دکتر
«شاخت»، معمار اقتصاد موفق و پویای هیتلری بود؛ هر چند از دل این بنای مستحکم
اقتصادی، دیوانگی جهانسوز نازیها سر برآورد.
به گزارش
«تابناک»، 58 سال پیش در چنین روزی، دکتر شاخت با وجود بیعلاقگی به دلیل پافشاری
دولت وقت ایران برای بار سوم به ایران آمد تا به دولت زاهدی درباره چاپ و انتشار
اسکناس مشاوره دهد.
پیش از آن نیز آقای دکتر دو بار به ایران آمده بود؛ بار نخست در بیستم آبان ۱۳۱۴ برای نظر دادن در راستای بهبود اوضاع اقتصادی ایران وارد تهران شد و با شاه پهلوی دیدار کرد، که خود دلیلی بر ادعای نزدیکی ایران به آلمان شد.
بار دوم نیز در مهر 1331 در تهران به دولت مصدق، اندرزهاي فراوانی در زمينه اقتصاد بدون نفت و سياستهاي مالياتي و پولي و رساندن هزينههاي دولت به حداقل داد.
آن گونه که در تاریخ ایرانیان آمده است، سال بعد هم که از او دعوت شد، نخست او به آمدن به تهران تن نداد و پاسخ داد كه دادن اندرز از آلمان هم چیزی است كه دولت تهران بر مذاكره از نزديك پافشاری كرده بود.
هدف دولت زاهدي از دعوت «شاخت»، انتشار اسكناس تازه ـ به بهانه راه افتادن نفت ـ بود ولي وي موافق چاپ اسكناس بزرگتر از 20 توماني و فدا كردن كار رقابت توليدات داخلي با خارج (با افزايش تعرفه گمركي بر واردات) نبود و آن را مانع پيشرفت و مرغوب شدن محصولات داخلي ميدانست و بر گرفتن ماليات بر درآمد و سياست پولي بر پايه انعطافپذير بودن نرخ بهره نظر داشت و گرفتن ماليات ثابت را كه مورد نظر پولدارهاي ايران بود، رد ميكرد.
برای مقایسهای تاریخی، نگاهی به موارد زیر جالب است:
ـــ دکتر شاخت از اقتصاد ضعیف آلمان که در آن پول ملی آلمانها چنان بیارزش شده بود که یک گونی از آن، معادل یک قرص نان بود، اقتصاد پویا و قدرتمندی ساخت که کارایی خود را در سالهای سخت جنگ نشان داد.
اکنون میپرسیم کشور ما با تحریمهای ظالمانه غرب روبهروست؛ در حالی که سخن از برنامهریزی یک بودجه سایه برای مقابله با تحریمها در میان بود، چرا شرایط به گونهای شده که برخی نمایندگان مجلس و اقتصاددانان بر این باورند که بودجه سال آینده کشور برای شرایط عادی نوشته شده و متناسب با شرایط تحریمها نیست؟
ـــ در آغاز دهه 1340، دکتر شاخت در دیدار با یک مقام بانکی ایران در آلمان، اظهار شگفتی میکند که چرا انحصارات دولتی، باعث انباشت منابع مالی در بانکهایی میشود که کمکی به بخش تولید نمیکنند؛ این سوال را اکنون نمیشود پرسید!
ـــ دکتر شاخت در جایی میگوید: از نظر من رشته اقتصاد بر خلاف باور بسياري از اقتصاديون، «علم» نيست، «هنر» است. در تعيين مشي اقتصاد ملي، معادله و فرمولي نیست كه اشخاص بتوانند با جانشين كردن حروف يا اعداد، به مانند فرمولهاي جبري به پاسخ يكسان و غيرقابل بحثي برسند. هر شاگرد مكتب اقتصاد در مورد كشور معين و در مقابل مسأله معين، بنا بر رويه، ديد و طرز استدلال شخصي، به راهکاري ميرسد كه احتمالا مباين و حتي متضاد با راهکاري است كه ديگري به آن ممكن است رسيده باشد. اگر حقیقت این گونه است که وی میگوید، در شرایطی که اقتصاددانان ایرانی، بهای دلار را از 450 تومان تا چند هزار تومان میدانند، این هنرمند گمشده اقتصاد ایران کیست؟
ـــ وی بخشی از راه توسعه کشور را در جوانانی میداند که بتوانند در جوانی برای خانه خود کالای تولید شده در کارخانههای داخلی بخرند. اکنون چند بخش از این فرمول عملی است؛ جوانی، خانه و یا تولید داخلی؟!