عبد گنهکارت دلش بیقرارهبندهات به غیر از تو کسی رو ندارهخدایا از بس که مهربونی تودلیل این اشکامو میدونی توعمر داره میشه تباه خدایا ببخشخستم از بار گناه خدایا ببخشهر بار صدات کردم به دادم رسیدیحاجت روام کردی بدیمو ندیدیبه این عبد بیمقدار و ناقابلنظر کن جان آقام ابوفاضلاز همه تشنه ترم خدایا ببخشجان سقای حرم خدایا ببخشدامن کشان رفتی دلم زیر و رو شدچشم حرامی با حرم رو به رو شدبیا برگرد خیمهای کس و کارممنو تنها نگذارای علمدارمآب به خیمه نرسید فدای سرت