گدی که به یاد همیم؛ ز رنگ و ز ذات همیم
دل مونه ویرون نکن! حالا که آباد همیم
اگر تونی تنها ایری؛ ایری ز پیشم شو به شو
اگر مونوم با مو بمون؛ اگر مونوم با مو بگو
سی مو مثل روز روشنه؛ ستاره نیدم به شبات
ماه مونی ماه مونی… دینم به نات
ای آسمون بی کسی؛ بنگر و حال مونه زار
اور سیانه بدرار سی دلِ تنگ مو ببار
بس که بدی دیدی ازم؛ حال بدت خوب نشد
به صد زبون گدی؛ ولی دل مو آشوب نشد
مو دردته پس میزنم؛ عین خیالم نبود
صدای ناله کردنات، تو پر شالم نبود
حالا مثل روز روشنه؛ ستاره نیدم به شبات
ماه مونی ماه مونی… دینم به نات
ای آسمون بی کسی؛ بنگر و حال مونه زار
اور سیانه بدرار سی دلِ تنگ مو ببار
گفتی که به یاد هم هستیم؛ یک رنگ و یک باطن داریم
دل من رو ویران نکن؛ حالا که با هم آباد شدیم
اگه تصمیم با تو باشه تنها میری؛ میری و شبانه من رو ترک میکنی
اما نظر من اینه که با من بمون؛ بمون و باهام حرف بزن
برای من مثل روز روشنه؛ در شب های تو ستاره نیستم
اما تو ماه من هستی ماه من؛ آه و نفرین به تو که از این بی خبری
ای آسمان بی کس ها؛ حال زار من رو نگاه کن
با ابرهای سیاهت بیا؛ و برای دل تنگ من ببار
بس که از من بدی دیدی؛ حال بدت خوب نشد
با صد زبون گفتی؛ ولی دل من آشوب نشد!
من دردت رو نادیده میگرفتم و عین خیالم نبود!
صدای گریه های تو؛ برام هیچ اهمیتی نداشت
و حالا مثل روز روشن شده؛ در شب های تو ستاره نیستم
اما تو ماه من هستی ماه من! آه و نفرین به تو!
ای آسمان بی کس ها؛ حال زار من رو نگاه کن
با ابرهای سیاهت بیا و برای دل تنگ من ببار