مدتها بود كه تصميم داشتم از نزديك شاهد سوگواري برادران و خواهران هموطن آذري براي حضرت امام حسين (ع) (بويژه تاسوعا و عاشورا) باشم. شنيده بودم كه اين عزيزان به طرز باشكوهي عزاداري ميكنند. هر سال كه ايام محرم فراميرسيد، من به ياد آن مناطق ميافتادم ولي موفق نميشدم به آنجا بروم و در مراسم عزاداري آنها شركت كنم اما امسال خداي متعال به من توفيق داد كه از نزديك در ميان عزاداران حسيني شهرهاي زنجان، تبريز و اردبيل افتخار حضور يابم و انصافا تحت تاثير عظمت و شكوه سوگواري مردم اين شهرها قرار گرفتم.
كربلاي زنجانروز سهشنبه به سوي زنجان حركت كرديم و نزديك ظهر به شهر عاشقان حسيني رسيديم. بعد از اذان ظهر به ميان خيل عظيم مردم زنجان رفتيم و همچون قطرهيي كوچك از درياي خروشان جمعيت عزادار مجذوب هيبت و شكوه و در عين حال سادگي و صميميت سوگواري ايشان شديم. منظره عجيبي بود. مردم در گوشه گوشه خيابانها قرباني ميكردند.
شنيدم كه سال گذشته 1200 گوسفند قرباني كرده بودند و 12 هزار راس هم زنده تحويل دادند كه جمعا يك ميليارد و 800 ميليون تومان ارزش نذورات مردم بود. هر سال گوشتهاي نذري و قربانيها را به مناطق محروم ميبرند و توزيع ميكنند. بيترديد، اين رقم امسال بيشتر از سال گذشته بوده است.
مردم از حسينيه اعظم زنجان در قالب دستهجات سينهزني بيرون ميآمدند و يك راهپيمايي طولاني را انجام ميدادند. ما هم وارد جمعيت شديم و همراه آنها عزاداري كرديم و به سبك خودشان سينه ميزديم، طوري كه كاملا با آنها هم احساس شديم. البته بيش از سينهزني، برسر خود ميزدند، وقتي علت اين كار را از چند نفر پرسيدم ابتدا جواب روشني نگرفتم اما در ادامه ديدم كه اغلب نوحهها و روضهها سبكي حماسي دارد كه به نام «مشق قمهزني» معروف است.
گويا قبلترها كه قمهزني مجاز بود، همه اين جمعيت قمه ميزدند ولي الان همان مشق را ميخوانند و به جاي قمه، بر سر خود ميزنند. جمعيتي بالاي صدهزار نفر در طول خيابان به صورت يكپارچه حركت ميكردند و مسيري چند كيلومتري را از حسينيه اعظم تا امامزاده شهر ميپيمودند و در نهايت نماز مغرب را در جوار آن مكان مقدس اقامه ميبستند.
جالب اين بود كه خود مردم نظم را به نحو عالي رعايت ميكردند. از هر قشري در ميان عزاداران حضور داشتند. از پلاكاردهاي گوناگون و متفرقه هم خبري نبود. به كل اين جمعيت يكپارچه، دسته عزاداري ميگفتند. همرنگي و وحدت در ميان جمعيت موج ميزد. تقريبا 4 ساعت در ميان عزاداران بوديم و در بخشي از آن فرصت يافتيم از فراز ساختماني در ميدان انقلاب جمعيت را مشاهده كنيم. آنجا ديدم كه نوشته بود: پايتخت شورحسيني، زنجان.
كربلاي تبريزروز تاسوعا به تبريز رفتيم. در تبريز مردم نزديك به 20 محله (از جمله محله اميرخيز، زادگاه ستارخان قهرمان) در بازار تاريخي شهر جمع ميشوند و به طرز حماسي سينهزني ميكنند. دستههاي عزاداري ابتدا وارد دالانهاي طولاني و سرپوشيده بازار ميشدند و در حين عزاداري از نقطهيي به نام بازار مظفريه عبور ميكردند و پس از اندكي توقف و نوحهخواني به راه خود ادامه ميدادند و از بازار خارج ميشدند.
آنچه در تبريز از نزديك شاهد بودم، اوج مظلوميت امام حسين (ع) و ياران و اهل بيتش بود كه در نوحهها موج ميزد و بسيار مرا تحت تاثير قرار داد. از نكات جالب مراسم عزاداري در تبريز، روشن كردن شمع در 41 مسجد است؛ بدينصورت كه هركس حاجتي دارد به يكي از اين مساجد ميرود و شمع روشن ميكند.
كربلاي اردبيلروز عاشورا را در ميان عزاداران اردبيلي حضور يافتيم. در مردم اردبيل شور و هيجان و گرمي فوقالعادهيي ديدم. مظلوميت و حماسه محور اصلي نوحهها را تشكيل ميداد. نكته جالبي كه در اين شهر ديدم، روسريهاي زيادي بود كه در كف خيابان زير دست و پاي عزاداران ديده ميشد. وقتي پرسوجو كردم فهميدم كه بانوان آذري ميخواهند از اين طريق به امام حسين (ع) بگويند كه اگر ما در كربلا بوديم براي شما سر ميداديم. تعزيهخواني و شبيهسازي در اردبيل كاملا مشهود بود. عدهيي در نقش ياران و خانواده اباعبدالله و عدهيي ديگر در نقش يزيديان صحنههاي كربلاي حسيني را براي مردم به تصوير ميكشيدند.
آنچه براي شما خوانندگان گرامي توصيف كردم، صرفا گوشهيي از روحيات عاشورايي ملت ايران بود و بيترديد در اين 2 روز عزيز سراسر ايران يكپارچه و خودجوش در حال عزاداري بودند. از قضا، در فرصتهايي كه دست ميداد و از صداوسيما اخبار مربوط به مراسم ديگر استانها را دنبال ميكردم، در همه جاي ايران غوغايي بر پا بود.
از گلمالي لرها تا نوحهخواني خوزستانيها و تا سيهپوشي كرمانيها و مراسم مشابه اصفهانيها، يزديها و ديگر اقوام ايراني نشانگر اين بود كه ايران خود كربلايي تمامعيار بود و فرياد عاشورا يكصدا به گوش ميرسيد. در روزهاي تاسوعا و عاشورا ميليونها نفر در ايران بيتاب و بيقرار هستند و براي امام حسين (ع) و يارانش بر سر و سينه ميزنند و فلسفه عاشورا را بازخواني ميكنند؛ چراكه اين مردم عاشق مرام و مكتب سيدالشهدا (ع) هستند و درحقيقت گمشده خود را در امامحسين(ع) و نهضت او ميبينند و از طريق عزاداري هر سال با او بيعت ميكنند و در مقابل فداكاري آن امام عزيز احساس خجالت ميكنند.
منبع: ملت ما