سفر اسماعيل هنيه، نخستوزير دولت قانوني فلسطين، به بحرين و استقبال گرم شاه بحرين از او، همچنين امضاي موافقت نامه تشكيل دولت ملي فلسطين توسط خالد مشعل، رئيس دفتر سياسي حماس، و محمود عباس رئيس تشكيلات خودگردان فلسطين، در قطر، از رويدادهائي هستند كه ذهن ناظران سياسي منطقهاي و بينالمللي را متوجه اين سؤال مهم كردهاند كه آيا حماس دچار تغيير شده و قرار است از اين پس سياست مبارزاتي خود را به چيز ديگري تبديل كند؟
به گزارش «جمهوری اسلامی» اين سؤال مهم هنگامي عمدهتر و عميقتر ميشود كه سه رويداد مهم ديگر نيز به آنچه در بحرين و قطر گذشته است افزوده شود. اين سه رويداد عبارتند از:
- فاصله گرفتن سران حماس از دولت سوريه
- سفر خالد مشعل به اردن و ترميم روابط حماس با شاه آن كشور
- و پذيرش شيوخ قطر به عنوان ميانجي مورد اعتماد ميان حماس و فتح
سفر خالد مشعل به اردن با توجه به اينكه وي به همراه 4 نفر ديگر از رهبران حماس در سال 1378 توسط دولت اين كشور بازداشت و اخراج شد، مفهوم خاصي دارد، به ويژه كه خالد مشعل به همراه وليعهد قطر شيخ تميم بن حمد، به اين سفر مبادرت نموده و از اين سفر به عنوان نقطه آغاز روابط دو طرف ياد كرد.
پذيرش شيوخ قطر به عنوان ميانجي با توجه به اينكه شيوخ قطر از يكطرف به دلالي براي صهيونيسم معروفند و از طرف ديگر با دلارهاي نفتي خود در سوريه و تعدادي ديگر از كشورها مشغول دنبال كردن طرحهاي آمريكا هستند، داراي مفهوم ويژهاي ميباشد.
شيوخ قطر، در بحرين نيز به آل خليفه براي سركوب مردم مظلوم بحرين كمك ميكنند و دستشان نا مرفق به خون اين مردم آلوده است.
روابط شاه اردن با رژيم صهيونيستي و نوكري وي براي غرب نيز از روشنترين مقولات در جهان عرب است بطوري كه كليه صاحبنظران، شاه اردن را دست نشانده آمريكا و نوكر صهيونيستها ميدانند.
اين مجموعه نكات، اكنون زمينه را براي پاسخ دادن به سؤالي در ذهن ناظران سياسي منطقه به ويژه تحليل گران مسائل فلسطين درباره تحركات اخير سران حماس وجود دارد، بگونهاي فراهم ساخته كه بطور طبيعي به استنباط نوعي سازش توسط سران حماس برسند. خالد مشعل و اسماعيل هنيه درست در زماني به اردن و بحرين سفر كرده و دستان شاه عبدالله و شيوخ آل خليفه را ميفشرند كه آنها پيش از هر زمان ديگري در ميان ملتهاي عرب بدنام و منفورند.
فشردن دستان شيوخ قطر توسط خالد مشعل و پذيرفتن همان دلارهاي نفتي كه بخشي از آن براي تبديل شدن به گلوله براي فرود آمدن بر سر مردم بحرين و اردن ميشود و به سلاحهائي در دست مخالفان دولت سوريه ميگردد، بشدت سران حماس را زير سؤال برده است. مهمتر آنكه امضاي پيمان تشكيل دولت ملي با محمود عباس از دو جهت زير سؤال است؛ اول اينكه رياست دولت قانوني فلسطين بدينوسيله به محمود عباس سپرده ميشود و ديگر اينكه در مهره آمريكا و رژيم صهيونيستي بودن محمود عباس ترديدي وجود ندارد.
بدين ترتيب، اكنون سؤال اينست كه آيا سران حماس قصد دارند اين جنبش را از جبهه مبارزه به جبهه سياست بكشانند؟ اگر پاسخ مثبت باشد بايد در انتظار واكنش بدنه اين جنبش بود كه آيا آنها نيز دلارهاي نفتي قطر و بحرين و عربستان را بر ادامه مبارزات ضد صهيونيستي ترجيح خواهند داد يا نه؟