محمدطاها غفوری، دانش آموز 8 ساله ای است که به خاطر برخی مشکلات، تازه امسال به کلاس اول رفته، پس از اخراج از مدرسه دچار تشنج شد و از بیمارستان سر درآورد. مادر این دانش آموز میگوید: «یک روز صبح بچهام را به مدرسه شهید مطهری برده بودم، ولی همان روز مدیر مدرسه به من گفت که محمدطاها را به مدرسه نیاورید! من تعجب کردم و پرسیدم که آیا مدرسه تعطیل شده است؟ مدیر به من گفت که خیر؛ محمدطاها اخراج شده است، چون با بقیه بچه ها دعوا می کند. من از مدیر مدرسه خواهش کردم که اجازه دهد تا فرزندم به کلاسش بازگردد و از روش دیگری برای گوشزد کردن این مورد استفاده کنند، ولی مدیر به من گفت که حتی درس محمدطاها نیز خوب نیست و معلمش هم از او راضی نیست. برای همین فعلا نمی تواند در مدرسه درس بخواند... من پیش مدیر مدرسه بازگشتم و تاکید کردم که درس بچه ام خوب شده است و اگر این روند دوری از مدرسه ادامه دار باشد ممکن است درسش افت کند. در آن حال، پسرم در حال گریه کردن بود و من نیز در حال التماس. در نهایت مدیر مدرسه پذیرفت که بچه ام به کلاس بازگردد؛ ولی معاون مدرسه آقای (ش) باز قبول نکرد! آن روز بچه را به خانه بردم؛ ولی روز بعد مجددا به مدرسه رفتیم و به آقای معاون (ش) گفتم که بچه ام حال خوشی ندارد و خیلی ناراحت است و از او مجددا خواهش کردم که اجازه بدهد فرزندم به کلاس درس بازگردد. او در نهایت به من گفت که پدر محمدطاها باید تعهدنامه ای را امضا کند که دیگر با کسی دعوا نمی کند. درخواستی که غیرقابل پیش بینی بود و موجب شد ما تعجب کنیم. پسر من گریه می کرد و حالش بد شد و روی زمین افتاد. او را به مطب یک دکتر در نزدیکی خانه بردیم. با مقداری دارو به خانه بازگشتیم. بعد از دو روز مجددا محمدطاها را به مدرسه بردم و حالش را به کادر مدرسه نشان دادم که قانع شوند فرزندم به مدرسه بازگردد ولی باز هم فایده ای نداشت. حتی نسخه پزشکی پسرم را نشان دادم ولی باز هم گفتند قبول نمی کنند. در نهایت یک شب فرزندم در خواب تشنج کرد. تا الان یک ماه و چند روز است که از این ماجرا می گذرد در بیمارستان امام حسین ع هستیم. بچه ام چشم هایش را که باز می کند با گریه و فریاد می گوید من این کار را نکردم. 38 روز است که فرزندم در آی سی یو است. دوستش که با او دعوا کرده بودند اخراج نشده ولی فرزند من را از روی لج و لجبازی اخراج کردند و به این روز انداختند.» وضعیت این دانش آموز را میبینید.