آمدند و به ما گفتند برای توسعه شهرستان، افزایش تولید برق، رونق کشاورزی منطقه از طریق انتقال آب به دشت ایذه، تامین آب شرب و خلاصه سعادت مند کردن شما می خواهیم سدی بسازیم به نام کارون 3 تا منطقه متحول شود.
زمینهای مان را گرفتند و با دادن مقدار اندکی پول که فقط کفاف خرید یک خانه کلنگی در ایذه را می داد سدی ساختند و گفتند آماده شوید برای مهاجرت اجباری. هر چند وقتی برای تخلیه منطقه مقاومت کردیم و گفتیم که سرزمین آبا و اجدادی و بستر هویتیمان را ترک نمیکنیم، چه رفتارهای نادرستی که با ما نکردند.
وقتی سید محمد خاتمی در ماههای پایانی دولت خود این سد که بزرگترین پروژه عمرانی دولت توسعه سیاسی شده بود را افتتاح کرد همان زمان وعده داد که با انتقال آب به دشت ایذه موضوع بیکاری منطقه برای همیشه ریشه کن خواهد شد. اما طرحی که قرار بود آب را به دشت ایذه انتقال دهد سالها بعد فقط مرحله کلنگ زنی توسط معاون رئیس جمهور دولت مهرورز! -آقای رحیمی- را به خود دید و باز به فراموشی سپرده شد.
اما پس از افتتاح سد در ایذه چه وضعی پیدا کردیم؟
علی رغم ذخیره بیش از 3 میلیون متر مکعب آب در دریاچه 60 کیلومتری پشت سد، روزانه بیش از 12 ساعت آب در بخش مرکزی شهرستان ایذه قطع میباشد و مردم آب آشامیدنی ندارند. از برق تولیدی هم که خیری به ما نرسید و هر روزه شاهد قطعی آن در این فصل گرم هستیم.
اگر در روستا از طریق باغداری، دامداری و کشاورزی امورات روزانه را میگذراندیم حالا در ایذه به مصرف کننده صرف تبدیل شده و روزانه زمینهای کشاورزی ایذه را نظاره میکنیم که در اثر فقدان آب بازدهی مناسب ندارند.
ساکنان 63 روستا با 15 هزار نفر جمعیت مجبور به تخلیه خانههایشان شدند و به شهری آمدند که شهروندانش خود برای گذران زندگی و کسب درآمد به شهرهای دیگر میروند.
آیا این سد که در زمان اجرای پروژه 61 کشته بر جای گذاشت همچنان بایستی قربانی بگیرد؟
چندماهی نگذشته از روزی که اتوبوس راهیان نور دختران دانش آموز در جاده ایذه به شهرکرد دچار حادثه شد و 26 نفر انسان ناباورانه جان سپردند. هرچند مثل همیشه راننده اتوبوس مقصر اعلام شد اما کسانی که از این جاده حتی یکبار عبور کردهاند، نیک میدانند که این جاده به شدت غیر استاندارد و همواره حادثه آفرین بوده است.
و حالا خبر مرگ دسته جمعی 12 نفر زن و کودک گَرد مرگ را دوباره بر سرزمین محروم بختیاری میپاشد و با سکوت عمومی مواجه میشود آنچنان که گویی اتفاقی نیفتاده است. کافیست در آمریکا یک نوجوان مست در نهایت سرخوشی همکلاسی اش را به ضرب گلوله از پا دربیاورد تا صدا و سیمای ما آن را به صورت گسترده پوشش خبری بدهد و برای مردم آمریکا تز رهایی ارائه دهد.
دلیل اصلی سکوت صداوسیما ملی و استانی در قبال حوادث منطقه چیست؟ 18ماه پیش نیز در منطقه سوسن یک مادر و 4 فرزندخردسالش که به علت نبود وسایل گرمایشی با استفاده از ذغال و بخاری نفتی خانه خود را گرم میکردند در اثر انتشار گازهای سمی در خواب جان سپردند. کمی قبل تر نیز 5 نفر از روستائیان در منطقه دهدز بر اثر شدت سرما و فقدان امکانات اولیه جان سپردند.
نماینده آن زمان ایذه در مجلس چند دقیقه ای را پیرامون این موضوع و شرایط نامناسب و فقدان امکانات اولیه زندگی در این منطقه صحبت کرد که بلافاصله با واکنش منفی برخی نهادها روبه رو شد که چرا برای دشمن خوراک خبری ایجاد میکنید و حالا که نمایندگان مجلس مشغول لابیهای سیاسی خود هستند ما از همان نطق چند دقیقهای نیز محروم میشویم.
هیئت دولت محترم نیز این روزها مشغول تقدیر از رئیسش و ارائه آمارهایی از رشد و ترقی کشور میباشد و رئیس دولت نیز مشغول کاریابی آینده خود و همکاران در آستانه بیکاریاش، در دفتر رئیسجمهور سابق و ایجاد دانشگاه ایرانیان میباشد.
از کنار مسئولین استان، شهرستان، شرکت آب و نیرو و سازمان آب و برق خوزستان هم میگذریم چرا که در هیچ دورهای به فکر مردم نبودهاند و دست کمی از روسایشان در مرکز ندارند.
فضای عمومی کشور هم که مهیا میشود برای دفاع از مردم محروم و محصور فلسطین که آنها هم سرزمین شان اشغال شده است!
به راستی وقتی که نماینده دردها و رنج های ما نه صداوسیمای ملیست و نه دولت و مجلس و مسئولین محلی، با چه کسی مطالباتمان را مطرح کنیم؟
چرا نهادهای متولی سدی که سالانه بیش از 500 میلیارد تومان درآمد دارد از ساختن پلی که کمتر از صد میلیون تومان هزینه دارد سرباز میزنند تا مسیر 5 دقیقه ای یک ساعته طی شود و بعضا هم با این فجایع روبه رو شویم؟ چرا آب از الیگودرز به قم میرود؟ و یا از همین کارون ما به اصفهان میرود؟ اما برای خود ایذه که کل مسیر انتقال آب میشود 40 کیلومتر فعالیتی صورت نمیگیرد؟ و صدها چرای بی زیرای دیگر.
و نقد اصلی به خود ما شهروندان ایذهای و جوانان منطقه است که به جای دفاع از حقوقمان یا به علت فقدان فرصت های شغلی و شرایط سخت زندگی به سمت مناطق دیگر میرویم و یا با چرب کردن سبیل ها و پوشیدن لباس محلی و گذاشتن عکس هایی سرشار از روح آریایی در فیس بوک، صحبت از احیا عظمت ایل میکنیم!
و دریغا که بخت مردمان محروم و محصور ایل در کوههای زاگرس، سالهاست که خوابیده و با این حرفها هم بیدار نمیشود و ما همچنان خدا را شکر میکنیم که زندهایم.
از آوارگان سد کارون 3.
هادی کیانی / وبلاگ جوانه (به جای نشریه دانشجویی جوانه)