هنگامی که از منظر آسیبشناسی به آرایش سیاسی کشور نگاه میکنیم، در دو سوی این صفوف، دو باند دیده میشود که هرچند بیشترین فاصله را با هم نسبت به فاصله با گرایشهای دیگر دارند، یک عملکرد و خروجی کاملا مشترکی دارند.
همه به یاد داریم که استاد شهید مطهری ـ رحمت الله علیه ـ در کشاکش رقابت شرق و غرب در دوران جنگ سرد و میدان فعالیت آنها در داخل ایران، جملهای دارند که کمونیسم و سرمایهداری را به دو لبه یک قیچی تشبیه میکنند که مکمل هم بوده و در قطع کردن ریشه مذهب یا ضربه زدن به دین و کشور ایران رسالت مشترکی داشته و به یک نتیجه می اندیشند.
در سالهای اخیر، در کشور دو تفکر یا بهتر است بگوییم، دو فرقه، طرز تفکر متفاوت اما از یک جنس و ماهیت را گسترش میدهند و عملا هم اجرا میکنند که هرچند ظاهری متفاوت دارند و فاعل این اقدامات هم هرچند با هم کینه و دشمنی دارند، ولی در عمل و نتیجه، دقیقا یک محصول را ارایه میدهند و آن تیشه به ریشه نظام اسلامی زدن است.
و اما معرفی این دو گروه یا فرقه:گروه نخست کسانی هستند که خود را آزاداندیش و منتقد وضع موجود و مخالف با دیکتاتوری و طرفدار آزادی و دمکراسی میدانند؛ صرف نظر از اینکه آیا این ادعاها درست است یا نه و آیا این مدعیان صداقت در ادعا دارند و آیا بسیاری از آنها، همانهایی نیستند که وقتی قدرت در دست داشتند، حاضر به تحمل کمترین نقد و شنیدن نظرات دیگران نبودند؟! ولی نکته مورد نظر ما در مواضع این گروه این است که اینها اصرار دارند هر کاستی و نقص و تخلف و کمکاری و بدسلیقگی و ندانمکاری در هر سطح و حوزهای از مدیریت کشور که بروز میکند، آن را طی یک سلسله مراتب سفسطهگرانه به رأس حکومت و اصل نظام متصل کرده و رکن اصلی نظام را نشانه گرفته و او را سبب این نقیصه می دانند؛ یعنی اگر یک فرماندار در یک شهرستان و یا یک رئیس اداره در یک وزارتخانه و ... تخلفی مرتکب میشود و یا کاری را خراب میکند یا تصمیم نادرستی میگیرد، آن را پله پله به رأس سلسله مراتب حکومتی منتسب نموده و ولی فقیه را به عنوان مسئول مورد سوال قرار داده و به دنبال آن، کل نظام را زیر سؤال میبرند و خواسته یا ناخواسته آب به آسیاب دشمن ریخته و نتیجه کارشان، چیزی جز تضعیف نظام جمهوری اسلامی و ارکان آن، که همان خواسته غایی دشمنان نظام است نخواهد بود.
و اما گروه دوم، کسانی هستند که خود را صاحب اصلی جمهوری اسلامی قلمداد کرده و ادعای جان فدایی دارند و تنها خود و دوستان خود را دلسوز نظام و با بصیرت می پندارند که باز صرف نظر از اینکه آیا اینها در ادعای خویش صادقند یا نه و آیا خیلی از آنها، همانهایی نیستند که زمان فدا کردن جان و دادن خون غایب بودند، اما نکته مورد نظر ما درباره این گروه این است که اینها هرگونه مخالفت یا حتی نقد منصفانه و جزیی از حکومت را باز طی همان سلسله مراتب سفسطهگرانه به رأس حکومت متصل و مخالفت و نقدهای لازم را تفسیر به ضدیت با ولایت فقیه کرده و مرتکبان را مخالف نظام و اسلام و دین معرفی و محکوم میکنند. اینها هر صدایی را که به هر سطحی یا حوزهای از مدیریت کشور انتقادی وارد میکند و یا با انجام کاری یا طرحی مخالفت میورزد، به ویژه در حوزه قوه مجریه آن صدا را برآمده از حلقوم دشمن معرفی نموده و خواستار اشد مجازات برای او میشوند.
اگر یک نماینده مجلس به موضع دولت در یک لایحه یا طرح نظر منفی داشته باشد یا رأی منفی بدهد، اگر در راستای انجام وظیفه نمایندگی خود از وزیری سؤال کرد، اگر یک قاضی بنا بر رأی عادلانه و بیطرفانه خود، مجرمی از گروه آنان را محکوم کرد که در رده هشتادم سلسله مراتبی حکومت قرار دارد، این رأی را هشتاد رده و پله پله بالا میآورد و آن را ضدیت با ولایت و نظام معرفی میکند و فاعل آن فعل را فتنهگر و مفسد و بیبصیرت و مستحق محاکمه و مجازات می خواند و می داند و خود نیز گاهی به جای قاضی حکم هم صادر میکند که خدا میداند و اگر فردا روزی، فردی نادان خود را مکلف به اجرای این حکم که به عنوان حکم شرعی و گاه در منبر وعظ و خطابه هم صادر میشود تشخیص داد، چه اتفاقی خواهد افتاد، در صورتی که هر کسی در هر مسئولیتی در کشور، مسئول عملکرد خود باشد البته بدیهی است که دستگاههای نظارتی و بازرسی در کشور و قانون برای کنترل تخلفات و انحرافات پیشبینی شده و آنها هم باید وظایف خود را انجام دهند.
و باز پرواضح است که اگر مدیری در کشور مرتکب تخلفی شد، باید مسئول مستقیم وی با او برخورد لازم را داشته باشد و نباید انتظار داشت که اگر وزیری یا استانداری خلاف کرد ـ البته همه تخلفات هم مستحق عزل نیست ـ باید رهبری او را عزل کند یا اینکه اگر مدیری عزل شد، گمان کنیم حتما با نظر و هماهنگی رهبری عزل شده است و به همین دلیل هم نقد رفتار با عملکرد یک مدیر یا یک دستگاه و وزارتخانه و قوه چه توسط دستگاههای نظارتی چه توسط رسانهها و مطبوعات و چه افراد حقیقی نه تنها مانعی ندارد و زیر سؤال بردن رهبری و نظام نیست، بلکه لازم و در راستای تقویت نظام و رهبری است.
در هر صورت، همان گونه که میبینید، هر دو این گروهها چه آنکه هر تخلفی را به رأس نظام متصل میکند و چه آنکه هر نقد و مخالفتی را نقد و مخالفت با رأس نظام تلقی میکند، یکی از خوی دشمنی و دیگری از خصلت تملق و چاپلوسی و هر دو در شمار تضعیفکنندگان نظام جمهوری اسلامی و آگاهانه یا ناآگاهانه نقش دولبه یک قیچی را بازی میکنند که در صدد قطع ریشههای نظام است.