قدس: نویسنده زن با شکایت از شوهرش که دکترای تاریخ دارد، سناریوی پيگيري یک پرونده کلاهبرداری را کلید زد.
این مرد وقتی از انگلیس بازگشت نمیدانست در برابر اتهام کلاهبرداری قرار خواهد گرفت.
آذرماه سال جاری، یک نویسنده زن به شعبه اول بازرسی دادسرای منیریه تهران مراجعه کرد و نزد بازپرس مکرمی به طرح شکایت از شوهرش پرداخت. وی گفت: سال 53 با ساسان آشنا شدم. او علاقه زیادی به تاریخ داشت و درس میخواند. 2 سال با هم نامزد بودیم و بعد وارد زندگی مشترک شدیم. زندگی خوبی داشتیم. وی افزود: 4 سال بعد دختردار شدیم و زندگیمان شیرینتر شد. من در دانشگاه ادبیات میخواندم و کتاب هم مینوشتم. کمکم اختلافات ما شروع شد.
ساسان اصرار داشت که باید به خارج از ایران برویم و در آنجا با هم زندگی کنیم اما من مخالف بودم. کمکم لجبازیهای ساسان شروع شد. بر سر بزرگ کردن بچهمان هم اختلاف داشتیم. هر روز باید کتککاری میکردیم. از دست رفتارهایش خسته شده بودم. با همه چیز مخالفت میکرد. میگفت چرا کتاب مینویسی؟ چرا درس میخوانی؟ در صورتی که خودش نیز عاشق تحصیل و کتابهای تاریخ بود. او انسان خودخواهی است و از همان ابتدا باید این موضوع را میفهمیدم و در این سالها کنار او زندگی نمیکردم.
این نویسنده زن ادامه داد: مرتب با هم اختلاف داشتیم. تا اینکه دخترمان ازدواج کرد و برای تحصیل و زندگی به ایرلند رفت. پس از آن درخواست طلاق دادم و دادگاه حکم جدایی را صادر کرد. اما شوهرم حاضر نیست به دفترخانه برویم و صیغه طلاق را جاری کنیم.
وی افزود: شوهرم یک آپارتمان حوالی میدان پاستور دارد که هنگام جدایی، خانه را به عنوان مهریه به من داد و بعد به انگلیس رفت. هنوز شوهرم بود چون صیغه طلاق جاری نشده بود. مدتی پیش متوجه شدم که به ایران بازگشته و خانهام را رهن داده و پولش را برداشته است. بهم ریختم. او با اسناد جعلی دست به کلاهبرداری زده و خانه مرا بدون اجازهام رهن داده و پولش را برداشته است. در صورتی که من میخواستم به خانهام بروم. چون صاحبخانهام از من خواسته که خانه را تخلیه کنم. پس از شکایت این نویسنده زن علیه شوهر دکترش، بازپرس مکرمی دستور احضار شوهر این زن را صادر کرد.
این مرد که دکترای تاریخ دارد و استاد دانشگاه نیز هست وقتی در برابر بازپرس ایستاد گفت: همسر من مشکل روحی و روانی دارد اما با این حال حاضرم که با او زندگی کنم. وی افزود: وقتی با هم ازدواج کردیم، چند ماه بعد بدون اینکه به من حرفی بزند، برای تفریح به آلمان رفت. سفر همسرم آغاز اختلافات ما بود. کارهای عجیب انجام میداد، بدون اینکه مرا در جریان قرار بدهد.
در مدت 34 سالی که در کنار هم زندگی کردیم، مرتب با هم اختلاف داشتیم اما هیچوقت او را کتک نزدم. این زن وقتی به دادگاه خانواده رفت مدعی شد که من او را شکنجه میدهم اما دروغ است. این زن چون کتاب مینویسد در تخیلات زندگی میکند. در این زمینه باهوش است. به همین خاطر حرفهای عجیبی که در تخیلاتش است علیه من میزند.
این مرد ادامه داد: حکم طلاق ما از سوی قاضی دادگاه خانواده صادر شد اما من به دفترخانه نرفتم. با خود گفتم شاید باز هم راه بازگشتی باشد تا به خاطر دخترمان در کنار هم زندگی کنیم. من به همسرم علاقه دارم. او زنی تحصیلکرده و نویسنده است اما همیشه عادت دارد با نیش و کنایهها به من تهمت بزند تا اینکه وقتی از انگلیس بازگشتم برگه احضاریه از دادسرا به دستم رسید. باورم نمیشد به اتهام جعل و کلاهبرداری از من شکایت کرده است. من آپارتمانی که در حوالی میدان پاستور داشتم تحت عنوان مهریه به همسرم دادم اما هنوز آن خانه به نام من است و من پیش از اینکه خانه را در اختیار همسرم قرار دهم، آن را اجاره داده بودم. اکنون پولی هم ندارم که به مستاجر بدهم تا او خانه را تخلیه کند. حالا نمیدانم چطور این زن به اتهام کلاهبرداری از من شکایت کرده، در حالی که خانه هنوز به نام من است.
پس از اظهارات این استاد دانشگاه، همسرش به گریه افتاد و گفت: دروغ میگوید. این مرد همیشه خوب نقش بازی میکند. هنوز آثار کتکها و شکنجههایش روی بدنم هست. حالا حق مرا حاضر نیست بدهد. من یک زن تنها هستم. در این سالها که در کنار او زندگی کردم، همیشه از بار مسؤولیت شانه خالی کرده است. همیشه در سفر بود و من به تنهایی بچهمان را بزرگ کردهام و حالا بعد از این مدت جواب خوبیهای مرا با بدی میدهد.
بازپرس مکرمی پس از شنیدن اظهارات دکتر و نویسنده، دستور تحقیقات بیشتر در این پرونده پیچیده را صادر کرد تا گره کور آن باز شده و حقایق آشکار شود.