در سالروز رحلت جانسوز رسولالله (ص) جان و دلمان را به یاد و سیره او غمگسارانه زنده کنیم و بار دیگر خود را با این معیار الهی بسنجیم و دوباره و چند باره ببینیم چه نسبتی در شرایط امروز با آن پیامبر الهی معراج رفته و اسوه بشریت و محبوب انفاس پاک و غمخوار مظلومان عالم داریم. باری حضرت محمد به اعتقاد مسلمانان، آخرین و برترین فرستادهی خدا و از پیامبران اولوالعزم است.
او در جزیرةالعرب مبعوث شد اما دینش جهانی است و همه انسانها را در همه زمانها مورد خطاب قرار داده است. قرآن کریم کتابی است که به او وحی و او مامور به تبلیغ و تبیین آن برای مردم شد.
پیامبر اکرم ۳۱ سال دین اسلام را در مکه تبلیغ و پس از آن برای در امان ماندن خود و پیروانش از آزار مشرکان، به یثرب مهاجرت کرد و در آن شهر که بعدا به افتخار او «مدینة النبی» نامیده شد، جامعه اسلامی را پایه گذاری کرد. آن حضرت در سال ششم هجری نامههایی را به سران قدرتهای آن زمان یعنی روم و ایران و ... فرستاد و آنها را به اسلام دعوت و در سال هشتم هجری مکه را فتح کرد و به دنبال آن مردم شبه جزیره عربستان گروه گروه به دین اسلام پیوستند.
رسول خدا در سال دهم هجری حضرت علی(ع) را به جانشینی خود معرفی و حدود دو ماه بعد در 28 صفر سال یازدهم هجری وفات کردند. آن حضرت در این 18 سال مطالبی بیان فرمودند و به آنچه بیان کردند جامه عمل پوشیدند و از مسلمانان بنا برعهد و پیمان الهی خواستند به وظایف خود در زمان حیات و پس از رحلتش عمل کنند. باهم مرور کوتاهی داریم بر این سه بخش تا تذکری باشد برای همه موحدین در تحکیم میثاق با آن گوهر عالم وجود.
مجموعه کلامی رسولالله(ص) را میتوان بعد از آیات قران کریم، احادیث منقول از ایشان دانست که بنا به نقل شیعه و سنی بالغ بر چندین هزار حدیث است که اگر بخواهیم یک جمعبندی کلی از این مجموعه با رویکرد فراوانی موضوعات داشته باشم این عناوین جایگاه برتر و دارای اهمیت هستند: توحید، معاد، اخالق، عبادات، وحدت اجتماعی و حقوق عامه.
رسولالله (ص) با بیان توحید و دوری از شرک و نفاق بستر بینش و نگرش جامعه زمان خود را بنیان نهادند و با اخلاق و عبادات بیشترین تاثیر را بر منش مردم به یادگار گذاشتند. بیان حقایق به پشتوانه وحی و به دور از هر نوع آرایش و خرافه های زمانه جانهای مشتاق حقیقت را سیراب و آنان را برای مراحل بعدی رشد و تعالی فراهم میکرد. بنابراین خدا باوری، خدامحوری اساس بیانات و تعالیم آن حضرت بود.
بی تردید و به شهادت حضرت و اولیای دین، رسولالله (ص) در سایه عنایات الهی و ثروت معنوی و مکارم اخلاقی خویش یک جامعه جاهلی و مرده را به مراتب کمال و سعادت رساند. یک جامعه متفرق و درگیر نزاعهای قومی و بی ارزش را به وحدت و اخوت بدل کرد و همبستگی بی نظیری را سامان داد که در سایه این وفاق اهل کتاب و ادیان با رعایت حقوق متقابل زندگی مسالمتآمیزی داشتند. این اقدام یعنی برچیدن بساط تفرقه و ایجاد وفاق از مشکلترین و بزرگترین اقدامات رسول الله(ص) در رسیدن به مقاصد او بود تا آنجا که مورخ و جامعه شناس معروف ابن خلدون یکی از معجزات آن حضرت را تحقق وفاق و وحدت در شبه جزیره نام میبرد.
مطالعه در سیره رسولالله (ص) این حقیقت را آشکار میکند که رمز موفقیت آن حضرت عمل به گفتارها و بهعبارتی بیان عملی دین توسط آن حضرت بوده است. عمل به دین و اخلاقمداری که در بیان خود، حکمت بعثت او نیز بود آنچنان افراد را به او نزدیک میکرد که حاضر بودند فرسنگها راه دور را برای دیدنش بپیمایند.
بیگمان تاثیر رفتاری و اخلاقی رسول الله(ص) مهمترین نقش را در آشنایی مردم آن روزگار و امروز با دین داشته و دارد. حاجتی که الان در همه شئونات خاصه در حکمرانی بغایت به آن محتاجیم. نوشتن خاطره ای از شهید مظلوم بهشتی در این باره بجاست که فرمود: کمال درست است ولی تجربه به من میگوید دو صد میلیون گفته چون نیم کردار نیست.
در این قسمت منظور خواست آن حضرت از امت خود در آینده است. بدون تردید پیامبر بنابر رسالتی که داشت و همانند هر رهبر بزرگ به آینده و سرنوشت کار خود می اندیشید و آرزومند تحقق اهداف خود در اعصار بعدی بود. هر چند بعد از وی زمانه یاری نکرد و امور بر مراد تام حضرت نرفت اما تاریخ نشان داد رسول الله کار بزرگ خود را انجام داد و نهال اسلام را غرس و آبیاری و تنومند کرد و پایه گذار تمدن بزرگ اسلامی شد. اگر امت اسلام به دغدغه های آن حضرت توجه میکرد یقینا جایگاه بشریت امروز بگونه ای دیگر بود و بخصوص مسلمانان با دوری از نگرانیهای خاتم االنبیاء مقام عزتمند و قدرتمند خود را تحکیم میکردند و شاهد این همه جنایات از طرف صهیونیزم و غرب وحشی نسبت به مظلومان فلسطین و یمن و.. نبودند. جا دارد نگاهی کوتاه به دغدغههای پیامبر مهربانیها داشته باشیم و از خداوند متعال توفیق عمل به سیره آن حضرت را بخواهیم .
پیامبر اکرم(ص) فرمود: همانا نگرانی من بر امتم از ناحیه فقر نیست (فقر دردی است که عالجش دشوار نیست)؛ نگرانی من از ناحیه سوءتدبیر و قلت میزان منطق و فهم و استدالال است.
من هرگز بر امتم از سوی مؤمن و مشرک بیمناک نیستم؛ مؤمن را ایمانش باز میدارد و مشرک را کفرش ریشه کن میسازد. لیکن نگرانی و بیم من بر شما از سوی منافق دانازبان است که میگوید آنچه را میشناسید و عمل میکند آنچه را نمیشناسید.
بر شما از آن بیم دارم که دین، سبک شمرده شود؛ حکم و داوری، خرید و فروش شود؛ پیوندهای خانوادگی از هم بگسلد؛ قرآن را وسیله ساز و آواز قرار دهید و کسانی را جلو بیندازید که برترین شما نیستند.
بیشترین بیمی که بر امت خودم پس از خویش دارم، این کسبهای حرام و درآمدهای نامشروع و شهوت پنهانی و رباست.
بر شما از آن بیم دارم که پس از من دنیا به روی شما گشوده شود و به دنیا و ثروت برسید.(آنگاه یکدیگر را نشناسید!) آن وقت است که آسمانیان هم شما را نشناسند.
آنچه که بیش از هر چیز بر شما بیم دارم، پیروی از هوای نفس و آرزوی دراز است؛ هواپرستی، آدمی را از حق باز میدارد و آرزوی دراز، آخرت را از یاد انسان میبرد.