بحث خلاقیت موضوع مهمی در موسیقی است. خلاقیت یعنی هیچ جملهای به جمله پردازیهای شما شبیه نباشد. جملهبندی محصول ذهن و ضمیر شمای خواننده است. بخشی از محتوای دوره عالی همین جملهپردازی و تمرین جملهبندی است. یعنی یک موتیف را که هسته اصلی است، بتوانی بسط و گسترش بدهی. وقتی احساس کردی که آن موتیف بیشتر از این قابلیت بسط ندارد، سراغ موتیف دیگر بروی. حالا که موتیفها را کنار هم میگذاری خواهی دید که یک آواز ۱۰ دقیقهای، مجموعهای به هم پیوسته از همین موتیفهاست. وقتی یک قطعه از استاد شهناز میشنویم در مییابیم که در آن مثلا ۴ گوشه مورد استفاده قرار گرفته، اما همه گوشههای استفاده شده کامل و تمام است. یعنی در درآمدش آنقدر جملهپردازی کرده که دیگر جایی برای کار بیشتر نمیماند و به قول معروف تا رسش را نکشیده، گوشه را رها نمیکند. اینجاست که خلاقیت معنا پیدا میکند.
یکی دیگر از مسائل موسیقی ما در برهه کنونی خوانندگان جوان است. من اعتقاد دارم خیلی از آنها دارای حنجرههای خوبی هستند و در کنارش استعدادهای خوبی هم دارند اما باید آموزش ببینند. هیچ کس از آموزش بینیاز نیست؛ حتی من که ۳۰ سال است در این مقوله کار میکنم و تجربه میاندوزم. خود استادان بزرگ هم میگویند ما در این راه هنوز شاگردیم. خوانندههای جوان هم باید ذهن پویا و جویا داشته باشند تا بتوانند در کارشان سیر صعودی داشته باشند تا کار امسالشان با کار سال گذشتهشان یکسان نباشد و این تفاوت قابل لمس و دیدن باشد.
آنچه درباره آواز مهم است این است که کسی نباید به خواننده امر و نهی و در آواز وی دخالت کند. به نظر من کسی جز خود خواننده حق ندارد در آواز دخالت کند. طبیعتا وقتی قرار بود من با استاد پایور کار کنم، تصنیف را بر اساس آهنگ استاد پایور اجرا میکردم تازه در آنجا هم انعطاف وجود دارد و یک نکته کاملا توافقی است، اما در آواز، این خواننده است که طراحی میکند که چه بخواند و چگونه. با استاد مشکاتیان هم وضع به همین منوال بود. البته همفکری هم خیلی در این زمینه موثر است، اما نه استاد پایور و نه استاد مشکاتیان هرگز در آواز من دخالت نمیکردند. البته دخالت غیرمستقیم نوازنده میتواند مطرح باشد. طبیعی است که در هر ساز و آوازی خواننده و نوازنده از هم تاثیر میگیرند. حالا اگر نوازنده و آهنگسازی بخواهد حالتی را تحمیل کند، مقولهای است که کمتر در آواز ایرانی اتفاق میافتد. خیلیها اعتقاد دارند سایه آواز شجریان سایه سنگینی است که به سختی میتوان از آن گریخت. به عبارتی دیگر خوانندگان جوان هر طور بخوانند باز هم مثل او خواهند خواند. طبیعی است که اگر کسی ۲ سال پشت هم استاد بنان گوش کند دیگر هر کاری کند مثل او خواهد خواند. تاکیدها، سکوتها، تحریرها و خیلی چیزهای دیگر شبیه او خواهد شد. پس برای پرهیز از این وضعیت باید خواننده از مداوم گوش کردن پرهیز کند. تنها راه این است که شیوههای دیگر هم به میان بیاید و امتحان و تجربه شود. رسانهها که به آواز اهمیت نمیدهند طبیعی است که برخی شیوهها اصلا شناخته شده نیستند و هر شیوهای غالب باشد همان شیوه جا میافتد. صدای استاد شجریان از لحاظ زیباییشناسی، از لحاظ حجم و قابلیت تمام عیار است و مورد توجه، بنابراین مجموعه اینها جذابیتهای زیادی را پدید آورده و به همین دلیل همه ذهنها به سمت صدای ایشان متمایل شده، اما در عین حال باید گفت که چیز دیگری هم نبوده که بتواند جایگزین آن شود. ما آوازخوانان بسیاری داریم که آثارشان را نباید نادیده گرفت. خوانندگان بزرگ همه ویژگیهای بسیار مثبتی دارند. هر خوانندهای برای فراگیری شیوه ناچار است این کار را انجام دهد. کم کم میتواند با تجربهای که آموخته از آنها فاصله بگیرد و خودش باشد.
منبع: آرمان