در حالی که تمام ایرانیان در تلاش هستند که زمان تحویل سال نو بر سر سفره هفت سین و در کانون گرم خانواده باشند، اما عده ای هستند که با اهدافی مقدس در مکانی دیگر و به دور از خانواده مشغول نجات جان انسان ها هستند.
به گزارش خبرنگار
«تابناک اجتماعی»، دکتر سید ناصر عمادی که عضو گروه پزشکان بدون مرز است و چندی پیش نیز سفری به قاره آفریقا برای نجات و کمک به بقای بشریت کرده بود، اکنون نیز به مرکز سیاه پوستان دنیا سفر کرده است.
دکتر عمادی با هماهنگی هایی که با سرویس اجتماعی تابناک شده سفرنامه خود را به صورت اختصاصی برای تابناک ارسال می نماید تا ایرانیان به داشتن چنین انسان هایی که خود را در معرض خطر قرار می دهند تا جان انسان های دیگر را نجات دهند افتخار کنند.
بنابراین گزارش، متن کامل بخش نخست سفرنامه به شرح زیر است:
بنام خدا - آفریقا
آفریقائی ها هم مخلوق خداوند مهربان هستند. چه خوب که آن ها بدانند در بهترین لحظه از سال، پزشکان ایرانی سفره هفت سین سلامتی را دور از کشور و خانواده در کنار آنها پهن کرده است.
ازآخرین دفعه ای که در آفریقا بودم 7 ماه می گذشت کشور غنا در غرب آفریقا و کشور کنیا در شرق آفریقا پایگاه فعالیت های درمانی و بهداشتی پزشکان بدون مرز ایرانی بود که همیشه آرزو داشتند نیازمندان و بیماران قاره سیاه پیش ازاین که آنها و طبابتشان را بشناسند نام کشورشان و ملت بزرگشان یعنی ایران را بشناسند.
سال 84 در رشته تخصصی بیماری های پوست از دانشگاه تهران فارغ التحصیل شدم. به مدت یکسال به بم رفته تا در کنار مردم زلزله زده باشم. سپس بعد از تجربه حضور کوتاه مدت در سال 86 در افغانستان و تجربه شیرین طبابت در شهر های کابل و هرات، خدای بزرگ فرصتی برایم فرآهم آورد تا از بهمن 86 الی شهریور 89 در کشورهای کنیا، غنا و زیمبابوه از جانب ملت و کشور اسلامی سفیری برای ارتقاء سلامتی مردم نیازمند آفریقایی باشم.
آنانکه از رفتنم به این قاره سیاه می شنیدند سوالات و رفتارهای متفاوتی داشتند. عده ای حقوق بالا، جمعی کسب شهرت و مقام، کسانی دیدار و آشنایی با کشورهای جدید، افرادی هم آنرا مقدمه ای برای مهاجرت به آمریکا و اروپا و بالاخره عده ای اندک هم آنرا لطف خدا می دانستند که نصیب من شده بود را علت این سفر می دانستند.
از همه مهمتر آن که، بیش از همه دوستان و همکاران طبیب ایرانی در شگفت از آن بودند که چه کار زیبایی و پوست سودمندی در این قاره فقیر در وجود انسان های سیاه آفریقایی نهفته می باشد که من از آن همه درآمد در کشورم از لیزر و ژل و تزریق و ویزیت چند هزار تومانی گرفته تا جراحی زیبایی میلیونی که تازه روز به روز افزونتر هم می شد صرفنظر نموده و به مکانی عزیمت نمودم که نه تنها درآمدی در آن نیست بلکه امنیت و سلامتی نیز با شیوع بالای بیماری های عفونی در خطر است.
شهریور 89 بعد از دو سال و نیم همگان دیدند اتفاقی نیفتاد هیچ مقام و ثروتی از این مهاجرت چند ساله برایم بدست نیامد و از آفریقا به کشورم بازگشتم تا در کنار خانواده طبیب مردم کشور خودم باشم.
مجددا شهرهای تهران و مازندران پایگاه طبابتم شدند و بسیار بیمار دیدم. دوستانی که مرا می شناسند می دانند لحظه ای آرام نبودم کنگره های علمی استانی، کمیسیون های پزشکی استانها، نوشتن مقالات، آموزش دانشجویان، انجام طرحهای تحقیقاتی و مهمتر و بیشتر از همه انجام کارهای لیزر و زیبایی فراوان و سرانجام آنکه، آنانکه برای اعمال زیبایی پوست آمده بودند حسابی ما را مورد تفقد مالی قرار دادند تا مزه درآمدهای آنچنانی را هم حس کنم.
اما نشد دلم بیقرار بود چون فکر میکردم این کاری نیست که با خدا و مولایم آقا امام زمان(عج) شرط کرده بودم لذا تصمیم گرفتم 27 اسفند 89 مجددا به آفریقا برگردم تا سال نو را با اجازه ملت و خانواده ام در کنار بیماران آفریقایی باشم که طی چند ماه اخیر بارها برایم پیغام داده بودند " آقای دکتر کی برمیگردید قولتان را فراموش نکنید ما اینجا متخصص پوست نداریم".
شاید وقتی عده ای این جمله را می خوانند خنده ای بر لب آوردند و در دلشان بگویند ای بابا. اما واقعیت این است 2 سوگند را در زندگی ام نمیتوانم فراموش کنم؛ یکی روز فارغ التحصیلی رشته طب عمومی (شهریور 73) که سوگند نامه ای را با نام خدا آغاز نمودم که خود را در هر زمان و مکان وقف انسان های نیازمند و بیمار نمایم و دومی که برایم مهمتر بود آنکه در جلسه امتحان تخصصی دستیاری (اسفند 78) ناخودآگاه بدون هیچ اندیشه و ذهنیت قبلی، به امام زمان (عج) عرض کردم آقا اگر می دانید که می توانم دلسوز درد مردم باشم نه جیب خود، مرا موفق کن وگرنه تا همین طب عمومی برایم بس است و شاید این همان شد که خدا باز هم لطفی نمود تا سفری دیگر را در آغاز سال نو به شرق آفریقا کشور کنیا داشته باشم و می دانستم مردم شهر و استانم بدون پزشک متخصص پوست نخواهند بود.
اما مسلمانان و مسیحیانی در آفریقا هستند که هرگز نمی توانند پزشک متخصص پوستی را برای بیماری واقعا سخت پوستی ملاقات نمایند.
بنابراین روز قبل مسافرت بعد از زیارت قبور شهدا و آرامگاه پدرم در گلستان سید نظام خدمت امام جماعت مسجد جامع شهرمان رسیدم کمی با ایشان درد دل نمودم تا هم از مسجدی که به آن اعتقاد خاصی داشتم و هم از توصیه های امام جماعت کسب انرژی و توان کنم.
خانواده و بخصوص دخترم دلتنگ بود چون این سومین عید پی در پی بوده که در کنارشان نبودم. جالب آنکه به وقت ترک خانه به قصد فرودگاه امام تنها 3 نفر به بدرقه ام آمده بودند شاید دیگر این مسافرتم به آفریقا برایشان عادی شده بود.
فقط دختر کوچکم هلیاسادات نامه ای در پاکت با یک روسری به من داد و گفت نامه ام را در آفریقا بخوان و روسری را هر وقت سرت درد گرفت به سرت ببند تا زود خوب بشی. این شاید به این علت بود که در مسافرت قبلی به غنا مبتلا به مالاریا شدم و بیش از همه از سردرد رنج میب ردم و او فکر می کرد اگر دوباره مالاریا گرفتم با روسری او به سرم از سردرد رها می شوم خوب این هم دنیای مهر و محبت کودکان دختر برای بابا میباشد.
اینکه علاقمند به نوشتن همه جزئیات و زوایای این عزیمت شده ام به درخواست و توصیه مکرر یکی از دوستان نویسنده و مشهور اینجانب بوده که وقتی از خودداری بنده به نوشتن مطالب مطلع شد گفت میدانی. حضرت امیر"ع" فرمودند: دانش و خدمات خود را به نوشتن پایبند کنید زیرا آنچه حفظ شوند بگریزند و آنچه نوشته شود برقرار ماند و ادامه داد مگر نمی خواهی دیگر پزشکان هم بدانند که آنها هم می توانند در هر گوشه ای از این دنیا خدمتگزار و نامی برای کشور و ملت خود باشند.
و این شد تا این بار همه ماجرای سفر خود را به قلم آورم تا بعنوان یک مسلمان شیعه ایرانی بگوییم: «
بنی آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش زیک گوهرند چو عضوی بدرد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار».
تا بگوییم ما ایرانی ها با تمدن بزرگ متحول و با اصالت چند هزار ساله باید ثابت کنیم که زندگی ما برای کمک به دیگران است نه کمک به دیگران برای زندگی مان ما ایرانی آمده ایم تا با کارهای بزرگ دلهای دیگران را از هر ملت و نژاد و فرهنگ و مذهب و دینی شاد کنیم. تا به فرمایش مولا علی (ع) که فرموده (ان آثارنا تدول علینا) بگوییم آثار و اعمال ما از دین، مذهب و مرام وملت ما سخن میگوید. و این مراد حاصل نمیشود الا با حضور خالصانه و صادقانه به دور از هر گونه اندشه ناصواب و منفعت طلبانه.از فرودگاه امام به دوحه پرواز نموده و از دوحه بعد از 6 ساعت پرواز ساعت 7شب وارد فرودگاه نایروبی در کشور کنیا شدم انصافا با اینکه فقط و فقط بعنوان یک پزشک داوطلب ایرانی بدون وابستگی به هیچ نهاد سازمان یا ارگانی رفته بودم استقبال خوبی از دوستان و کسانی که منتظر بودند بعمل آمده بود.
این استقبال گرم در کشور مقصد بر خلاف بدرقه ای بود که از متولیان و مسئولین ( آنان که از رفتنم آگاه بودند) در کشورم انتظار داشتم. این را از این جهت بیان نمودم که اگر کسانی که بخواهند برای اولین بار چنین حرکت داوطلبانه ای را آغاز نمایند استقبال و آغوش گرم مسئولین در کشور دلگرمی مضاعفی برای آنان در ارائه خدمت بعنوان یک ایرانی مسلمان خواهد بود. بهرحال از فرودگاه به محل اقامتم (جعفری کلاب) منطقه شیعه نشین که مسجد زیبای آن همواره حال و هوای خاصی دارد شدم و روز بعد(شنبه) توفیق اولین نماز جماعت مغرب را با شیعیان
کنیایی در این مسجد پیدا نمودم.
بعد نماز تعدادی که قبلا توفیق آشنایی را داشتم از مشهد مقدس و امام رضا (ع) می پرسیدند و عده ای هم از ایران و مسائل داخلی و عده ای دیگر هم از بیماری و ناراحتی جسمی خود سخن میگفتند.
پاسخم به ایشان این بود که ملت و کشور ایران با صلابتر از همیشه منتظر زوار و عاشقان امام رضا (ع) میباشد و حضورم در کشور شما بعنوان یک پزشک ایرانی دلیلی بر توان و بضاعت وافر جامعه پزشکی کشورم میباشد.
فردا(یکشنبه) هم چون روز تعطیل پایان هفته است قرار شده بعد از دیدار با تنی از هموطنان عزیز، عیادتی هم از بیماران کنیایی سابقم که مبتلا به بیماری صعب العلاج بوده اند در خانه شان داشته باشیم تا در آغاز هفته یعنی روز دوشنبه (همزمان با آغاز سال نو) فعالیت های درمانی و آموزشی خود را در بیمارستان مابقی( مرکز درمان بیماران عفونی مبتلا به ایدز، سل، هپاتیت، مالاریا و.. ) را آغاز نمایم.
پیشاپیش سال نو را به همه هموطنان عزیزم در کشور ایران اسلامی و سایر نقاط دنیا تبریک عرض نموده و به همه هموطنانم قول می دهم تا آنجا که می توانم سفیر و نماینده پرتلاش و آبرومندی برای ملت و کشور عزیزم ایران باشم و مرا از دعای خیر خود فراموش نکنند.
دکتر سید ناصر عمادی – متخصص پوست naseremad@yahoo.com شرق آفریقا- کنیا- نایروبی
تصویر کودک و مادر بیمار پیش از درمانخوشحالی مادر و فرزند کنیایی پس از درمان