آسمون بغضشو خالی میکنه
آدمو حالی به حالی میکنه
کوچهها رنگ زمستون میگیرن
شیشهها بخار و بارون میگیرن
آدما چتراشونو وا میکنن
گریه ابرو تماشا میکنن
نمیخوان مثل درختا تر بشن
از دل قطره ها با خبر بشن
نمیخوان بی هوا خیس آب بشن
زیر بارون بمونن خراب بشن
اما تو چترتو بستی کبوتر
زیر بارونا نشستی کبوتر
رفتی و سنگا شکستن بالتو
اومدی هیچکی نپرسید حالتو
بعضی ها دشمنای خونی شدن
بعضی ها غول بیابونی شدن
بعضی ها میگن که بارون کدومه
بوی نم شرشر ناودون کدومه
دیدی آسمون خراب شد سر ما
غصه شد وصله بال و پر ما
حالا تو سایه نشینی مثل من
حالا تو سایه نشینی مثل من
خوابهای ابری میبینی مثل من
چقدر اینجا میخوری خون جگر
کبوتر عصاتو بنداز و بپر
کبوتر عصاتو بنداز و بپر