ماهم رفت پشت ابرا دلدارم رفته تنها
کوروم کرده اشک و آهم تاریک و بی سرپناهم
مثل شو تار سیاهم تش زد عشق به جونم دوروم از نامهربونم
برگم تو دست سرد باد ویرونم کرد خونش آباد
ای داد از عشق ای داد بی داد ز وقتی که رفتی شکسته بالم
به بارون غم خیس خوردذه خیالم ز وقتی که رفتی شکسته دل شو
که سقف ستاره نمیدونه حالم گله میکنم شو به ماه و ستاره
چرا قصه غم تمومی نداره ته قصه درده شب قصه سرده
نصیب مو از تو همین شوم تاره
داره میپره بوی پیرهن تو وای از دل سرگردون
برگرد و بگو خوابه رفتن تو رویامو بهم برگردون
دل بازیگوشم یه آن سر به رات شد کجایی تو دردت به جونم
همه عقل و هوشم اسیر هوات شد کجایی تو ابرو کمونم