وطن امروز: یک شیطان که در برابر مدارس دخترانه به ترساندن طعمههای نوجوان پرداخته و آنان را تسلیم نیت سیاه خود میکرد، تحت تعقیب ویژه پلیس پایتخت قرار گرفت. دختر 14 ساله که خیلی وحشتزده بود این راز را تنها توانست نزد خالهاش فاش کند. روز 29 اردیبهشتماه سال جاری پدری که از خواهرزن خود شنیده بود دختر 14 سالهاش طعمه یک مرد هوسران در مسیر مدرسه شده است، به کلانتری جامی رفت و خواستار ردیابی این شیطان شد.
این مرد که صدایش از ناراحتی میلرزید، گفت: «من و همسرم 2 روزی میشد میدیدیم دخترمان از رفتن به مدرسه میترسد و رفتاری غیرعادی دارد، گریههایش را دیده بودیم و تصور داشتیم در مدرسه بین او با معلمان یا همکلاسیهایش ناراحتیای به وجود آمده است تا اینکه خالهاش که رابطه صمیمی با «پرستو» دارد نزد ما آمد و ادعای وحشتناکی کرد. باور نمیکردم، پرستو با خالهاش تماس گرفته و ادعا کرده بود در راه مدرسه مردی که خود را پلیس معرفی کرده وی را به خانه در حال ساخت و خلوتی برده و دخترم را تسلیم هوسرانیهای خود کرده است».
وی افزود: «نمیخواستم باور کنم. همسرم با گریه این ماجرا را به من گفت. دخترم حاضر نشد روبهرویم بایستد و بگوید چه سرنوشتی داشته است. تصمیم گرفتم شکایت کنم شاید پرستو نزد ماموران بگوید چه کسی چنین سرنوشتی برای وی رقم زده است».
وقتی بازپرس مکرمی از شعبه دادسرای منیریه تهران در جریان این تراژدی تلخ قرار گرفت، به تیمی از اداره 16 پلیس آگاهی ماموریت داد تا به ردیابی شیطان سنگدل دست بزند. بدین ترتیب کارآگاهان ابتدا به تحقیق از دختر 14 ساله دست زدند،
وی گفت: «وقتی مدرسه تعطیل شد مثل همیشه به تنهایی به سمت خانه حرکت کردم، ناگهان مردی که بارها در اطراف مدرسه وی را دیده بودم جلویم ایستاد و با لحن قاطعانهای ادعا کرد پلیس است و گفت من را با پسری دیده است. وی تندی کرد و پرسید چرا با پسر نامحرم صحبت کردهای؟!
خیلی ترسیده بودم و با قسم خوردن و التماس گفتم که اشتباه شده و من اهل اینجور چیزها نیستم. خیلی عصبانی بود و گفت شنیده است من در مدرسه مواد مخدر میفروشم، باز با گریه گفتم اشتباه میکند. آن مرد گفت باید کیف و جیبهایم را بازرسی کند، بعد برای اینکه نزد دیگران آبرویم نرود خواست داخل کوچهای شویم. من که فکر میکردم واقعا یک پلیس پیش رویم است با وی داخل کوچه رفتم که ساختمان نیمهکارهای در آنجا بود. وقتی مرا به آنجا برد رفتارش تغییر کرد. دیدم چه نیت شومی دارد، التماس کردم اما اعتنایی نکرد، بعد گفت اگر به کسی چیزی بگویم نزد مدیر مدرسه آبرویم را میبرد تا اخراجم کنند. خیلی ترسیده بودم، وقتی به خانه بازگشتم جرات نداشتم به پدر و مادرم بگویم چه اتفاقی افتاده است اما آن مرد باز در اطراف مدرسهمان بود و هر 2 روز مسیر خانهمان را تغییر داده بعد با خالهام تماس گرفتم و وی را در جریان قرار دادم».
با ادعای پرستو، کارآگاهان با این تصور که مرد شیطانصفت اقدامات دیگری نیز داشته و احتمالا دختران از ترس آبروریزی این رازهای سیاه را فاش نکردهاند وی را یک مجرم حرفهای دیدند و دختر 14 ساله را پیش روی آلبوم مجرمان قرار دادند. پرستو در بانک اطلاعاتی پسر جوانی را شناسایی کرد که وی پیش از آن به خاطر قاچاق کالا دستگیر شده و پشت میلههای زندان افتاده بود.
همزمان با تحتنظر قرار دادن حوالی مدرسه پرستو، پلیس که پی برده مجرم قدیمی مخفیگاهش را تغییر داده در حال تجسسهای اطلاعاتی برای ردیابی این شیطان است.