
مشهور است که
فرهنگ ایرانیها شفاهی است و بر پایه همین ویژگی است که گپ زدن و گعده کردن و
سخنرانی کردن در زندگی روزمره مردم این سرزمین بسیار است؛ گپ زدنهای بیسرانجام و
اغلب بیهدف، بخش مهمی از روابط اجتماعی، اوقات فراغت و حتی زمان کار ما را میبلعد و
ریشه بسیاری از اطلاعات ما، شایعات و دروغهایی است که دیگران به خورد ما دادهاند.
در نتیجه این عادات و روش زندگی، ایرانیها کمتر کتاب میخوانند و کمتر کتاب مینویسند و البته در مقابل، زمان بسیاری از وقت ما در سخنرانی برای دیگران و شنیدن سخنرانیهای دیگران تلف میشود؛ هر چند تجربه سالیان دراز نشان میدهد که فن خطابه در ایران کاملا عقب افتاده است، در همین شرایط، برای گوشهای پرشمار موجود، سخنرانان فراوانی آمدهاند که به تناسب محفل مورد نظر و اوضاع و احوال موجود، سخنرانی میکنند.
سخنرانی در ایران فنی عقب مانده است و گواه این ادعا آن که به استثنای امام (ره) و رهبر انقلاب، کمتر فردی است که یکی از سخنرانیهای وی در ذهن مردم باقی مانده و کسی یک جمله کامل آن را به ذهن سپرده باشد، در حالی که در بسیاری جوامع دیگر، نطقهایی هست که تاریخساز بوده و البته بخشی از آنها میراث آن کشور ثبت و ضبط شده است.
با وجود این عقب ماندگی پنهان ناشدنی در فن سخنرانی ایرانی، افرادی بر فضای فکری و رسانهای ایران مسلط شدهاند که حرفه آنان، چیزی جز سخنرانیهای فراوان درباره همه موضوعات نیست. برای دوره ده ساله اخیر سیاست و جامعه ایران، چندین نفر از این سخنرانان مشهور هستند که بیشتر مردم کشور، بارها سخنرانیهای آنها را درباره موضوعاتی چون انرژی هستهای، ظهور امام عصر (عج) و مانند آن شنیدهاند و البته بیشتر این سخنرانان در چند ویژگی شریکند.
نخست این که، این افراد تقریبا هیچ کار نوشتاری ندارند و با وجود سالها سخنرانی، نه یک کتاب و نه یک مقاله از خود به جای نگذاشتهاند و به همین دلیل، کمتر در معرض قضاوت دیگران قرار گرفتهاند. سخنرانیهای آنها، نشستهای یک طرفهای است که در آن سخنانی اغلب پراکنده گفته میشود و جدای از تأثیرگذاری انها، کمتر مورد چالش دیگران قرار میگیرد.
دوم آن که سخنان این افراد، وقتی چهره مخرب خود را نشان میدهد که یا باعث تصمیمگیریهای نادرست و یا باعث بروز انحرافات فکری شود. تأسفآور این که بیشتر این سخنرانیهای پر تعداد به نتایجی از این دست نیز کشیده شده است.
در اواخر دولت هشتم پس از زورگوییهای فراوان غرب در مسأله هستهای، بیشتر مردم ایران به این نتیجه رسیدند که باید شیوه برخورد با غرب تصحیح شود. ایستادگی ملت ایران بر سر حقوق خود مورد مناقشه نیست، اما آیا برخی از همین سخنرانها در بروز برخی تندرویهای سیاسی مسئول نیستند؟
مباحث مربوط به ظهور و مهدویت چند سالی است که در جامعه ایران پررنگتر شده است. انتظار فرج ولی عصر قطعا فضیلت است، ولی آیا برخی از سخنرانانی که در آغاز دهه ۱۳۸۰ در این زمینه سخنرانیهای فراوانی کردند، در بروز انحرافات بعدی که سیدی ظهور تنها یکی از نشانههای آن است، بیگناهند؟
دهه چهارم انقلاب به نام دهه پیشرفت و عدالت نامگذاری شده است و در سایه مشکلات اقتصادی کشور که ریشههای گوناگونی دارد، چگونگی به پیش بردن کشور و مدیریت بهتر بر آن، کارآمدتر شدن دولت، استفاده از همه ظرفیتهای کشور و گستراندن عدالت به گفتمانی همگانی تبدیل خواهد شد؛ اما آیا تضمینی هست که از دل سخنرانیهای افراد غیر متخصص و ناوارد، خنجری بر پشت کشور وارد نشود؟
سومین ویژگی این سخنرانیها، محتوای التقاطی آنهاست. سخنران برای نشان دادن سواد خود همواره از کلمات انگلیسی و یا مثالهایی از غرب بهره میگیرد و به نوشتههای غربیها ارجاع میدهد. همچنین برای نشان دادن ریشه دینی سخنان خود، پیوسته به متون دینی ارجاع میدهد و برای جذاب شدن سخنرانیاش، جدیدترین جوکهای روز، انواع متلک و گاهی توهین را نیز مورد استفاده قرار میدهد. به همین سبب، سخنرانی وی به پراکندهگویی و یا به عبارتی هلههوله کلامی تبدیل میشود که شنونده را مریض خواهد کرد و به احتمال زیاد شنونده نخواهد توانست یک صفحه از آن خلاصه سودمند بردارد و یا اینکه محتوایی مفید از آن را به دیگری منتقل کند.
اگر در فضای غربزده دهه ۱۳۴۰، جلال آل احمد استفاده بیجا از لغات انگلیسی را یکی از نشانههای غربزدگان آن روزگار میدانست، سخنرانان پرگوی دوره کنونی، بدون مشخص کردن نسبت خود با غرب و اسلام و متون و تاریخ اسلام، از ملغمهای از آنها به سلیقه خود و برای رسیدن به هدف مورد نظر خود استفاده میکنند.
سخنان یکی از این سخنرانان که محتوای آن را در پایین همین صفحه میتوانید دریافت کنید، نمونهای کامل از سخنرانیهایی است که داستان آن رفت. این سخنان در یکی از سلسله نشستهای معرفتی با نام «رشدیافتگی» ارائه شده است. توهینآمیز بودن یا نبودن این سخنان نسبت به عالیترین مقام اجرایی کشور مورد نظر این نوشته نیست، اما گوینده این سخنان پیش از این در باب رشد نیافتگی چه نوشته که هشتاد دقیقه برای سخنرانی در دانشگاهی که تنها دانشجوی کارشناسی ارشد و دکتری دارد، وقت در اختیار وی گذارده شده است؟
کدام یک از شنوندگان این هشتاد دقیقه سخنرانی میتوانند یک صفحه متن خلاصه از آن ارائه کنند؟ آیا کم تناقضی و بدآموزی در این سخنرانی هست؟
جای تأسف آن است که گوینده هم به نهجالبلاغه چنگ میزند و هم از گاوهای اروپایی کمک میگیرد تا اثبات کند که گاو هم ثبات مدیریت را میفهمد. ثبات مدیریتی که گاو هم آن را میفهمد از دید گوینده چیست، در حالی که امیرالمؤمنین، ابوالاسود دوئلی را به قضاوت منصوب و در همان روز وی را برکنار کرده باشد و قیس بن سعد را تنها چند ماه پس از انتصاب وی به حکومت مصر تحت فشار اطرافیان برکنار کرده باشد؟ آیا گوینده میداند متوسط طول حکومت منصوبان امام (ع) در همین مصر چقدر بوده است؟
هدف دفاع خارج
از منطق و اخلاق از رئیسجمهور نیست، اما خیر و شر این گپهای تریبونی حتما باید
سبک و سنگین شود.
قسمت اول
قسمت دوم