روایت یک روزنامه نگار عرب از تحولات منطقه:
فکر میکردم کشورهای خلیج فارس «امپراتوریهای طلاپوش» هستند!
نزدیک دو سال از آغاز قیام شیعیان بحرین علیه رژیم آل خلیفه میگذرد و با وجود سرکوبها، این حمایتهای بیقید و شرط پادشاهیهای خلیج فارس است که تاکنون از سقوط دولت این کشور جلوگیری کرده است. یک روزنامهنگار برجسته عرب در مطلبی با اشاره به این موضوع، کارکرد دستگاه رسانهای کشورهای منطقه در قبال این قیام و مجموعه تحولات اخیر منطقه را به نقد کشیده است.
نزدیک دو سال از آغاز قیام شیعیان بحرین علیه رژیم آل خلیفه میگذرد و با وجود سرکوبها، این حمایتهای بیقید و شرط پادشاهیهای خلیج فارس است که تاکنون از سقوط دولت این کشور جلوگیری کرده است. یک روزنامهنگار برجسته عرب در مطلبی با اشاره به این موضوع، کارکرد دستگاه رسانهای کشورهای منطقه در قبال این قیام و مجموعه تحولات اخیر منطقه را به نقد کشیده است.
به گزارش «تابناک»، هماکنون علی هاشم، از روزنامهنگاران برجسته عرب، به عنوان خبرنگار ارشد «المیادین» فعالیت میکند. وی تا مارس ۲۰۱۲ در شبکه خبری «الجزیره» و پیش از آن نیز در «بیبیسی» مشغول به کار بوده و به تازگی در مطلبی تأمل برانگیز، دیدهها و نیز تفاسیر خود از تحولات اخیر خاورمیانه و به ویژه تحولات بحرین را به نگارش درآورده است.
علی هاشم در این مطلب مینویسد:
در دوران کودکی، همیشه تصورم این بود که لبنان کوچکترین کشور عربی است. اما در حقیقت، کوچکترین کشور بحرین بود. در آن زمان، واژه «دولتهای حاشیه خلیج فارس» برای من به معنای امپراتوریهای پوشیده از طلا بود.
به تدریج که بزرگتر شدم، چیزهای بیشتری را درباره جهان دریافتم. هر چه بیشتر دانستم، بیشتر متوجه شدم که آنچه به عنوان سرزمینهای طلاپوش تصور میکردم، در حقیقت تنها دیوارهای آهنین فرسودهای بودند که در حصار آنها، مردمی چون ما زندگی میکردند و رنج میکشیدند؛ مردمی که همان هوای ما را تنفس میکنند و مهمتر از آن، همگی با قاشقهای طلایی غذا نمیخورند.
این بدان معنا نیست که همه کشورهای خلیج فارس تحت حکومتهای ستمگر هستند. چنین قضاوتی، غیرمنصفانه است. با وجود این؛ برخی از این دولتها، اقلیتهایی دارند که سیاستشان در قبال این اقلیتها را میتوان به جرأت «تبعیض قومی» دانست؛ بحرین نمونهای آشکار از این امر است.
در چهاردهم فوریه ۲۰۱۱، گروهی از فعالان سیاسی بحرینی به این نتیجه رسیدند که زمان بلند کردن صدایشان فرا رسیده است. بر پایه دستاورهایی که فعالان سیاسی در مصر و تونس به آن دست یافته بودند، مردم بحرین به خیابانها ریخته و تقاضای آزادی و اصلاحات را مطرح کردند. کسانی که مدتها تحت سلطه خاندان آل خلیفه رنج کشیده بودند، خواستار آن بودند که در کشورشان احساس شهروند بودن داشته باشند: احساسی که مدتها بود از میان رفته بود.
نبیل رجب، عبدالهادی، زینب، مریم الخواجه و بسیاری دیگر، گمان میکردند جنبش آنها نیز مانند موارد مشابه در مصر و تونس، با استقبال رسانههای عربی روبهرو خواهد شد؛ اما این توهمی بیش نبود!
کانالهای عربی در آن زمان مشغول پوشش دادن پیامدهای انقلاب مصر و نخستین جرقههای جنبش در لیبی بودند. توهم آن جایی بود که هیچ واقعه موثری در این کشور رخ نداد. هر خبری که از آنجا بیرون آمد، در رسیدن به صدر اخبار، ناکام ماند. امروز نیز موقعیت به همان شکل است.
شبکههای خبری، جان پرسنل خود را با فرستادن آنها به لیبی و مصر و سپس یمن و سوریه به خطر میانداختند تا از این کشورها پوشش بدون سانسور تهیه کنند. برخی از آنها، اعضای خود را در حین کار از دست دادند، اما این امر تزلزلی در اراده آنها برای اینکه به زعم خود به «صدای بیصدایان» تبدیل شوند، به وجود نیاورد. برخی خبرنگاران در کشورهایی که جان خود را در آنها به خطر انداخته بودند، به قهرمان تبدیل شدند.
زمانی که قیام بحرین آغاز شد، من هنوز در شبکه «الجزیره» کار میکردم؛ شبکه خبری پیشتاز جهان عرب که به شکل ساعت به ساعت، آنچه «بهار عربی» مینامیدند را پوشش میداد. جنبشهای مردمی از اینکه لحظه به لحظه شاهد بودند که همتایان عربشان به خیابانها آمده و دیکتاتورها را سرنگون میکردند، شادمان بودند. با این حال، بسیاری از روشنفکران و کارشناسان رسانه، استاندارهای این شبکه قطری در پوشش خبری برخی انقلابها و خودداری از پوشش برخی دیگر، یعنی بحرین را مورد انتقاد قرار میدادند.
زمانی که الجزیره با این انتقادها روبرو شد، تنها یک پاسخ داد: «ما هیچ دسترسی به بحرین نداریم». البته این پاسخ تنها در صورتی میتوانست موجه باشد که کانال انگلیسی الجزیره برنامهای با نام «فریاد در تاریکی» را که از آن به عنوان یکی از بهترین مستندها درباره بحرین یاد میشود، تهیه نکرده بود. کانال انگلیسی الجزیره، خبرنگارانی مخفی در منامه داشت که ناآرامیها را پوشش میدادند؛ اما کانال عربی، اخبارش را از خبرگزاریها تهیه میکرد.
زمانی که یک خبرنگار این شبکه از سوی مقامات بحرینی اجازه پوشش وقایع را پیدا کرد، گزارشهایی که منتشر میشد، بیشتر شبیه پیامهای مصالحه بود تا پوششی میدانی از یک قیام جاری. این ادبیات، تفاوت بسیاری با رویکردی داشت که این کانال در قبال دیگر قیامهای منطقه در پیش گرفته بود.
در این میان، رقیب اصلی الجزیره، یعنی کانال سعودی «العربیه»، رویکردی متفاوت به وضعیت بحرین داشت. این کانال، دیدگاه رسمی و دولتی بحرین را بازتاب میداد و ضمن طرح این ادعا که معترضان، واسطههای دولت ایران هستند، آنها را به حمل اسلحه متهم میکرد. البته با توجه به اینکه نیروهای سعودی برای کمک به سرکوب قیام بحرین وارد این کشور شده بودند، خط خبری این کانال برای بیشتر ناظران تعجب برانگیز نبود.
العربیه چندین مستند درباره ناآرامیهای بحرین ساخت که همگی حامل یک پیام بودند: بحرین با توطئه ایران روبروست. اتهامی که در گزارش کمیسیون تحقیق مستقلی که توسط پادشاه بحرین تشکیل شده بود، رد شد.
نقشه رسانههای عرب، از بیش از هفتصد کانال تشکیل شده که ۵ درصد از آنها، کانالهای خبری هستند. برخی از آنها عربی بوده و برخی دیگر، کانالهای بینالمللی هستند که بخش عربی نیز دارند. این دسته از کانالهای بین المللی در پوشش بهار عربی به طور کلی اعتبار بیشتری دارند و به ویژه در موضوع بحرین، آنها زمان بیشتری را اختصاص داده و خبرهای فوری از این کشور را مورد توجه قرار میدهند.
با این حال، خروجی و تأثیرگذاری این رسانهها به اندازه دو کانال پربیننده عربی، یعنی الجزیره و العربیه نیست. این دو کانال از همه تأثیرگذارتر بوده و بیشتر، خط خبری را در انحصار خود در میآورند.
در مجموع، میتوان گفت قیام مردم بحرین قربانی ژئوپلیتیک و تناقضات منطقهای شده و نحوه پوشش رسانهای، نمای آن را از یک جنبش مردمی به «جوجه اردکی زشت» در بهار عربی تبدیل کرده است.