احساس میکنیم که مافیایی در کار است؛ غافل از اینکه اگر احساسمان هم درست باشد، بیگمان مادری که کودک به بغل روزش را کنار خیابان به گل فروشی شب میکند، قطعا مظلوم واقع شده است، چه از طرف مافیای ندیده و چه طرف ما؛ باور ندارید؟
به گزارش «تابناک»، معضل کارگران خیابانی از آن دست آفتهایی که است که گسترش شهرنشینی برایمان به ارمغان آورده و عواملی چون توسعه نیافتگی به کمک آمده تا روز به روز بر گستره آن افزوده شود، تا جایی که تقریبا در همه شهرهای بزرگ به چشم میخورد و دیر نیست که در بقیه مناطق نیز تکثیر شود.
بدین ترتیب، خیابانهای محل تجمع این گونه کارگران، روز به روز افزوده میشود تا به بهانه فروش گل، بادکنک یا اقلامی از این دست، ذره ذره انسانیتمان به تاراج رفته و دیدهمان به دیدن این تصاویر عادت کند تا دیگر نتوانیم تشخیص دهیم که درست چیست و نادرست کدام!
اینجاست که ممکن است با دیدن پیرمرد فرتوتی که در چهار راه گل میفروشد، یا خرید فال از کودکی که ظاهرش به سیر نمیخورد، با این تصور که خرید از آنها به منزله رونق دادن کاسبی ناسالم و سود رساندن به مافیای پشت صحنه است، دلسوزیمان را سرکوب کنیم؛ غافل از اینکه این ویژگی همیشه بد نیست و ممکن است، جایی به کار بیاید اما باقیماندهای از آن در وجودمان نداشته باشیم.
اکنون کافی است، به یاد بیاوریم که چند بار دیر وقت شب از خیابانی گذر میکردهایم که برای مادری بچه به بغل، کودکی خردسال، پیرمردی خسته و یا جوانی برنا و سالم حکم دکه خرید و فروش یک محصول خاص را داشته، ولی مافیای ذهنمان مانع از خرید از ایشان شده است؟
و پس از اندکی تأمل به یادمان خواهد آورد که نمیدانیم تعبیر دستهای سودجوی پشت پرده از کجا به ذهنمان رخنه کرده است که قادر به گرفتن تصمیمی بیرون از این دایره کنونی نیستیم؟
مدیرکل دفتر امور آسیبدیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی، به تازگی از جمعآوری و ساماندهی بیش از شش هزار کودک خیابانی در کشور خبر داده است. فرشید یزدانی، عضو انجمن حقوق کودک در این رابطه به شرق میگوید: مسئولان باید نگاه مبلمان شهری گونه به کودکان کار و خیابان را کنار بگذارند؛ اینکه هر از چند گاهی با فراهم آوردن تمهیداتی خاص به فکر سروسامان دادن به چهره و مبلمان شهر و به فکر جمعآوری بچههای خیابانی برای شیکتر شدن پایتخت باشند. متأسفانه در این میان، بررسی نقش آسیبهای اجتماعی کودکان کار، کمرنگتر از همیشه پنهان باقی میماند.
مسئولان ما متأسفانه یا به دنبال حذف سریع کودکان از شهر به منظور زیباسازی منظر شهریاند یا با رویکردی پلیسی و امنیتی به دنبال دستگیری کودکان برآمدهاند. این گونه ساماندهیهای فصلی و موسمی از سوی سازمانهای مسئول، دور باطلی است که در کمتر از یک ماه به بازگشت دوباره کودک به چرخه بیمار اقتصاد پنهان و غیررسمی کودکان کار و خیابان منجر میشود.
گویی انگار سپری یافتهایم تا به کمک آن همه انتقادهای احتمالی در مورود کمک نکردن به مستضعفین را دفع کنیم؛ بدون اینکه اندیشهای در میان باشد.
بدین ترتیب، کافی است تا امثال ما و شمایی به جایی برسند تا هر چند سال یک بار هم که کارگران خیابانی به چشمان آمدند، طرح مقابله با آنها را مد نظر قرار دهند؛ گویی به قول آن عضو انجمن حقوق کودک، کودکان کار (جامعتر بخوانید تا کارگران خیابانی برایتان تداعی شود) به چشم مبلمان شهری نگریسته میشوند؛ مبلمانی که فرسوده هستند و منظر شهر را تیره و تار کردهاند و لازم است جمع شوند!
البته این نگاه مبلمان وار هم روزهای خاصی از سال بروز میکند، وگرنه بیشتر زمانها، پلیس هم که باشیم، یادمان میرود وظایفی در برابر این مظلومان داریم؛ یادمان میماند که باید با سگ گردانی و بد حجابی مقابله مؤثر کنیم؛ اما سابقه تاریخی هم ندارد که به دنبال مافیای سود برنده از کارگران خیابانی طرح نیمداری را به اجرا گذاشته باشیم!
در این فراموشی همهگیر، دادستانها هم به مانند ما هستند! هر چه از کنوانسیونهای بینالمللی حقوق کار به امضا رسانده باشیم، هم اسیر دست مجریانی از جنس خودمان هستند تا همچنان به عدهای در خیابانهایمان ظلم شود و نهادهای عامالمنفعه و خیریه رنگ ببازند که «اگر خیری داریم و کارکرد دارند، چرا گدا هم داریم و هم این همه گدای گل فروش؟!»
میگوییم که گداها متوسط اغلبشان درآمد خوبی دارند، ولی نمیگوییم با کدام کار پژوهشی به این آمار رسیدهایم و اگر رسیدهایم، چرا اقدام تنبیهی برایشان در نظر نگرفتهایم؟
گمان میکنیم که باند هستند؛ اما هیچ شده به دنبال کشف این باندها برویم تا دست کم خیالمان از بابت انجام وظیف راحت باشد؟
اصلا ما که یادمان رفته نهاد نظارت بر این معضل کجاست؛ آهای مسئولینی که
وظیفه دارید، گوشهای یادداشت کنید «معضل کارگران خیابانی راهکار نیاز
دارد» تا ظلم دوچندانی که به امثال مادری که بچه بغل گلفروشی میکند یا
کودکی که به جای بازی، فال فروشی میکند یا ... روا داشته میشود، یادتان نرود!