«تب» شکایت از «هالیوود» در راستای پیگیری حقوقی فیلمهای داستانی دارای مضامین ضدایرانی که پس از نمایش عمومی فیلم «آرگو» بالا گرفت، ظاهراً باب میل برخی نیست و راهکاری که از سوی دولت دهم حمایت و مشخص شده، هیچ حاصلی نخواهد داشت و به ظاهراً با تأمین منافع برخی، هنوز از دستور کار خارج نشده، ولی آیا هیچ راهکار دیگری جز کوبیدن بر در این اتاق خالی نیست؟
به گزارش «تابناک»، «
بورات: درسهای فرهنگی از آمریکا برای منفعت ملت پرافتخار قزاقستان»،
محصول هجده میلیون دلاریِ سال ۲۰۰۶ سینمای آمریکا تا چندین سال حاشیهساز بود؛ فیلمی کمدی که بنا بر فیلمنامهای از یک صهیونیست ساخته شده و «قزاقستان» کشوری که کمتر میان مردم جهان شناخته شده بود، به بدترین شکل ممکن به تصویر کشید؛ تصویری که آنقدر هضم ناشدنی و در مواردی مستهجن بود که بخشهایی از آن در اکران فیلم در کشورهای گوناگون سانسور شد.
این فیلم،
داستان یک روزنامهنگار قزاق به نام ساشا بارون کوهن نقشآفرینی بازیگر
صهیونیست بریتانیایی است که مأموریت مییابد در سفر خود به ایالات
متحده آمریکا، شرح زندگی واقعی مردم آمریکا را ثبت کند؛ اما در این میان با
توجه به آن که قزاقستان یک کشور به شدت عقبمانده نشان داده میشود، روزنامه
نگار قزاق بسیار عقبمانده ظاهر میشود و حداقلهای ممکن نظیر کارکرد
توالت فرنگی را نمیداند و از این وسیله برای شستن صورتش استفاده میکند!
البته این توهین در برابر حجم انبوه توهینهایی که به کشور و مردم قزافستان شده، تقریباً هیچ است و جالب آن که این فیلم در آمریکا با اکران در ۲۶۱۱ سالن سینما، بیش از ۱۲۸ میلیون دلار فروش داشته که معادل حدود ۲۱ میلیون تماشاگر است و در کل جهان نیز ۲۶۱ میلیون دلار فروش داشته که به خودی خود، ضریب نفوذ این فیلم را به تصویر میکشد و این نفوذ تا آنجا بود که در مسابقات بینالمللی تیراندازی در کویت، کویتیها به اشتباه سرود پخش شده در «بورات» با نام سرود ملی قزاقستان را در حکم سرود ملی این کشور پخش کردند که جنجال سیاسی بیسابقهای در پی داشت.
از این حیث طبیعی بود که قزاقستان در این باره موضعگیری کند و بدین ترتیب با عناوین گوناگون به این کار اعتراض شد و از آن جمله دهها مورد شکایت بود که تنها مورد جدی و موفق آن، دریافت خسارت صد هزار دلاری توسط یکی از اشخاص حاضر در فیلم بود که گفته بود خبر نداشته از او برای حضور در این فیلم سینمایی استفاده میشود و به نوعی، دستمزدش را دریافت کرد.
ماجرا اما در بیرون از دادگاه و در حوزه سیاسی تا سطح رؤسای جمهور دو کشور بالا گرفت و در پایان قزاقها نتوانستند کوهن و همکارانش را منکوب کنند، چرا که فیلم یک «مستند» نبود و طبیعتاً فیلم «سینمایی داستانی» الزاماً قرار نیست عین واقعیت باشد.
حال پس از گذشت چند سال از این ماجراها، برخی در کشورمان درصدد پیمودن همان راهی هستند که قزاقستان با همه ظرفیت سیاسی، حقوقی و دیپلماتیکش نتوانست از آن به نتیجه برسد و به بنبست خورد، زیرا تولید این فیلمها یک توجیه حقوقی بزرگ داشت و آن هم «داستانی» بودن آثار است که نویسنده و کارگردان میتوانند کل اثر را به تخیلشان نسبت دهند و در واقع اگر همین آثار، «مستند» بودند، ماجرا به کلی تغییر میکرد، ولی وقتی پای «داستان» به میان کشیده میشود، شکل ماجرا به کلی تغییر میکند.
«آرگو» ساخته بن افلک اثری بود که برخی جریانهای نزدیک به دولت دهم را به سمت «شکایت از هالیوود» برد تا از همان آغاز کار، مشخص شود با این محتوای شکایت که به عدم درک پیگیری کنندگان بازمیگردد، قرار است این اتفاق نیز به نقطهای مشخص نرسد و تنها بخشی از بودجههای دولتی صرف پرداخت دستمزد وکیلی شود که شهرت چندان مناسبی نیز ندارد: همسر و وکیل ایلیچ رامیرز سانچز مشهور به کارلوس، مزدور و تروریست مارکسیست ونزوئلایی دوران حبس ابدش را در فرانسه میگذراند.
ایزابل کاتن پیر که البته در پروندههای محوله به وی تاکنون موفقیت خاصی حاصل نشده، طبیعتاً در این پرونده ضمن تمجید از ایران، از به نتیجه رسیدن پیگیری حقوقی خبر میدهد و لابد در پایان، غرامتی چندده میلیون دلاری بابت فیلم «آرگو» و دیگر فیلمهای ضدایرانی را نیز برای کشورمان پیش بینی کرده، ولی با گذشت چند ماه و عدم وقوع کوچکترین رویدادی در این حوزه، مشخص شد این حرکت نیز یک مانور تبلیغاتی بود که در خوشبینانهترین حالت جیب این خانم پر میشود، چرا که اگر این روش منطقی بود، ایران از وکلای برجسته مسلط به قوانین بینالمللی برخوردار است که این پرونده را پیگیری کرده و به نتیجه برسانند.
آنچه تأسفآور است، اصرار بر چنین امری، به رغم مشخص بودن نتایجش برای پیگیری کنندگان و حداقل برای ناظران است و ظاهراً حتی اگر این پرونده به جایی نرسد، این ماجرا میتواند برای این عده فرصت حضور در سطح رسانهها را در جایگاه مدافع منافع ایران فراهم سازد و شاید لازم باشد برای پیگیری این پروندهها به همراه خانم وکیل، سلسله سفرهای خارجی نیز به آمریکا داشت که طبیعتاً این سفرها به رغم میل باطنی و برای دفاع از حقوق ایران صورت میپذیرد!
وکیل و همسر کارلوس در کنار کارلوس واقعیت آن است که در صورت پیگیری حقوقی، در این پرونده بیش از بورات نصیبمان نخواهد شد و آنچه به این شکل پیگیری میشود، نواختن سرنای مقابله با هالیوود ـ نه به عنوان یک شرکت یا کمپانی بلکه به عنوان عبارتی که برای صنعت فیلمسازی استودیویی آمریکا به کار میرود! ـ است و بیگمان پاسخ به یک حرکت فرهنگی که در بخشی از آن چهره ایران یا اسلام زشت یا خلاف واقع به تصور کشیده شده، کار فرهنگی متقابل است.
حال اگر ابزارهای چنین کاری به قدر کافی نیست، برگزاری همایش شناخت هالیوود و اصطلاح عجیب «هالیوودیسم» که کارکردی برای مکاتب دارد و نه مجموعه استودیوهای فیلمسازی آمریکا، تنها وقت تلف کردن و هدر دادن بیت المال است، چرا که تمام این اعتبارات باید صرف ایجاد ظرفیتهای فرهنگی همچون استودیوهای عظیم فیلمسازی و تربیت و جذب نخبگان فیلم سازی جهان به قصد تولید آثاری در راستای مصالح کشورمان که دارای تراز واقعی جهانی باشد؛ رویکردی که چین سالهاست در پیش گرفته و در ایران نیز شخصی همچون مجید مجیدی با بودجه کلان حاکمیتی تبا نام سه گانه «محمد (ص)» در حال پیگیریاش است و خروجیاش میتواند به مراتب کارآمدتر از هزاران کتاب و همایش و شکایت علیه «هالیوود» باشد.