این نوشته، دغدغه جدی و برآمده از نگرانی های عمیق یک کارگردان جوان تئاتر است که در تلاش برای عبور از ناامیدی، دل را بسته به تدبیر تازه ای برای هنر تئاتر در دوران وزارت آقای سید عباس صالحی.
توجه به اصول ابتدایی اقتصاد کسب و کارها به ویژه موضوع مهم درآمد و هزینه فعالیتهای مختلف فرهنگی به خصوص در حوزه نمایش در ایران، بخوبی نشان می دهد که عمده فعالان این کسب و کار، هزینه فعالیت شان خیلی بیشتر از درآمد آن است. به گونه ای که بیشتر گروه های نمایش در سراسر کشور حتی با کمک دولت و یا افراد(حقیقی و حقوقی) نیز به سختی امکان تداوم فعالیت دارند.
در بسیاری کشورهای دیگر به خصوص کشورهای توسعه یافته، رشد و فعالیت هنر ارزشمند و متعالی تئاتر وابسته به بودجه های اختصاصی دولت ملی و محلی آن کشورهاست اما وضعیت کمک دولت و حمایت آنان از توسعه و رشد شیوههای اجرایی متفاوت از نمایش بعنوان یک سرمایه گذاری ارزشمند برای رشد کمی و کیفی فرهنگ و هنر در گروههای مختلف جمعیتی است و نتیجتاً برای استفاده هرچه بهتر از این ابزار فرهنگ سازی و در کنار آن توجه به فعالیتهای مثبت و مفید برای صرف اوقات فراغت مردم در کنار هم، مطالعه و برنامه ریزی زیادی در سطوح مختلف کشوری، منطقه ای شهری، محلی و...، پیگیری می دارند.
در این بین توجه به اقتصاد تئاتر و چگونگی کسب درآمد و همچنین تخصیص منابع بودجه های کمکی دولت و شرکتها نیز مورد توجه مراکز آموزشی ازجمله دانشگاهها می باشد.
با وجود یکصد سال پیشینه...
در ایران اگرچه تئاتر از گذشته دور در آیین های ملی و مذهبی حضور پررنگ و غنی دارد و تئاتر نوین ایران هم پیشنه ای حدود یکصد ساله دارد اما همچنان این هنر مورد استقبال عموم مردم قرار نمی گیرد.
می توان اذعان داشت بدون کمک محدود دولت، تئاتر کلاسیک امکان تداوم حیات هنر تئاتر در ایران نخواهد داشت و موجب شده که عمده فعالان هنر تئاتر بر روی صحنه و یا پشت صحنه و لجستیک آن با کمترین دستمزد و درآمد فعالیت داشته باشند و عمدتا بلحاظ عشق و علاقه شخصی به این هنر یا طی نمودن اوقات فراغت فعالیت داشته باشند و اکثر ما تئاتریها با کسب و کار دیگر هزینه زندگی و حتی بخشی از هزینه نمایش را تامین می کنیم.
در اولین سال حضور و اشتغالم در تئاتر فکر میکردم جزو مظلومترین شغلها میباشد و به جهات سیاسی و ضعفهای مدیریتی در سطوح کلان فرهنگی موجب شده چرخهای اقتصادی آن در گِل فرو رود اما در حال حاضر با گذشت زمان بیش از چهار سال کار مداوم شبانه روزی واقع بینانهتر که با دید بازتر علت را دانش کم اقتصادی و توان پایین در تشخیص و اجرای دغدغههای فرهنگی میبینم.
بازیگران،کارگردانان اکثرا آموزش دیده هستند و تجربه تولید اثر را دارند اما مشکل ریشهای تئاتر دقیقا ضعف در بخش مدیریت پروژهها است که اصلیترین وظیفه تهیه کننده میباشد و پیش از آن بیتوجهی به سلیقه مردم و در نظر نگرفتن نیاز جامعه در جهت فرهنگسازی در اثرها منجر به ذهنیت بد مردم نسبت به تئاتر کلاسیک و افراد شاغل در آن شده تا حدی که برخی آن را بجای شغل تفریح میدانند و جالبتر اینکه بعضا خود تئاتریها نیز سعی در تفکیک هنرشان از اقتصاد دارند و همین افکار به زعم بنده یکی از عوامل موثر نابودی آن است.
وقتی این مباحث مهم در دل تئاتر اشتباه فرهنگسازی شده و خود نیازمند فرهنگسازی است جامعه متقاعد نمیشود خود را به آن بسپارد تا فرهنگی برای آن بسازد.
در خانه تئاتر و کانونهایش جای خالی کانون تهیه کنندگان ((حرفهای)) و در پروژهها سمت های فرهنگ عامه،جامعه شناس،مشاور اقتصادی بسیار خالی است.
در اخر باید تئاتر و نمایش در ایران مثل سایر فعالیتها هدفگذاری کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت شود و اهداف کمی و کیفی در چارچوب اهداف متعالی مثل برنامه های توسعه فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی ۵ ساله در نظر بگیرد و با سیاستگذاری مناسب دورنمای رشد و توسعه این هنر ارزشمند برای فرهنگ سازی، اوقات فراغت، آموزش و....، در نظر بگیرد. همچنین بخش مهمی از برنامه باید به رشد و توسعه مباحث کسب درآمد و ارتقا ان و راهکارهای پویایی این هنر قدیمی و مهم باشد. در این بین سرمایه گذاری دولت و شهرداری ها در آماده سازی فضای استاندارد تئاتر هم در موفقیت برنامه ها نیز بسیار مهم است. آنچه مسلم است باید به اقتصاد این هنر در جهت افزایش درآمد و کاهش هزینه ها بخوبی و توجه براساس این هدف برنامه ریزی و سیاستگذاری شود چراکه با قرار بررسی دستاوردها و شکستهای آن طی پنجاه ساله اخیر اثبات میکند پتانسیل درامدزایی و سرمایهگذاری کوتاه مدت بسیار بالایی در این تشکل صنفی وجود دارد اما مشکلات در قرار گرفتن افراد در سمتهای نامناسب و عدم مدیریت در بخش های خرد و کلان منجر به پسرفت آن گردیده است.
متاسفانه بر این باورم تئاتر با طی نمودن همین مسیر محکوم به نابودی طی ده سال آینده است و کاش تهیه کنندگان حرفهای دلسوز این هنر باشند و با اعتماد به افراد با ذهنیت درست و پروژه های دارای پلن و توجیه اقتصادی را حمایت کرده و به داد آن برسند.
بخش خصوصی و تهیه کنندگان حقیقی تنها امید ما برای نجات از این مرداب _به عقیده بنده_ هستند.
این آرزوی کوچک و بزرگ
آرزو دارم روزی تنها شغل کارگردانان تئاتر، همین کاگردانی باشد و نگرانی در جهت اوضاع مالی نداشته باشند. بعبارتی بتوانند آن را شغل درآمدزا محسوب کنند.
این یعنی همان نگاه حرفه ای به هنر.
اگر ارکان اصلی توانایی رشد اقتصادی نداشت و زمینههای اصلی فراهم نبود اکثر افراد شاغل در آن با تمام توان تلاش نمیکردند و تا این حد آزاردهنده نبود تماشای نابودی آن اما ایرادات مدیریتی و انحصاری شدن اجراها و اختصاص باکس های اجرا به برخی گروه ها در سالنهای اجرا در این کج مسیر به بیراهه میکشاند.
من از دغدغه ای سخن گفتم که در لابلای این هنر، جاری است. آقای سید عباس صالحی، که راه وزارت برایشان هموار است، حتما در اندیشه هموارتر کردن راه برای ما اهالی تئاتر هم خواهند بود. ایشان نظر به همه شرایط موجود، استعداد بالایی در درک شرایط اهالی هنر دارند و انتظار ما، از ایشان، قطعا بجاست؛ هم از جهت مشکلاتی کا داریم و هم از نظر توان گرهگشایی که ایشان دارند.
پس آقای صالحی، لطفا ما اهالی تئاتر را به صحنه برگردانید.
*کارگردان تئاتر