میتوان در اهمیت و فواید «زمان شناسی» و «وقت شناسی» و البته فرزند «زمانه خویش بودن» سطرها نوشت و گفت؛ اما برای بیان نقطه مقابل آن و مضرات زمانه را نشناختن، شاید می توان مختصر و کوتاه گفت که اگر از درک این اصل غافل باشیم، اثرات سوء آن، تنها معطوف به یک حوزه یا فرد نخواهد بود، بلکه میتواند دامنگیر خیلی از حوزهها و افراد دیگر هم بشود، ولی این را که برخی افراد یا گروهها از شناختن عناصر زمان و مکان برای یک تصمیم گیری عاجز یا غافلند، میتوان به طور موجز گفت که یا غافل هستند یا خائن و واقعیت امر این است که از این دو دسته خارج نیستند.
در مکتب اهل بیت ـ علیهم السلام ـ زمان شناسی و توجه به مقتضیات و شرایط و اوضاع و احوال زمانه، اصلی شمرده میشود که هم در سخنان و رفتار پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ و هم در گفتار و سیره ائمه ـ علیهم السلام ـ جلوه گر است؛ برای نمونه، از پیامبر اسلام منقول است که فرمود: «رحم الله من حفظ لسانه و عرف زمانه و استقامة طریقته»؛ خداوند رحمت کند کسی را که زبان خود را حفظ کند و زمان خود را بشناسد و روش و طریقه او (در زندگی) روش مستقیم باشد (شخص کج سلیقه نباشد).
یا از حضرت علی ـ علیه السلام ـ نقل شده است که فرمود: «لاتقسروا اولادکم علی آدابکم، فانهم مخلوقون لزمان غیر زمانکم»؛ آداب و رسوم زمان خود را با زور و فشار به فرزندان خویش تحمیل نکنید، زیرا آنان برای زمانی غیر از زمان شما آفریده شده اند؛ لذا باید تاکید کرد که شناخت زمانه و هویت زمان، یعنی مجموعه شرایط و عواملی که کیفیت زمانی موجود در این برهه از زمان را ایجاد کرده، بیش از هر زمان تبدیل به یک ضرورت شده است؛ هویتی که با خودیابی، خودشناسی و درک اوضاع و احوال حاکم بر آن، به استعدادها و بهره وری از سرمایههای وجودی خود و دیگران توجه داشت. این سخن وقتی در مورد مقوله حکمرانی و نوع حکمرانی و دخیل کردن عنصر زمان شناسی در حکمرانی وارد میشود، اهمیت دوچندانی پیدا میکند، به گونهای بدون اغراق باید گفت، اگر تصمیمی بدون رعایت این اصل و در نظر گرفتن عنصر زمان و مکان گرفته شود و هر چقدر هم تصمیم درست و صحیحی باشد، قطعا نتایج امیدبخشی نخواهد داشت.
بر اساس آنچه در فرهنگ لغات، متون علمی و منابع موثق به زبان فارسی و انگلیسی در مورد اصطلاح حکمرانی آمده است، میتوان آن را این گونه تعریف نمود؛ حکمرانی: فرایند قاعده گذاری، اجرای قواعد، بررسی، نظارت و کاربست بازخوردها با اعمال قدرت مشروع و به منظور دستیابی به هدف مشترکی برای همه کنشگران و ذینفعان در چارچوپ ارزشها و هنجارها در محیط یک سازمان یا یک کشور.
بر اساس این تعریف، تنظیم قوانین و فرآیندهایی که بر سبک سیاستگذاری و نحوه نقشآفرینی کنشگران و ذینفعان در فرآیند سیاستگذاری و اعمال قدرت تاثیر میگذارد، بخشی از وظایف حکمرانی است. به علاوه موفقیت حکمرانی معمولاً با مشخصههایی از جمله: دستیابی به ارزش ها، رضایتمندی، عدالت گستری، مهار فساد، مشارکت، مسئولیت پذیری، اثربخشی، یکپارچگی، و امثال آن سنجیده میشود.
چگونگی دستیابی حکمرانان به چنین قدرتی برای اداره امور عمومی سازمان یا کشور به رویه قابل قبول و یا رویه قابل پیاده شدن حکمرانی در میان ذینفعان اصلی و یا کلیه ذینغعان برمیگردد؛ لذا عقل و منطق و عرف عقلا حکم میکند، مثلا اگر قرار است قانونی تصویب شود یا تغییراتی در سطح برخی ادارت یا اماکن یا دانشگاهها رخ دهد، این تصمیمات به گونهای گرفته و اعمال شود که با اصل زمان شناسی همخوانی داشته باشد و اینگونه نباشد که یک تصمیم مهم را که پیش بینی هم میشود، ممکن است واکنشهای عمومی تندی داشته باشد، زمانی اجرا کنیم که مثلا در حالت عادی هم به دلیل سابقه گذشته آن برهه به علت وقوع یک رویداد خاص ممکن است فضاسازیهایی شکل بگیرد و در اصل بهانه و دستاویزی برای افراد بدخواه داخلی یا خارجی قرار باشد. پس اگر فرد یا افرادی از درک این موضوعات عاجز باشند، همانگونه که در قبل هم گفته شد، نمیتوان خارج از دستههای «جاهلین» یا خائنین» آنها را دسته بندی کرد.