به گزارش تابناک به نقل از رکنا، مرد ۳۵ سالهای که در پی شکایت همسر افغانستانی پدرش به کلانتری گلشهر مشهد آمده بود، درباره ماجرای عجیب ازدواج پدرش گفت: پدرم اگرچه از چندین دهه قبل دچار بیماری اعصاب و روان شد، اما بازهم حال خوبی داشت و از کسبه متعهد در بازار بود. او طوری با آبرو زندگی میکرد که همه بازاریان به او احترام میگذاشتند و حتی واسطه ازدواج جوانها میشد. با وجود این مشکلات ما از روزی آغاز شد که پزشکان متخصص بر بیماری سرطان مادرم مهر تایید زدند.
ما خیلی تلاش کردیم تا بیماری مادرم درمان شود ولی متاسفانه حدود ۲ سال قبل او بر اثر عوارض ناشی از همین بیماری صعب العلاج از دنیا رفت و در این شرایط بیماری عصبی پدرم نیز شدت گرفت. بعد از مرگ مادرم، به کلی رفتارهای پدرم تغییر کرد و به مردی پرخاشگر تبدیل شد. همه اطرافیان سعی میکردیم تا به پدرم رسیدگی کنیم و او را از این شرایط خطرناک نجات بدهیم. عمه هایم شبانه روز از او مراقبت میکردند. خلاصه تمام خانواده و فامیل بسیج شدیم تا به پدرم کمک کنیم. در همین روزها بود که تصمیم گرفتیم همسری برای پدرمان انتخاب کنیم تا هم از او مراقبت کند و هم همراه و همدل او باشد. چند نفری را اطرافیان معرفی کردند ولی پدرم قبول نکرد تا این که روزی یکی از دوستان پدرم زن تبعه خارجی (افغانستانی) را معرفی کرد که هیچ گونه مدرک شناسایی نداشت. آن زن ۴۵ ساله مدعی بود مجرد است و هیچ کس را در ایران ندارد.
خلاصه پدرم با این زن ازدواج کرد، اما هنوز یک ماه از این ماجرا نگذشته بود که او پیغام داد باردار شده است! خیلی تعجب کردیم، چون پدرم از مدتها قبل دراین باره مشکل داشت! چند روز بعد هم زن جوان دیگری با ما تماس گرفت و ادعا کرد دختر همسر پدرم است و در ایران به همراه دو فرزندش زندگی میکند!
آن زن جوان ماجراهای عجیب دیگری هم بازگو کرد و گفت: پدرم مادرمان را به صورت زبانی طلاق داده بود و فکر میکرد که دوباره به زندگی مشترک باز میگردد ولی هنگامی که فهمید او در ایران ازدواج کرده است به شدت بیمار شد و دو روز بعد در بیمارستان جان سپرد! از سوی دیگر پدرم وقتی ماجراهای تلخ و دردناک را شنید بسیار افسرده و ناراحت شد و گفت: دیگر نمیخواهد با آن زن تبعه خارجی زندگی کند! پدرم عذاب وجدان گرفته بود و به شدت رنج میکشید.
به همین دلیل هم نزد همان عاقدی رفتیم که آن زن را به عقد موقت پدرم درآورده بود و خطبه طلاق را جاری کردیم. ولی حال پدرم هر روز بدتر میشد و بیماری اعصاب و روانش به مرز خطرناکی رسید. به همین خاطر او را به مرکز روان پزشکی بردیم و در بیمارستان بستری کردیم. حالا هم همسر او ادعا میکند که ما پدرمان را مخفی کردهایم و شوهرش گم شده است! در حالی که پدرم وقتی او را میبیند به شدت عصبی میشود و حالش رو به وخامت میگذاردای کاش ...
گزارش حاکی است بررسیهای قانونی و اقدامات مشاورهای دراین باره با دستور سرهنگ ابراهیم عربخانی (رئیس کلانتری گلشهر مشهد) در مرکز انتظامی آغاز شد.
سایت تابناک از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.