چه اشکالی دارد کلیشهای آغاز کنیم؟ اینقدر کلیشهای که حالمان به بدی کسانی شود که به امید بیمههایشان پا به بیمارستان میگذارند، ولی... . میگویند گذشته کلید راه آینده است؛ بیمه هم ابزاری برای تعادل بین همین گذشتهها و آیندههاست؛ اما وقتی کارکردش را از دست بدهد، گلایه گریزناپذیر میشود. شاید بد نباشد بخشی از گذشتهها را مرور کنیم تا به حال رسیده و آینده پیش رویمان کمی شفافتر شود.
گذشته:هفتاد سال پیش، مهمانهای ناخوانده جنگ جهانی که با اشغال کشورمان به دست متفقین وارد کشورمان شده بودند، بیماری کشندهای را از طریق شپش در سطح ایران گستراندند که اوایل «تب حصبه» نامیده میشد؛ بیماری سختی که با تب محرقه همراه بود و ۴۰ درصد مبتلایان را به کام مرگ میکشانید و البته مدتها زمان برد تا از حصبه ـ که بسیار خفیفتر است ـ جدا شده و «تیفوس» شناخته شود.
بیماری مهلک اینقدر گسترده شده بود که آمار تلفات شهرهای دور و نزدیک همه را نگران کند. کار به جایی رسید که نخست وزیر، دو روز مانده به پایان سال، وزیر بهداری را به مجلس شورای ملی کشاند. دکتر ملکزاده در پرسش از علی اصغر حکمت، خواستار اقدام دولت برای جلوگیری از شیوع تیفوس در وسایل نقلیه عمومی مثل اتوبوسها و درشکهها و در حمامهای عمومی شد.
پاسخ وزیر بهداری گزارشی بود از کارهای دولت برای جلوگیری از گسترش و مقابله با سرایت تیفوس: «یک میلیون واکسن تیفوس قبلا دستور داده شده بود و این واکسنها به قاهره رسیده است. اخیرا اقداماتی شده، امیدواریم زودتر وارد تهران بشود ولی تصدیق خواهید فرمود که این اقدامات کافی برای آن منظور اساسی نیست. ما الان در بیمارستان شفا، نجات و رازی تقریبا سیصد تختخواب داریم که بیمارهای تیفوسی را میپذیریم، ولی آنچه که مشهود است، بیماری زیادتر از این است و متأسفانه محلی برای نگاهداری اینها نیست. باید حقایق را گفت؛ علاوه بر اینکه بیمار زیاد است و برای آنها جا نداریم. متأسفانه بعد از معالجه هم چون خوب مواظبت نمیشود... ».
بنا به گزارش حکمت دولت دستور ضد عفونی کردن تمام حمامها، بیمارستانها، مسافرخانهها و اتوبوسها را داده و درصدد بود حمامهای مجانی در دسترس فقرا قرار دهد. وی از مجلس شورای ملی تقاضای بودجه بیشتری برای وزارت خانهاش کرد که البته تقاضایش در ۱۱ فروردین ۱۳۳۲ با پاسخ مثبت مجلس روبهرو شد که با ۷۳ رأی موافق از ۷۶ نماینده، پنج میلیون ریال (پانصد هزار تومان) اعتبار برای جلوگیری از مرض تیفوس به شرح ماده واحده در اختیار دولت قرار گیرد.
*تصویری از سربازان مبتلا به تیفوس در جنگ جهانی که نوید مرگ را برای بسیار از هموطنانمان آوردند. حال:
رتبه دومی کشورمان پس از پاکستان در پرداخت حق بیمه از جیب زمانی زیر سؤال میرود که بدانیم در آن کشور نیز مؤسسات عام المنفعه در سطحی فعالیت میکنند که بسیاری از نیازمندان بدون هزینه به درمان رهنمون شوند تا جایی که برخی از هموطنان بلوچ کشورمان برای انجام جراحیهایی مانند عمل قلب باز، به جای هزینه پانزده میلیون تومانی این عمل در کشورمان، راهی پاکستان شده و با کمک مؤسسات خیریه آن دیار، تقریبا رایگان درمان میشوند! البته این تفاوت آشکار بیشتر ناشی از ضعف بیش از اندازه نهادهای عام المنفعه در کشورمان است تا خانم وزیر.
در روزهای گذشته، وزیری که در پیشانی مجموعه امروزی متولی خدمات به بیماران است، به صحن مجلس میرود تا گزارش کار بدهد و با پاسخ به پرسشهای نمایندگان، نگرانیها را مرتفع کند که بناگاه و در حرکتی بر خلاف رویه افتخارشماریها در هفته دولت، اعترافی نگران کننده ارائه میدهد که جدای اینکه سرشار از حقیقت عریان موجود در کلام منتقدان است، هیچ شباهتی به سخنان یکی از اعضای کابینه در سال پایانی عمر دولت هفت سال گذشته نداشته باشد!
مرضیه وحید دستجردی، با اشاره به بزرگترین مشکل نظام بهداشت و درمان یعنی افزایش پرداخت هزینههای درمانی از جیب مردم، گفت: متأسفانه ایران دومین کشور پس از پاکستان است که مردم حق بیمه درمان خود را از جیب خود میپردازند. در کشورهای دنیا متوسط هزینهای که مردم از جیب خود برای سلامت میدهند، ۱۸درصد است و ۳۴ درصد آن را دولت میپردازد و مابقی هزینهها توسط بیمههای دولتی و خصوصی پرداخت میشوند. اما در کشور ما، سرانه درآمد که از جیب مردم پرداخت میشود، ۸. ۵۴ درصد است و دولت ۸. ۱۶درصد دیگر و... .
سخنان خانم وزیر، هنگامی تبدیل به انتقاد درست میشود که بدانیم سهم ۵۴ درصدی مردم در پرداخت هزینههای درمانی در شرایطی رخ میدهد که قرار بود تا پایان برنامه چهارم (پایان سال ۸۹)، مردم تنها ۳۰درصد از هزینههای درمان را پرداخت کنند، اما اکنون این میزان به ۶۰ درصد و حتی بیشتر هم رسیده و البته وزیر بهداشت نیز از همان آغاز ـ سال ۱۳۸۸ ـ در برنامههای ارسالی خود به نمایندگان برای تصدی پست وزارت بهداشت، کاهش هزینههای درمانی را از اولویتهای وزارت بهداشت عنوان کرده بود!
دورنمای آینده: در قیاس دو رویداد ثبت شده، همین بس که وزیر اول برای رفع نگرانی به مجلس خوانده میشود و نه تنها اقدامات مجموعه تحت امرش را تشریح کرده و نمایندگان را قانع میکند، بلکه موفق میشود برای حل مشکلات پیش روی، همکاری مجلس را جلب کرده و بودجه مورد نیاز را با رأی قاطع به دست آورده و البته در نهایت در مهار تیفوس نقش بسزایی ایفا کند اما در سخنان دو سه روز گذشته، هیچ کدام از این رویکردها دیده نمیشود!
وزیری که با شعار سامان دادن به اوضاع نامناسب بیمهها کارش را آغاز میکند، به جایی رسیده که گلههایش از وضع موجود، تیتر یک چند روزنامه شود و البته این سخنان آتشین حتی دستمایه گرفتن یک بودجه یا قدرت کنترلی هم نیست؛ اوضاع بد تشریح میشود بدون اینکه راه خوب کردن آن گفته شود یا شاید نمایندگان به این تجمیع نظر برسند که اعترافات وزیر را دستمایه استیضاحش قرار دهند و یا بدتر، رئیس کابینه مورد انتقاد، منتقد را از خدمت مرخص کند!
بدین ترتیب درخواهیم یافت که نه تنها گذشته کلید راه حال و آیندهمان نشده است، بلکه اصلا وزیر و نمایندگان آیندهای را مورد دقت قرار ندادهاند که اگر اینچنین بود، چه توجیهی است که برنامه چهارم توسعه محقق نشده باشد و نه تنها کسی توبیخ نشود، بلکه تدبیری برای کاهش فشار روی بیماران و خانوادهشان در دسترس نداشته باشیم؟
اکنون بیایید روی دیگری از ماجرا را مرور کنیم:
گرانی چندباره نرخ شیر در سال، منجر به کاهش همزمان تولید و مصرف مایعی میشود که جهانیان مصرف سرانه آن را در راستای میزان توسعه یافتگی رصد میکنند، تا نتیجه طبیعی و البته محتوم آن پدیدار شدن مبتلایان به پوکی استخوان در محرومان باشد و اینجاست که پای بیمه به ماجرا باز شده و در کارکردی جالب، درمییابیم که هیچ کدام از بیمه گذاران در کشورمان، هزینه دارو و درمان ـ البته تثبیت بیماری لغت مناسبتری به نظر میرسد ـ این بیماری را تقبل نمیکنند؛ شاید به این دلیل که ابتلای به پوکی استخوان به اراده مستقیم بیماران وابسته شمرده شده و شبیه عمل جراحی بینی دسته بندی میشود!
اینجاست که مثال آوردن از گذشته، تنها راه پرسشگری از مسئولان میشود، چرا که براستی ما هم مانند بسیاری از بیمه شدگان درماندهایم که تعریف بیمه ـ لغوی، قانونی، عرف جهانی و... ـ چیست و متولی حقوق از دست رفته مردم در حال استمراری و آینده احتمالا مشابه کیست؟!
*ماهنامه دانش روز - شماره دوم