ایران: تن نازک نیلوفر سه ساله زیر ضربههای بیرحم پدر خرد میشد. دخترک صورتش را زیر دستان ناتوانش پنهان میکرد و با التماس به بابا میگفت: «من مامانم رو میخوام.» مادرش قهر کرده و رفته بود. با اینکه بشدت کتک میخورد و تنش میسوخت باز هم پا بر زمین میکوبید و مادرش را صدا میزد اما جواب نالههایش فقط مشت و لگد بود و بس. پدر آنقدر زد و زد و زد تا نیمی از بدن دخترک را خرد و یک طرف بدنش را فلج کرد. دخترک پژمرده حالا در گوشهای از اتاق خانه پدربزرگ به آینده تاریک و سیاهش میاندیشد.
نیلوفر از سایه خودش که روی دیوار سرد و تاریک اتاق افتاده بشدت میترسید. در حالی که دلش میخواست عمر سیاه روزگار برای همیشه پایان یابد با چشمان بیرمق به سفره بینانشان خیره شد و آرزو کرد ای کاش مادر برگردد تا کمی آرامش بیابد. او حسابی دلتنگ مادر بود و...
زندگیشان هیچ وقت بهار و شادی نداشت. پدر تن به کار نمیداد. پس فقر و سختی در خانهشان ریشه دوانده بود. غم نگاه مادر از بخت سیاهش حکایت داشت. انگار که خوشبختی همگی در دود اعتیاد پدر گم شده بود و دخترک محکوم به سوختن در خانه سرد پدری.
عصر بیست و چهارم خرداد پیکر نیمه جان و بیهوش نیلوفر به بیمارستانی در شهر قم منتقل شد. پزشکان اورژانس در نخستین معاینات با مشاهده آثار سوختگی، زخمهای عمیق و گازگرفتگی روی بدن ظریف و کوچک دخترک تلاش برای نجات جانش را آغاز کردند.
از سوی دیگر با اعلام موضوع به «مصطفی برزگرگنجی» - دادستان عمومی و انقلاب قم – بلافاصله گروهی از مأموران پلیس مأموریت یافتند در این باره تحقیق و عامل یا عاملان کودکآزاری را شناسایی و دستگیر کنند.
مأموران در نخستین گام دریافتند مادر کودک به دلیل اعتیاد و بیکاری شوهرش جدا از او در خانه پدری زندگی میکند. بنابراین زن ۱۹ ساله به کلانتری ۲۵ احضار و تحت بازجویی قرار گرفت.
وی با اطلاع از وضعیت وخیم دخترش با طرح شکایتی گفت: «دو سال قبل به حالت قهر همراه «نیلوفر» به خانه پدرم رفتیم. چرا که شوهرم کار نمیکرد و خرجی هم نمیداد. در آن روزها شوهرم «علی» گهگاه برای دیدن نیلوفر به خانه پدرم رفت و آمد داشت تا اینکه ۸ ماه قبل با وساطت بزرگان فامیل با هم آشتی کردیم. اما افسوس که خیلی زود متوجه شدم شوهرم معتاد به کراک شده و به همین خاطر بدرفتاریهایش با من و نیلوفر اوج گرفت. او نه تنها خرجی نمیداد، بلکه مرا با سیم، کمربند و لگد مورد ضرب و شتم قرار میداد تا اینکه فهمیدم دوباره باردارم. بنابراین شبانه به خانه پدرم پناه بردم و «نیلوفر» نزد پدرش ماند.
در حالی که پزشکی قانونی از وجود ۲۹ مورد زخم و جراحت در بدن دخترک خبر داده بود مرد ۲۵ ساله به اتهام کودک آزاری بازداشت شد.
وی با اعتراف به شکنجه دختر کوچولویش گفت: «وقتی همسرم خانه را ترک کرد «نیلوفر» دائم بهانه مادرش را میگرفت، اشکهای او تمامی نداشت. بنابراین به ناچار راهی خانه پدرزنم شدم. اما آنها مرا از خود راندند. با این حال دو روز بعد همراه خانوادهام به دنبال همسرم رفتیم. اما آنها باز هم جوابمان را ندادند. آن روز وقتی به خانه برگشتم، عصبانی و آشفته بودم. «نیلوفر» هم گریه میکرد و مادرش را میخواست. در حالی که طاقتم تمام شده بود و نمیدانستم با این اوضاع نابسامان مالی، هزینههای زندگی همسرم و نیلوفر و سایر مشکلات چه کنم ضمن اینکه فرزند دیگری هم در راه داشتیم، مشغول مصرف مواد شدم. «نیلوفر» همچنان گریه و بیتابی میکرد که ناگهان در اوج عصبانیت با سیگار پاهایش را سوزاندم و بدنش را گاز گرفتم. بعد هم آنقدر او را کتک زدم که بیحال گوشهای افتاد و دیگر مادرش را صدا نزد!»
در حالی که پزشکی قانونی پس از به هوش آمدن دخترک و در نظریه نهایی اعلام کرده بود نیلوفر بر اثر شکنجههای شدید دچار فلج نسبی دست و پای چپ شده بازپرس پرونده برای متهم قرار وثیقه یکصد میلیون تومانی صادر کرد. سپس با دستور دادستان، زن جوان برای تأمین هزینههای درمان و زندگی خود و دخترش به کمیته امداد معرفی شد.
از سوی دیگر رئیس شعبه ۱۰۱ دادگاه عمومی بخش فشافویه، پس از رسیدگی به پرونده، مرد کودکآزار را به یک سال زندان و ۲۳ درصد دیه کامل محکوم کرد. با اعتراض مرد زندانی پرونده برای صدور حکم نهایی در اختیار شعبه ۲۲ دادگاه تجدیدنظر استان تهران – به ریاست قاضی «حسین شهرابی فراهانی» - قرار گرفت.
هیأت قضایی پس از رسیدگی نهایی با تأیید حکم دادگاه بدوی آن را قابل اجرا دانستند و به پدر یک سال فرصت دادند تا دیه ۱۱ میلیون تومانی دخترش را بپردازد.