بر کسی پوشیده نیست که این ژنرال عالیرتبه آمریکایی برای ایجاد هماهنگی میان یگانهای عملیاتی آفندی و پدافندی در کشورهای منطقه راهی این سفرها شده است. با عنایت به تجربه عملیات وعده صادق هم میتوانیم با درصد بالا احتمال بدهیم که آمریکا فرمانده اصلی درگیری با ایران خواهد بود.
نکته قابل تأمل در این میان، عمق رابطه نظامی و امنیتی آمریکا و رژیم صهیونیستی است که فارغ از روابط سیاسی و حتی رابطه سران دو طرف، همکاری، هماهنگی و همراهی تلآویو و واشنگتن، امری خدشهناپذیر است.
شب گذشته رسانههای جهان از جدال سران آمریکا و رژیم صهیونیستی در مکالمه تلفنی طولانی خبر دادند. رسانههای غربی نوشتهاند که جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا ضمن خطاب کردن نتانیاهو با کلمهای زشت به وی عتاب کرده است که «چرتوپرت تحویل وی ندهد». بسیاری این گفتگو را تنشآمیزترین مکالمه 4 سال اخیر بایدن برابر یک مقام خارجی توصیف کردند.
اختلافات این دو نفر امر تازهای نیست و پیشتر هم رسانهها گزارشهای متعددی در این زمینه داده بودند. اختلافات مزبور تنها به نتانیاهو و بایدن محدود نمیشود، چرا که بخش مهمی از حزب دموکرات نسبت به جنایات افسارگسیخته رژیم صهیونیستی در غزه موضع منفی دارند؛ بهطوری که دستکم 128 نماینده این حزب با وجود فشارهای لابی یهودی از حضور در سخنرانی اخیر نخست وزیر اسرائیل در کنگره آمریکا خودداری کردند که مهمترین این افراد کامالا هریس، معاون فعلی رئیس جمهور و نامزد حزب دموکرات در انتخابات پیشِروی ریاستجمهوری آمریکا است.
با همه این اختلافات سیاسی میان سران و مقامات دو طرف، ژنرال کوریلا بهعنوان عالیترین نظامی آمریکا در منطقه غرب آسیا راهی تلآویو شده است تا این پیام مهم را مخابره نماید که روابط نظامی آمریکا و اسرائیل فراتر از اینهاست، در واقع این سفر در گرماگرم بحران در منطقه غرب آسیا و تشدید اختلافات سیاسی حاوی این پیام مهم است که روابط ایالات متحده و رژیم صهیونیستی وابسته به اشخاص نیست و روابطی نهادمحور است.
بنابر این روابط آمریکا و اسرائیل براساس نتانیاهو، بایدن، ترامپ، هریس و... شکل نمیگیرد بلکه رابطه میان پنتاگون با ارتش رژیم صهیونیستی و سیا با موساد است. اشتباه ادراکی و تحلیلی که در برخی مقامات کشورمان هم مشاهده میشود این است که گمان میکنند این اختلافات در همراهی و هماهنگی نظامی و امنیتی این دو رژیم علیه جمهوری اسلامی ایران و محور مقاومت خللی ایجاد میکند، ولی اساساً در دیدگاه رئالیستی به روابط بینالملل باید از سطح فردگرایانه عبور کرد و بازیگران را بهمثابه گویهای بیلیارد نگریست.