پس از کاهش محسوس مخاطبان تلویزیون به واسطه مجموعه برنامههای تولیدی ضعیف، تصمیماتی برای بازگشت برخی چهرههای دارای جذابیت برای طیفی از مخاطبان گرفته شده و تاکنون نام رضا رشیدپور با برنامه «سیم آخر» و محمدرضا گلزار با برنامه «پانتولیگ» قطعی شده؛ اما شواهد نشان از فشارهایی برای تداوم وضعیت هجده ماه اخیر تلویزیون دارد که ظاهراً هر چیزی به جز حفظ مخاطب متنوع رسانه ملی دارای اهمیت بوده است.
به گزارش «تابناک»؛ تلویزیون کشورمان در چند سال اخیر به شکل محسوسی در رقابت با شبکههای فارسی زبان ماهوارهای، مدام مخاطب را از دست داده و در حدود هجده ماه اخیر این وضعیت شتاب یافته است. بر خلاف ضرب المثل معروف که در میانه جنگ نباید اسب را عوض کرد، در شرایطی که رقابتی سختی در جریان است، بسیاری چهرههای امتحان پس داده در جذب مخاطب غیب شدند تا لابد جا برای دیگران باز شود. در غیاب رضا رشیدپور، رامبد جوان، سروش صحت، علی ضیا و احسان علیخانی، آنتن به اشخاصی فاقد توانایی و جذابیت بالقوه برای جلب مخاطب سپرده شد. این کوشش برای مجری سازی اما شکست خورد و گروه دوم نتوانستند بر خلاف گروه اول گل کنند، چون مجری گری هم مثل بازیگری نیاز به «آنی» دارد که لزوماً هرکسی ندارد.
در حوزه سریال سازی نیز وضعیت مشابهی رخ داد و بسیاری از تهیه کنندگان و کارگردانهای باسابقه به مرور جای خود را به جوانهایی دادند که بعضاً از سوی یکی دو نهاد فرهنگی نیز حمایت میشدند؛ اما غالباً نتوانستند از پس کار برآیند و اوضاع به نقطهای رسید که برای نخستین بار در تاریخ تلویزیون، به نصب بنرهای شهری برای جذب مخاطب برای سریالها منتهی شد. این در حالی است که تصور میشد، پس از صدور حکم قائم مقامی و ریاست ستاد تحول صداوسیما برای وحید جلیلی که همواره منتقد مدیریت صداوسیما و مدیریت کلان فرهنگی کشور بود، صداوسیما تخت گاز به سمت جذب مخاطب برود. تنها برنامه موفق در این دوره حسینیه معلی بود که با نقدهایی مواجه شد، چون دقیقاً در محدوده زمانی ساعت 10:30 شبهای دهه اول محرم ـ که مردم باید به هیات میرفتند ـ یک شوی مذهبی پخش میشد که مخاطب مذهبی را مخیر میان انتخاب یکی از این دو قرار میداد. این در حالی است که ماموریت صداوسیما، بردن هیات به خانه مردم نیست، بلکه سوق دادن و بردن مردم به هیات و عزاداری امام حسین (ع) است.
مجموعه آزمون و خطاها در انتصاب مدیران صداوسیما از معاونت سیما تا مدیر گروهها که چهرههای منتسب به وحید جلیلی در آن دخیل بودند و به کارگیری اشخاصی فاقد درک و تجربه سازمانی موثر -از مدیر شبکه و مدیرگروه تا تهیه کننده و کارگردان- یکی دیگر از اشتباهات اساسی بود که به تولید ضربه زد و در واقع با یک زنجیره اشتباهات مواجه هستیم. این اتفاقات دقیقاً زمانی رخ میدهد که شبکههای فارسی زبان منوتو، بی بی سی و ایران اینترنشنال نه تنها با صداوسیما، بلکه با هم نیز برای جذب مخاطب فارسی زبان رقابت سنگینی میکنند و حجم برنامههای گستردهای تولید میکنند. در واقع این آزمون و خطاها در دورانی نظیر دوران مدیریت محمد هاشمی رخ نمیدهد که خبری از ماهواره نبود و تنها رقیب برای تلویزیون، ویدیوی قاچاق بود، بلکه در دورانی به وقوع میپیوندد که مخاطب با کنترلی در دست، به سرعت کانال را عوض میکند و تضمینی نیست که دوباره مشتری ثابت برنامههای داخلی شود.
اینکه ماهواره بیش از هر زمان بر بام خانهها -حتی در محلههای مذهبی نشین چون خیابان ایران- نقش بسته و هر روز طیف گستردهتری به سراغ این دیش میروند، نشان تلخی از ضعف عمیق هم در تولیدات سرگرم کننده و هم در پوشش خبری جامع رویدادهای مختلف دارد. طیف متنوع مردم ایران که قاعدتاً نتوانسته سلیقه خود را در میان شبکههای پرتعداد تلویزیون ایران بیابد، سراغ ماهواره میرود تا با استفاده از رقبای تلویزیون زمان خود را پر کند. دور انداختن برخی رویکردهای گذشته تلویزیون، بدون کنکاش در دلیل این رویکردها از علل وقوع چنین وضعیتی است. به عنوان نمونه در حالی که شبکه اول و خبر ماموریت پوشش خبری و سیاسی را داشتند، شبکه سوم سیما که با شعار شبکه جوان تعمداً به سرگرمی و پخش سریالهای نود شبی و فوتبال اختصاص داشت، به سیاسی ترین شبکه تلویزیون تبدیل شد و سرمایهای که سالها توسط صافی و پورمحمدی جمع شده بود، در محل اشتباهی مورد بهره برداری قرار گرفت.
حالا که ظاهراً وحید جلیلی و دوستانش تصمیم گرفتهاند، کمی در رویهشان تجدیدنظر کنند و دست کم با برگرداندن چهرههایی، چون رضا رشیدپور و محمدرضا گلزار در قالب دو برنامه سرگرمی به تلویزیون، کمی ویترین مخاطب پسندتری را شکل دهند، همان چهرههایی که خودشان به تلویزیون تزریق کردهاند، یقهشان را گرفتهاند و امثال وحید جلیلی را به پایمال کردن خون شهدا متهم میکنند؛ مسالهای که با واکنش تند یکی از مدیران صداوسیما همراه شد و مجری معترض را با لحنی عجیب، دارای ۵ درصد مخاطب در نظرسنجی صداوسیما از مردم، خواند. این مجری ۵ درصدی هم پیش از تعطیلی برنامه ضعیفش، استعفا داد تا دست پیش را گرفته باشد. باید کمی بیشتر به جلیلی و تیمش که صداوسیما را اداره میکنند، زمان داد و دید، آیا صداوسیما روزهای بهتری را در پیش خواهد داشت و آیا بار دیگر برنامهای از این سازمان پرهزینه پخش میشود که خیابانها را خلوت کند یا اوضاع از این هم بدتر میشود؟