عاشق و بیخود و شیدا شده ایی میدانم
در رهم بی سر و بی پا شده ای میدانم
به تمنای جنون عقل و دل و دین دادی
بی سبب نیست که رسوا شده ایی میدانم
تا که در کوی خرابات ز خود دور شدی
راحت از قید تمنا شده ایی میدانم
کرده ایی بتکده ایی بر پای چو در کعبه دل
محو بتها به تماشا شده ایی میدانم
از تو دارم خبری اینکه زخود بیخبری
فارغ از بند خبرها شده ایی میدانم
من و ما اصل پریشانی و بدبختی بود
حالیا بی من و بی ما شده ایی میدانم
نوربخش این غزل از شیوه دانایی نیست
آری از بند خِرَد وا شده ایی میدانم
شیدا شدهای قطعهای از داوود آزاد است. اجرای این قطعه را میبینید و میشنوید.