در خبرها آمده بود كه برخي از فعالان سياسي از جمله جناب آقاي مجيد انصاري درباره بازخواني منشور برادري سخن گفتهاند. اشاره ايشان به پاسخي است كه حضرت امام (ره) به نامه آقاي محمدعلي انصاري داده بودند. پاسخي كه بعدها به منشور برادري مشهور شد. در آن نامه حضرت امام (ره) مطالب مهمي را بيان فرمودهاند كه ميتوان بارها و بارها آن را مرور كرد و به كار بست.
بديهي است كه تمام منشورهاي حضرت امام (ره) و همچنين ارزشهايي مثل برادري، سرلوحه روابط و مناسبات اجتماعي نيروهاي وفادار به نظام جمهوري اسلامي است. اما مساله اين است كه هر منشوري متناسب با شرايط خاص خود صادر ميشود.
در اينجا پرسشي مهم از دوستان دارم. آيا فكر نميكنند براي اين كار خيلي دير شده باشد؟ آيا نبايد يكي ديگر از منشورهاي امام را بازخواني كنيم؟ گفتوگوي نيروهاي دلسوز انقلاب با يكديگر بسيار پسنديده است، ولي سوال امروز ما اين است كه بر سر چه موضوعي بايد گفتوگو كرد؟
چرا گفتوگوهاي سال گذشته بينتيجه ماند و نتوانست مانع بروز آن همه خسارت به مردم و نظام شود؟ و اكنون بايد برسر چه چيزي وحدت داشت و درباره چه چيزي گفتوگو كرد؟
منشور برادري بايد همان سال گذشته سرلوحه كار قرار ميگرفت كه متاسفانه بسياري آن را زيرپا گذاشتند و برادريها را فراموش كردند.
وحدت كه جوهر انسجام سياسي است، بيش از 7 ماه به بازي گرفته شد و كسي فريادهاي دلسوزان انقلاب را درباره آن نشنيد؛ كار به جايي رسيد كه درياي خروشان ملت ايران در نهم ديماه با غيرت حسيني خود وحدتي ديگر را رقم زدند و بيعتي دوباره با نظام و رهبري كردند.
هرچه از ديگران خواسته شد كه به اين درياي وحدت بپيوندند، جز شمار اندكي نپذيرفتند و افراطگرايي عدهيي را بهانه كردند و از وحدت و برادري كنار كشيدند، در حالي كه خود نوع ديگري به افراطگرايي روي آوردند.
بنابراين با توجه به آنچه گفته شد، بهتر است موضوع گفتوگو و وحدت روشن شود. به نظر اينجانب، گفتوگو را بايد حول محور «ايستادگي ملي» آغاز كرد و از اينرو ما امروز به بازخواني منشور ايستادگي ملي حضرت امام (ره) نيازمنديم.
امروز كشور ما تحريم اقتصادي را با تمام وجود لمس ميكند. به نظر ميرسد دولت امريكا راهي بيبازگشت را برگزيده است؛ حتي جانشينان پس از اوباما تندتر از او حركت خواهند كرد؛ بنابراين، نه دولت ايران و نه شخص آقاي احمدينژاد كه بايد گفت كل ملت ايران و نظام جمهوري اسلامي وارد رويارويي جديدي در عرصه جهاني شده است و شرايط در ماههاي آينده سختتر و دشوارتر هم خواهد شد.
بدينترتيب، دولتهاي آينده نيز از هر جناحي كه باشند (حتي از اصلاحطلبان) بايد تا سالها با اين سنگاندازي جديد امريكا مقابله كنند.
پس بايد پذيرفت كه ما از حوادث سال گذشته بيرون آمدهايم و اكنون اوضاع به گونهيي ديگر رقم ميخورد.
امروز بايد از ايستادگي ملي و ديپلماسي فعال و توليد ملي سخن گفت. ايستادگي ملي مستلزم در پيشگرفتن ديپلماسي فعال است و بايد بپذيريم، بدون توليد ملي نميتوانيم از تحريمها و فشارهاي ناشي از آن رها شويم.
پس ملت ايران با جنگ تحميلي ديگري درگير است؛ جنگ تحميلي اقتصادي و ظالمانهيي كه نيازمند توجهي همهجانبه است كه بايد آن را به صورتي دقيق تبيين كنيم.
لازمه موفقيت در اين مصاف نه تنها برادري و وحدت، بلكه روي آوردن به حركت جمعي بزرگ و ملي است.
شرط لازم براي اين حركت جمعي، همراهي نخبگان و فعالان سياسي با مردم، نظام و رهبري است كه صدالبته بايد با دلسوزي و آزادمنشي صورت گيرد.
امروز جز با ايستادگي ملي نميتوانيم به برادري و وحدت برسيم. اگر برادري ميخواهيم يا در پي وحدت هستيم، بايد جبههيي گسترده در برابر فشارهاي جاري (و فشارهاي آينده) تشكيل دهيم. فراموش نكنيم كه راه وحدت از ايستادگي ملي ميگذرد.
دو سال پيش در همين روزها نامهيي سرگشاده خطاب به جناب آقاي عسگراولادي نوشتم و در آن يادآور شدم كه تشكيل عرصه ملي كه هم ميتواند يك نهاد و هم يك فضاي سياسي ـ اجتماعي باشد، در كشور امري لازم و ضروري است تا تفرقه و تعارض را در برابر منافع ملي از بين ببرد. آن اتفاق نيفتاد و حوادث تلخ سال بعد (1388) هزينههاي زيادي بر مردم و نظام تحميل كرد.
امروز هشدار ميدهم كه اگر براي تشكيل «جبهه ايستادگي ملي» اقدام عاجل صورت نگيرد، فردا دير خواهد بود و نخبگان و فعالان سياسي بايد در برابر وجدان تاريخ پاسخگو باشند.