تهران امروز: متهم شماره دو يك پرونده قتل پس از دستگيري مدعي شد دچار آلزايمر شده و هيچ چيز را به ياد نميآورد.
روز 11مردادماه امسال ماموران پليس آگاهي مشهد از كشف جسدي سوخته در منطقه «خين عرب» اين شهر مطلع شدند. ماموران بلافاصله ترتيب انتقال جنازه به پزشكي قانوني را داده و بررسيهاي خود را آغاز كردند. آغاز تحقيقات حاكي از آن بود كه صاحب اين جنازه كه زني ناشناس بود در مكاني ديگر به قتل رسيده و بعد از آن جسدش به اين مكان انتقال پيدا كرده است.
كارآگاهان همچنين رد لاستيكهايي را نيز در مكان پيدا شدن جسد يافته و با تحقيق روي آن احتمال دادند قاتل جسد را سوار بر سهچرخه موتوري كرده و به آنجا آورده است. چند روز بعد از كشف جسد پزشكيقانوني در گزارشي به پليس آگاهي اعلام كرد علت وقوع مرگ بهخاطر شدت سوختگي مشخص نيست.
كارآگاهان هم براي بررسي هويت متهم به سراغ خانوادههايي رفتند كه گم شدن يكي از اعضاي خانواده خود را به پليس اطلاع داده بودند. ماموران با بررسي پرونده مفقوديها و با توجه به بعضي قرائن و شواهد از خانواده زني مفقود شده به نام مهين، دعوت كردند به پزشكي قانوني مراجعه كرده و جسد سوخته را مورد شناسايي قرار دهند.
اما شدت سوختگي به حدي بود كه خانواده مهين پس از مراجعه به پزشكي قانوني تنها احتمال دادند جسد متعلق به فرزند آنها باشد. براي همين پليس بار ديگر به متخصصان پزشكي قانوني متوسل شده و از آنها خواست با بررسي دي اناي مقتول هويت وي را مورد شناسايي قرار دهد.
متخصصان اين مركز نيز دست به كار شده و با انجام آزمايشات لازم تاييد كردند كه صاحب جنازه كسي جز مهين نميتواند باشد. پليس ويژه قتل با كسب اين اطلاعات، تحقيقات خود را درباره مهين آغاز كرد. بررسيهاي ابتدايي نشان داد مهين زني مطلقه بوده كه چند شب پيش از خانه خارج شده و ديگر بازنگشته است. وي به هيچ كدام از اعضاي خانواده خود درباره اينكه كجا ميرود هم چيزي نگفته بود. كارآگاهان اين بار به بررسي آخرين مكالمات تلفني مهين پرداختند. آنها با دريافت پرينت تلفن مقتول از مخابرات دريافتند وي روز ناپديد شدن و چند روز قبل از آن چندين بار با يك شماره موبايل تماس گرفته بود كه بررسي شماره نشان داد متعلق به علي شوهر سابق وي است.
بلافاصله ماموران علي را بازداشت كرده و تحقيقات از وي را آغاز كردند. متهم 25 ساله با انكار هر گونه نقش خود در اين قتل گفت به من و مهين پس از ازدواج مشكلات زيادي با هم پيدا كرديم تا جايي كه ديگر ادامه زندگي با يكديگر را ممكن نديديم براي همين حدود سه ماه قبل از هم جدا شده و از آن به بعد هم ديگر نه ديداري با وي داشتهام و نه خبري از او دارم.
اما پليس اين ادعاي علي را نپذيرفت چرا كه براي كارآگاهان مسجل شده بود كه وي روزهاي آخر زندگي مقتول تماسهاي تلفني مكرري را با وي داشته است. از اين رو بازجويي متهم ادامه يافت و وي سرانجام به قتل همسر سابقش اعتراف كرد.
علي گفت: من از ابتدا هم با طلاق مخالف بودم. من عاشق مهين بودم و نميخواستم از او جدا شوم و حاضر بودم از اختلافاتي كه با او داشتم همچشمپوشي كرده و او را طلاق ندهم اما او سرانجام از من طلاق گرفت و من تنها شدم.مدتي كه از جدايي مان گذشت به صرافت افتادم تا او را به ازدواج مجدد با خود مجاب كنم. چند بار با او تماس گرفته ولي او حاضر به صحبت با من نشد.سرانجام شب حادثه موفق شدم وي را راضي كنم تا با يكديگر صحبت كنيم.
آن شب به اتفاق به يك آبميوهفروشي رفته و من به او ابراز علاقه كرده و خواستم زندگي مان را از سر بگيريم اما با واكنش سرد او روبهرو شدم. مهين در حين صحبتهاي من سرگرم بازي با موبايل خود بود. وقتي سوار ماشين شديم دوباره شروع به صحبت و دردل با وي كردم اما او همچنان سرگرم بازي با تلفنش بود و به من اعتنايي نميكرد. يكمرتبه از كوره در رفته و سر او داد زدم.
مهين هم واكنش نشان داده و شروع به دعوا با من كرد كه كنترل خود را از دست داده و روسري او را دورگردنش پيچيدم و فشار دادم. وقتي به خودم آمدم ديدم او خفه شده است. با پدرم تماس گرفتم و موضوع را به او گفتم قرار شد با سهچرخهاي كه ضايعات را با آن جمع ميكرد به كمكم بيايد.پيش پدرم رفته و او هم جنازه را داخل سهچرخه گذاشته و از آنجا رفت. بعد فهميدم كه جنازه را با بنزين آتش زده است.
كارآگاهان بلافاصله پس از شنيدن اعترافات پدر علي را بازداشت كردند اما مرد ميانسال مدعي شد حافظه خود را از دست داده و حتي فرزندش را هم نميشناسد. كارآگاهان با اين فرض كه پدر علي تظاهر به آلزايمر ميكند وي را همچنان تحت نظر قرار دارند.تحقيقات درباره اين پرونده ادامه دارد.