یکی از مواردی که بعثیها در نامههای اسرا بسیار به آن حساس بودند، نوشتن نام حضرت امام و پرس و جوی اسرا از احوالات رهبرشان بود که سانسور نامه یا عدم ارسال آن و حتی جریمه اسیر را در پی داشت.
به گزارش فارس، رزمندگان کشورمان در دوران اسارت در اختناق شدیدی به سر میبردند و نه تنها دراختیار داشتن سادهترین و ابتداییترین امکانات برای آنها به رؤیا تبدیل شده بود، بلکه احساس امنیت نیز در اسارتگاههای بعثی مثال کیمیا را یافته بود؛ تا جایی که وقتی اسرا برای خانواده یا دوستانشان نامه مینوشتند، نامههایشان دست کاری و بعضاً سانسور میشد.
یکی از مواردی که بعثیها در نامههای اسرا بسیار به آن حساس بودند، نوشتن نام حضرت امام و پرس و جوی اسرا از احوالات رهبرشان بود که سانسور نامه یا عدم ارسال آن و حتی جریمه اسیر را در پی داشت؛ به همین دلیل اسرا به ویژه برای نام مبارک امام خمینی (ره)از رمز استفاده میکردند.
نمونه این ابتکار اسرا، نامه زیر است که توسط آزاده جانباز «کرامت یزدانی» نوشته شده است؛ این نامه در سال 64 از اردوگاه رومادی 3 کمپ 9 برای «علی اصغر یزدانی» فرمانده پایگاه ثارالله روستای ترکان هرابرجان استان یزد فرستاده شده است؛ در این نامه به ظاهر ساده از محل بسیج به عنوان «روستای کنار مدرسه» و از «سید آقا» به عنوان اسم رمزی برای امام راحل نام برده شده است؛ فرستنده در هنگام نوشتن نامه سیزده ساله و کلاس دوم راهنمایی بوده است؛ در جواب نامه نیز منظور از «پدر بزرگ»، امام راحل است. متن و تصویر این نامهها که در سایت فاش نیوز منتشر شده، به شرح زیر است:
*****
خدمت دوست عزیزم علی اصغر یزدانی؛ انشاالله که صحیح و سالم باشید و از دور دست سلام مرا بپذیرید و تمام اسرای ایرانی سلام میرسا[نند] و از شماها مردم اهل روستای کنار مدرسه تقاضا دارم که یادی هم به تمامی اسرای خود بکنید. آخه ما هم روزی در روستای کنار مدرسه بودیم و حال مرا فراموش مکنید. نامهای یاد ما کنید. باری ما هم اسیر شدیم و جایمان خیلی خوب است و تنها ناراحتی ما دوری از شماهاست که روزی هم به امید آرزوها میرسیم و به کشورمان برمیگردیم و اگر توانستید یک عکس دسته جمعی برایم بفرستید. ابراهیم یزدانی و محمود غلامی از هرات سلام میرسانند. و بگو ببینم محمدعلی حسینی زنده است یا نه. یوسف را سلام میرسانم. فرهاد، مجید، پیمان، امیدعلی، محمدعلی و تمامی بچههای مدرسه ابوذر غفاری و مدرسه صاحبالزمان را سلام برسانید و به خانه سیدآقا رفیق پدرم در باغ سید بروید و بگوئید نامهای یاد من کند. پدر و مادرت و همسرت را سلام میرسانم.
کرامتالله یزدانی
25 مهر 64 ******
حضور محترم دوست عزیزم کرامتالله یزدانی، سلام. امیدوارم که به یاری خدا حالت خوب و صحیح و سالم باشد. نامه شما رسید. از اینکه یادی از دوست ناقابل خود کردید متشکرم. خداوند نگهدارت باشد. امیدوارم به زودی دیدارها تازه گردد و به آرزوی خود برسید. این را بدان که هیچ موقع فراموشت نخواهم کرد و همگی دوستانت در کلاس شبانه در مدرسه جامع احمدیه به یاد شما هستند و سلام میرسانند. تمامی دوستان از مدرسه ابوذر و مدرسه صاحبالزمان سلام میرسانند. کلیه دوستان از روستای کنار مدرسه راهنمائی که شبانه درس میخوانند سلام میرسانند و به یاد آن شبها هستیم که با هم درس میخواندیم و امیدوارم که شما برگردید و در آن مدرسه درس را ادامه دهید. تمامی اسرای ایرانی به خصوص ابراهیم و محمود غلامی را سلام برسانید. اگر از محمدعلی حسینی و حمید تقیزاده از مروت خبری داری بنویس. خانوادهات مخصوصاً پدر بزرگت روح الله سلام میرساند. خانوادهام سلام میرساند. سیدآقا رفیق پدرت که در باغ سید است حالش خوب است و همیشه از شما یاد میکند. مرا فراموش نکنید و جواب نامه را بنویسید. صدای شما را از رادیو شنیدیم. عکس دسته جمعی فرستادم.
علیاصغر یزدانی
26 بهمن 64