داره کم کم تموم میشه؛ یه سال چشم انتظاری مون
یه چند روزه دیگه مونده؛ تموم شه بی قراریمون
آروم آروم توی سینم؛ به پا کن خیمه ی غم رو
داری حس میکنی یا نه؛ صدا پای محرم رو
عجب ماهی! بکش آهی…. عجب عشقی تو این حاله
تموم آرزوم موندن؛ تا عاشورای امساله
نمیریم و محرم باز بگیم با اشک و با ناله
حسین جانم… حسین جانم
قربون اسم بانمکت برم! حسین جانم
یه آقایی توی کوفه؛ غریب و بی کس و خستس
میون کوچه ها تنهاس؛ همه درها به روش بستس
حسینو دعوتش کرده؛ ولی حالا پشیمونه
میخواد نامه بده برگرد؛ ولی دیگه نمیتونه