خلاصۀ خاطرۀ او چنین است:
(چند سال پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران) در نجف در منزل آیتالله العظمی سید ابوالقاسم خویی از ایشان در مورد حکم شرعی تراش ریش و طهارت اهل کتاب پرسیدم. ایشان هم تراش ریش را جایز شمرد و هم اهل کتاب را پاک معرفی کرد.
به ایشان گفتم: من مقلد پدرم (آیتالله سید محمد باقر سلطانی طباطبایی) هستم. ایشان نیز تراشیدن ریش را جایز میداند.
ادامه دادم: حضرتعالی رسالۀ عملیه را در چاپ بعدی اصلاح خواهید کرد؟
آیت الله خویی لبخندی زد و چیزی نگفت.
از منزل ایشان که بیرون آمدم، خدمت آیتالله شهید سید محمد باقر صدر رفتم و با حالت اعتراض گفتم: چرا اینجور است؟! (در توضیحالمسائل یک جور مینویسند اما در منزل جور دیگر میگویند!)
شهید صدر جواب داد: ما دو فقه داریم:
یکی فقه بازاری یعنی فقهی که علما از بازار گرفتهاند (جرأت نمیکنند خلاف کوچه و بازار بگویند) و دیگری فقه نبوی یعنی فقهی که مبتنی بر سنت پیامبر (ص) است که در مراجعۀ حضوری پاسخ شما را میدهند. عقیدۀ آیتالله خویی همان است که به شما گفته اما آنچه در رساله آمده، براساس فقه بازاری است.
خاطرۀ فوق نشان میدهد که آیتالله خویی و سلطانی طباطبایی تراشیدن ریش را حرام نمیدانستهاند. چه بسا شهید صدر نیز به این فتوا متمایل بوده است. آیتالله شیخ یوسف صانعی نیز تراشیدن ریش را جایز میداند.
[به نقل از: خاطرات سیاسی ـ اجتماعی دکتر صادق طباطبایی، تهران، مؤسسه چاپ و نشر عروج (وابسته به مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی)، چاپ اول، ١٣٨٧ شمسی، جلد اول، صفحات ١٣۵-١٣۴، با تلخیص و تنقیح]