به گزارش تابناک به نقل از عصرایران؛ مقالات ترجمهشده در این بخش، صرفاً بازتاب دیدگاه نویسنده و در راستای بررسی مطبوعات جهان است.
زک بوچَمب: موضع ترامپ در اینباره چیست؟ او با اظهارات تندوتیزِ ونس دربارۀ خانواده موافق است؟
کریستین اِمبا: کاملاً واضح است که دونالد ترامپ سعی میکند اظهارات جیدیونس را تعدیل کند و از میزان افراطگراییاش بکاهد. جالب است که ترامپ در سخنانش میگوید: «ونس در میان گروه خاصی از مردم بسیار محبوب است» و نمیگوید در بین هواداران من. ترامپ میگوید: «برخی از مردم واقعاً ونس را دوست دارند و ما باید به نظرشان احترام بگذاریم ... جیدیونس مخالف خانواده نیست. او عاشق خانواده است.» ترامپ از تکرار سیاستهایی که ونس بر زبان میآورد، اجتناب میکند، چون این سیاستها میتوانند رأیدهندگان را دور کنند و واقعیت آن است که همین اتفاق افتاده. اظهارات ونس، رأیدهندگان را آشفته کرده است. او همصدا با ونس نمیگوید که «طلاق به بلا و بحرانی عظیم در کشور مبدل شده و والدینی که باهم اختلاف دارند، باید بهخاطر بچهها کنار هم بمانند» و از اظهارات ونس درمورد سقطجنین حرفی نمیزند. ونس با سقطجنین حت پس از تجاوز جنسی هم مخالف است و اخیراً پس از انتخاب بهعنوان معاون ترامپ، موضع خود را تعدیل کرده تا استثنائات معقولی ارائه دهد. دونالد ترامپ میداند که این مواضع از نظر اکثر آمریکاییها مردود است و افراطی محسوب میشود.
ازرا کلین: ونس خواسته سیاست را حول خانوادهگرایی بچرخاند و در ذهنش مردم بر این اساس داوری میشوند. ترامپ این کار را نکرده. از نظر من، او بیشتر بر «مردانگی» مانور میدهد. شب پایانِ کنوانسیون ملیِ جمهوریخواهان هم رفتار و گفتاری جنسیتزده داشت. مردانگی، اردوگاهش بود. او «هالک هوگان» (کشتیگیر حرفهای، بازیگر و خواننده) و «دینا وایت» مدیرعامل یوافسی، بزرگترین سازمان برگزارکنندۀ مسابقات هنرهای رزمی ترکیبی) را در کنارش داشت. به گزارش «اکسیوس» (رسانۀ خبری آمریکایی که در سال ۲۰۱۶ به همت کارمندان سابق پلیتیکو یعنی جیم وندهای، مایک الن و روی شوارتز تأسیس شد)، این اقدام، استراتژیک است. جمهوریخواهان معتقد بودند که مردان جوان از چپها خوششان نمیآید و ترامپ قصد دارد کمپین خود را در تستوسترون و نمادهای قدرت مردانه غرق کند. به نظرتان جمهوریخواهان چه دلایلی بر این مدعا دارند که بین مردان جوان و چپها، شکافی در حال ظهور است؟
کریستین امبا: همیشه نوعی شکاف بر سر ازدواج در انتخابات وجود دارد. دستکم از دهۀ 1990، آمریکاییهای متأهل نسبت به آمریکاییهای مجرد بهطورمداوم به نامزدهای جمهوریخواه رأی دادهاند و همیشه شکاف جنسیتی در رأیدادن وجود داشته است. زنان تمایل دارند کمی لیبرالتر از مردان باشند، اما این شکاف در 20 سال گذشته، بهویژه در حوالی و پس از انتخابات 2016 بیشتر شده و بهخصوص بین زنان جوان و مردان جوان شکل گرفته است. فکر میکنم حزب جمهوریخواه این موضوع را بهعنوان گشایشی ثمربخش، شناسایی کرده و بهویژه پس از جنبش #MeToo، پس از انتخابات 2016 و پس از همۀ چیزهایی که در اواخر دهۀ 2010 در مورد جنسیت رخ داد. موضوع برای هر دو جنس مهمتر شده است.
زنان با شدتیافتنِ تبعیض جنسیتی بیدار شدند و احساس کردند این چیزی نیست که در گذشته اتفاق افتاده باشد. این ایده که قانون رو علیه وید (Roe v. Wade) میتواند لغو شود (که چنین هم شد)، این دیدگاه را در ذهن زنان تثبیت کرد و آنها شروع به مطالبهگری و رأیدادن بر اساس اصول فمینیستی کردند. از سوی دیگر، مردان، بهویژه مردان جوان این اقدامات را حمله به مردان و حمله به مردانگی تلفی میکنند. بنابراین مردان و بهخصوص مردان جوان، از آن زمان بیشتر میگویند که فمینیست نیستند و به دلیل جنسیت خود، تبعیض را تجربه کردهاند. این شکاف بهطور قابلتوجهی افزایش یافته و جمهوریخواهان مایل به سوءاستفاده از آن هستند.
ازرا کلین: آیا این شکاف، نمود هنری و زیباییشناختی هم یافته است؟ گویی چپ در این دوره به دشمن مردان و منافع آنها مبدل شده. بر پیراهنها عباراتی مثل «آینده از آنِ زنان است» و بر لیوانها جملاتی مثل «اشک مردانه مینوشم» نقش بسته و همهجا صحبت از «مردانگی سمی» است.
مردان جوانی که در سال 2020 از جو بایدن حمایت می کردند، به طرفداران دونالد ترامپ در سال 2024 تبدیل شدند و حالا با این «مَنوسْفیِر» آنلاین گسترده مواجهیم، چون این تلقی وجود دارد که چپها علیه مردانگی شوریدهاند.
کریستین اِمبا: بله، با شما موافقم. پیش از همه باید به شرایط مادیِ چند دهۀ اخیر فکر کنیم. ما شاهد دگرگونی در اقتصاد بودیم و دیدیم که مشاغل تولیدی سنتی و شاید مردانه و مشاغل کارگری کمرنگ شده و مشاغل مبتنی بر مهارتهای اجتماعی [که به نفع زنان هستند یا دستکم به زنان اجازۀ ورود به بازار کار میدهند]، روی کار آمدهاند . پس از دهۀ 1970، زنانی که قبلاً از تحصیل و اشتغال محروم شده یا دور مانده بودند، به نیروی کار بدل گشته و به بازار آموزشی راه یافتند. زنان در این سالها واقعاً میداندار بودند و در بسیاری از موارد از مردان، پیشی گرفتند.
درحالحاضر، شاهد هستیم که بهازای هر 100 مدرک لیسانسی که زنان میگیرند، فقط 74 مدرک لیسانس به مردان تعلق میگیرد. دستمزد مردان، بهویژه مردان طبقۀ کارگر، اساساً از دهۀ 1970 در رکود بوده یا حتی کاهش یافته است. بنابراین فکر میکنم مردانی که اکنون در رقابت با زنان هستند، از این حیث مضطرباند و از نظر اقتصادی و اجتماعی در شرایط عدم اطمینان بهسر میبرند.
بهویژه در بازۀ شکلگیریِ جنبش #MeToo در سال 2018، زمانی که رفتار هولناک برخی از مردان واقعاً قابلتوجه شد و زنان احساس کردند که باید در مورد تجربیات خود صحبت کنند، این باور عمومی پدید آمد که مردانگی خصیصه مذمومی است و بسیاری از مردان احساس خطر کردند. مردان تصور میکردند که زنان از سویی پیروزاند و از سوی دیگر آنها را به عقب میرانند. البته در زندگی روزمره، وضعیت اینقدر حاد نبود و واضح است که زن و مرد برای زندهماندن به یکدیگر نیاز دارند، اما این گفتمان، بهویژه گفتمان رایج در تلویزیون و پادکستها، برای بسیاری از مردان، توهینآمیز به نظر میرسید و آنها را خشمگین میکرد.
ازرا کلین: زک، کتاب شما با عنوان «روح ارتجاعی»، ایدئولوژیهای ارتجاعیِ پدیدارشده در آمریکا را در پیوند با سایر جنبشهای جهانی مطرح میکند. در بُعد جنسیتی و از منظر بحثهای مربوط به خانواده و مردانگی، آنچه در جامعۀ آمریکا اتفاق میافتد چقدر با فرهنگ و جنبشهای ما مرتبط است و آیا در سطح ملی شاهد تحولاتی در اینخصوص هستیم؟
زک بوچَمب: تصویر فراملی، واقعاً پیچیده است. شیوهای که من با آن، روح ارتجاعی را در کتاب تعریف کردهام، این است که جنبشی در حمایت از سلسلهمراتب اجتماعی سنتی، شاهد تغییراتِ برابریطلبانه با ابزارهای دموکراتیک میشود. اعضای این جنبش بر سر دوراهی قرار میگیرند و ناچاراند تغییر ناشی از ابزارهای دموکراتیک را با همۀ تبعاتش بپذیرند یا سعی کنند از دموکراسی خارج شوند و اقدامات مستبدانه و شاید حتی فراقانونی برای جلوگیری از تأثیرات دموکراتیک بر سلسلهمراتب اجتماعی را در پیش بگیرند.
فکر میکنم این موضوع واقعاً مهم است، چون در سراسر جهان با انقلابهای فمینیستی مواجهیم و این وضع فقط مربوط به آمریکا نیست. بنابراین، افرادِ متعهد به هنجارهای جنسیتیِ سنتی، همهجا با تغییراتی در ساختار خانواده و ورود زنان به نیروی کار مواجه شدهاند. نزاع بر سر جنسیت و ارتباط آن با قدرت، نه فقط در ایالاتمتحده که در سراسر جهان احساس میشود و به خوراک سیاسی قدرتمندی برای جنبشهای سیاسیِ ارتجاعی تبدیل شده است.
برای مثال، در مجارستان، بارزترین نمونه دموکراسی که به سمت خودکامگی واپسرفته است، نیروهای ارتجاعی، سیاستهای جنسیتی را در خط مقدم دولت قرار دادهاند و پیامشان این است که ما طرفدار خانوادۀ سنتی هستیم و از این ابزار برای حفظ ملت مجارستان و برای دفاع در برابر دشمنانِ مهاجر، چپها، اتحادیۀ اروپا و نواندیشان استفاده میکنیم.
مثال مهم دیگر، کرۀ جنوبی است که در آن جنسیت به قلب سیاست راه یافته است. رئیسجمهور کره با مردان ناراضی مواجه است و تضاد جنسیتی به میدان نبرد فرهنگی در داخل کشور تبدیل شده است. اما میزان تبدیلشدن جنسیت به موضوع غالب در کشورهای مختلف متفاوت است و به شرایط خاص محلی بستگی دارد.
ازرا کلین: خوشحالم که از کرۀ جنوبی یاد کردی، زیرا نرخ باروری در کرۀ جنوبی بسیار پایین آمده. اگر اوضاع تغییر نکند، این کشور در آستانۀ انقباض شدید جمعیتی قرار میگیرد و درحالحاضر هم مشکلاتی به بار آورده است. نرخ باروری در آمریکا هم بسیار پایین آمده و این موضوع بهاندازۀ تغییرات آبوهوایی نگرانکننده است در مصاحبۀ تاکر کارلسون با ایلان ماسک هم به این قضیه اشاره میشود.
[م. تاکر کارلسون، مجری تلویزیون و روزنامهنگار اهل ایالاتمتحده است. او از ۲۰۱۶ تا ۲۰۲۳، مجری برنامۀ «تاکر کارلسن تونایت» بود که هر شب از فاکس نیوز پخش میشد.]
ماسک میگوید: «با پیشرفت روزافزون تمدن بشر، نرخ زاد و ولد بهنحو نگرانکنندهای کاهش مییابد.» برای مثال، ژاپن در سال گذشته دو برابر بیشتر از تولدها تلفات داشته و این در حالی است که این کشور شاخص پیشرو دارد.
[م. شاخص پیشرو قطعه یا مجموعهای از دادهها است که معمولاً با تحولات آینده مطابقت دارد. شاخصهای پیشرو به پیشبینی رویدادها و روندهای آتی کمک میکنند.]
تاکر کارلسون از ماسک میپرسد: «چرا میل به رابطۀ جنسی و تولیدمثل که پس از تنفس و تغذیه، اساسیترین نیاز است. بهاینصورت واژگون شده است؟» و ایلان ماسک پاسخ میدهد: «در گذشته، میتوانستیم به پاداشهای سادۀ سیستم لیمبیک [بخشی از مغز که در واکنشهای رفتاری و عاطفی نقش دارد] برای تولیدمثل تکیه کنیم، اما با رویکارآمدنِ کنترل بارداری، سقطجنین و مقولات مرتبط، میتوانید غریزۀ لیمبیک را ارضا کنید و تولیدمثل نکنید. ما هنوز برای مقابله با این وضع تکامل نیافتهایم، زیرا اینها پدیدههای نسبتاً جدیدی هستند، ولی این نگرانی وجود دارد که با کاهش شدید جمعیت، تمدن فروبپاشد.
کریستین، نظرت دربارۀ عاملیتِ این ترسها در جناح راست و ایدههای مرتبط با نگرانیِ ناشی از اُفت جمعیت چیست؟
کریستین امبا: یکی از نکاتی که در این کلیپ ناگفته است، اما بسیار مهم به نظر میرسد، این ایده است که شهروندان باید «جمعیت جایگزین» ایجاد کنند. وقتی با کمبود جمعیت به اینشکل مواجهیم، مهاجرت به داخل بهعنوان راهی برای کمک به گسترش جامعه یا حمایت از تمدن، میتواند سودمند باشد؛ حال آنکه میبینیم مخالفت با مهاجرت و کنترل شدید بر مرزها، بخش بزرگی از برنامۀ حزب جمهوریخواه است.
جناح راست در این زمینه به «نظریۀ جایگزینی بزرگ» اشاره کرده و تاکر کارلسون هم در برنامهاش آن را به جریان انداخته است. آنها معتقداند که دموکراتها و لیبرالها بهنوعی میخواهند مهاجرانی را برای جایگزینی شهروندان آمریکایی وارد کنند تا از این طریق به اهدافشان برسند. بنابراین وقتی محافظهکاران در مورد تشکیل خانواده صحبت میکنند، به نوع خاصی از خانواده اشاره دارند که با ایدهآلهای آنها همسو است.
زک بوچَمب: آخرالزمانِ موهومی یا واقعی همین است و نشانههای زیادی دال بر گسترش جنبشهای سیاسی دارد. تغییرات جناح محافظهکار جالب است. تحلیلهایشان دیگر ارتباطی با بدهی و کسری ندارد. اقتصاد دیگر در اولویت نیست و مقولات اجتماعی مانند تشکیل خانواده و کاهش نرخ زاد و ولد به موضوع محوری تبدیل شده است.
این وضعیت، نشاندهندۀ ماهیتِ درحالتغییرِ جناح راست سیاسی است. در کتابم دراینباره صحبت میکنم که سیاست بهطورکلی از مبنای مادی فاصله گرفته و به جای تقسیمبندیهای طبقاتی و مسائل مربوط به توزیع ثروت، به سمت مسائل فرهنگی متمایل شده است. جنسیت هم یکی از همین مقولات است. درمجموع گرایش به سمت سیاست پسامادی، در سراسر جهان دموکراتیکِ پیشرفته، صادق است.
ازرا کلین: کریستین، به نظرت موضع امسال دموکراتها در قبال جنسیت چیست؟ ازآنجاییکه هریس نامزد دموکراتها شده، حس میکنم رویکردشان به طرز ماهرانهای با دو انتخابات گذشته متفاوت است.
کریستین امبا: حق با شما است. یکی از شیوههای صحبت در این مورد، مقایسۀ این انتخابات با آخرین انتخاباتی است که نامزد زن داشتیم و هیلاری کلینتون، در سال 2016 با شعار «من با او هستم» [پیغام حمایت اوباما از کلینتون]، تلاش کرد رویکارآمدنِ اولین رئیسجمهور زن را به جامعه بقبولاند. از سویی میبینیم که کامالا زمان زیادی صرف پروراندن این ایده نکرده که میتواند اولین رئیسجمهور زن باشد. آنچه ما میبینیم پیشزمینهای از نگرانیهای جنسیتی، بهویژه در مورد سقطجنین است.
دموکراتها تصمیم دابز را یکی از عناصر تعیینکنندۀ کمپین خود میدانند. لغو "رو علیه وید"، مایۀ نگرانی زنان و ضد دموکراسی بود. بهنظرم تأکید بر آزادیِ سقط جنین، استراتژی عاقلانهای برای دموکراتها است. قبلاً در مورد شکاف جنسیتی فزاینده، بیداری سیاسیِ زنانِ جوان، جنبشهای چپگرایانه، اهمیت رو علیه وید، کارزار میتو و دیدگاههای مردسالارانه صحبت کردهایم. حضور دونالد ترامپ با زنستیزی آشکارش در صحنۀ سیاسی، جنسیت را به موضوعی سرنوشتساز برای زنان مبدل کرده است.
ماهیت این تقابل برای زنان هیجانانگیز است و احساسات جامعه را برمیانگیزد.
جیدیونس هم به التهاب این فضا دامن زده و اساساً همۀ هویت سیاسیاش را حول محور توهین به زنانِ گربهدار بیفرزند نمایانده است؛ زنانی که احتمالاً نقش فعالانهای در انتخاب این سبک زندگی نداشته و لزوماً احساس رضایت هم ندارند، بلکه صرفاً بهترین گزینه را برگزیدهاند. بههرحال، حزب دمکرات بر حمایت از زنان و فشار علیه بسترهای خشونتپرور، پای خواهد فشرد.
ماجرای دابز به دموکراتها جرئت داد که بهجای مباحثِ ایدئولوژیک و انتزاعی در مورد جنسیت، به شکلی خاص، ملموس و سیاستورزانه در اینباره صحبت کنند. این انتخابات برای پایاندادن به مردسالاری یا بهرسمیتشناختنِ زنستیزیهای ضمنی نیست، در مورد سقط جنین است، دربارۀ احقاق حقِ "رو" و آزادیِ آیویاف (درمان ناباروری با لقاح مصنوعی) است و این فضا به هریس اجازه داده تا برخلاف هیلاری (با موضعگیریهای نمادین، فلسفی و ایدئولوژیکش)، مسائل را بهنحوی بیواسطه مطرح کند و تقابل معناداری با ترامپ و ونس بر سر این موضوع داشته باشد.
زک بوچَمب: اگر به سخنرانیهای هریس یا والز گوش کنید، درمییابید که پرتکرارترین واژهای که به کار میبرند، «آزادی» است. دلیل این تأکید و تکرار این است که آزادی یکی از ارزشهای مورد مناقشۀ آمریکایی است که در گذشته، محور شعارهای جمهوریخواهان بود ولی نتایج نظرسنجیها نشان میدهد اکنون رأیدهندگان، جمهوریخواهان را ضد آزادی قلمداد میکنند.
هریس فقط نمیگوید به من رأی دهید، زیرا سیاستهای من، دنیای بهتری به ارمغان میآورد؛ چیزی که او میگوید این است که به من رأی بدهید، زیرا کسی هستم که حقیقتاً از ارزشهای بنیادینِ آمریکایی و اصول مبتنی بر دموکراسی و آزادی دفاع خواهم کرد. اگر ونس بخواهد کاندیدای پسالیبرالها شود، هریس میگوید: «عالی است، من کاندیدای لیبرالها و نامزد لیبرالیسم خواهم بود. من طرفدار آزادی هستم. شما طرفدار چه هستید؟ طرفدار حملات عجیبوغریب به خانمهای گربهدار بیفرزند و ایدههای مبهم در مورد جامعۀ آرمانیِ نامحبوبی که حتی قادر به توصیف آن نیستید.»
ازرا کلین: عملکرد والز در این انتخابات جالب است؛ بهخاطر شخصیت خاصش و چیزهایی که از قول دموکراتها دربارۀ جنسیت میگوید. نقش والز را در این همراهی چگونه میبینید؟
کریستین امبا: جمهوریخواهان خود را حزب اقتدار و مردانگی میدانند. دموکراتها و لیبرالها هم بهنوعی نماینده و حامی زنان هستند. والز در تقابل با آن دیدگاه مردانۀ خشونتمحور قرار دارد و ماهیت پرمفسدۀ جمهوریخواهانِ ترامپیست را برملا میکند. او نشان میدهد که جمهوریخواهان از حزب آزادی به حزب ضدآزادی بدل شدهاند و از مردانگی واقعی، فداکاری در راه وطن و دلاوری فاصله گرفتهاند. وجود این مرد، سرشار از صلح و آشتی است. او بهترین انتخابِ هریس است.