثار بودند و نمایش مابقی آثار به تکسانسهایی در سینماتکها یا مرور آثار در جشنوارههای داخلی محدود شد و بخش وسیعی از مردم که از طریق تلویزیون این آثار را میبینند، این فیلمها را هرگز ندیدهاند.
بسیاری از این فیلمها باب طبع حکومت وقت نبودند و شماری از آنها به دستور مستقیم شاه توقیف شدند که از آن جمله میتوان به دایره مینا اشاره کرد؛ فیلمی که چهره برهنه فقر و خونفروشی را به آشکارترین شکل ممکن نشان میدهد و توسط شخص محمدرضا پهلوی توقیف و پس از توجه بین المللی، رژیم پهلوی مجبور به رفع توقیف این فیلم شد و فیلم در جشنواره بین المللی به شدت تحسین شد.
البته شخص شاه دستور توقیف آثار دیگری را نیز داد که فیلم مستند «گنجینه ملی جواهر» اثر ابراهیم گلستان یکی از آنهاست. گلستان این فیلم را به سفارش دولت برای بیست و پنجمین سالگرد سلطنت پهلوی ساخت؛ اما او در فیلم، این گنجینه جواهر را در کنار فقر روستاییها نشان داد و به همین دلیل، خشم شاه را در پی داشت و پس از نمایش توسط شاه حتی به وزارت فرهنگ و ارشاد نیز تحویل داده نشد.
برخی فیلمها نظیر «گزارش» اثر عباس کیارستمی نیز هرچند نقد رادیکالی ندارد، تصویر واقعی از طبقه متوسط شهری را نشان میدهند که درگیر مصائب روزمره هستند و بر خلاف تاریخسازی برخی شبکههای فارسیزبان ماهوارهای، مداوماً در کلاب و در حال تفریح و خوشگذرانی نیستند. از این جنس فیلمها که تصویر واقع گرایانهای از طبقات متوسط نشان میدهند نیز در تلویزیون نمایش داده نشده و به نوعی نادیده گرفته شدهاند.
یکی از دلایل عدم پخش این فیلمها، تفاوت استانداردهای پوشش بازیگران با استانداردهای مرسوم این دوران است اما به نظر میرسد با کمی اغماض و تعدیلهایی میتوان لیستی نسبتاً طولانی از این فیلمها را از تلویزیون پخش کرد و این انتظاری است که از مدیریت تازه تلویزیون میرود تا بدین شکل زمینه بازنمایی تصویر واقعی دوران پهلوی را فراهم نمایند. به تعبیری، چنین بازنگری را میتوان جزو نشانههای وقوع تحول در سازمان صداوسیما و آغاز دوران تازه از بهره برداری حداکثری از محتوا تلقی کرد.
انفعالی که تاکنون در این زمینه به دلیل محافظه کاری بیش از حد وجود داشته، منجر به روایت یک طرفه از تاریخ شده و تداوم این وضعیت به کشور لطمه جدی میزد؛ برای نمونه مستند «گنجینه ملی جواهر» اثر ابراهیم گلستان در شبکه منوتو پخش شد اما تنها بخشی از آن که گنجینه را نشان میداد و مابقیاش سانسور شد! این اتفاق مشخصاً محصول عدم پخش کامل این مستند به صورت مداوم از شبکههای مختلف تلویزیون است.
این ماجرا را باید از این منظر نیز مورد توجه قرار داد که با توجه به سرقت آرشیو تلویزیون و فروش به شبکههای ماهوارهای، آرشیو تاریخی صداوسیما، ارزش انحصاریشان را از دست داده و همه آنها دیر یا زود پخش میشود. بنابراین برنده رسانهای است که زودتر از این آرشیو استفاده کند و اقدام به پخش آن نماید. در این چارچوب باید تا جای ممکن آرشیو تاریخی مورد توجه قرار گیرد و در آرشیو تاریخی، این فیلمهای فوق الاشاره، حتماً جزو آثار ارزشمندی است که باید در کنداکتور قرار بگیرند.