سلسله
حملات صورت پذیرفته درباره حفظ و بهرهبرداری از یک وکیل بدنام برای
پیگیری یک پرونده خودساخته پیرامون شکایت از عوامل فیلمهای سینمایی
هالیوودی، این پرسش را پیش میآورد که آیا اساساً هر گونه دفاع از چنین
اشخاصی، محلی از اعراب دارد و با منطق همگون است؟
به گزارش «تابناک»،
شکایت از سازندگان فیلمهای «داستانی سینمایی» با مضامین ضدایرانی جزو
رویکردهایی بود که در دوره مدیریت جواد شمقدری بر سازمان سینمایی پایهگذاری شد، کما این که در همین دوره هالیوود که به صنعت سینمای آمریکا اطلاق
میشود، در حد یک «مکتب» ارتقای درجه گرفت و هزینه کلان برای دعوت عدهای
به ایران و حمله به هالیوود نیز بخشی از رویکردی شد که هیچ دستاوردی برای سینمای ایران و منافع سیاسی برای کشور نداشت.
«تابناک» با استدلال پیش از این ثابت کرد
که این شکایات از اساس بی حاصل است، زیرا کارگردان و تهیهکننده این
اثر میتوانند به آسانی در دادگاه با طرح این که آثار مذکور فیلم
داستانی سینمایی هستند و نه مستند و بنابراین لزومی ندارد که مشابه وقایع
تاریخی باشند و اساساً بر مبنای داستانپردازی نویسنده بوده، تبرئه شوند و
در چنین شرایطی طبیعتاً تنها ایران متضرر خواهد شد که صدها هزار و چه بسا
چند میلیون یورو هزینه کرده و سرانجام بازنده دادگاهی بوده که خود آغازش
کرده است؛ بنابراین باید زمین بازی را اشتباه نگرفت و دریافت که پاسخ یک
فیلم با مضامین ضدایرانی، یک فیلم در دفاع از ایران در همان مسیر داستانی
است.
متأسفانه در این حوزه آنچنان ضعیف کار شده که اگر قرار باشد امروز فیلمهای ضدصهیونیستی را ـ که واقعاً حرفی برای گفتن و اثرگذاری عمیق و ظرفیت اکران بینالمللی داشتند ـ برشمریم، شمار آنها به رغم حجم بالای فیلمهای سینمایی به تعداد انگشتان یک دست نمیرسد و دستکم آنچه یک اثر واقعاً قابل قبول در این حوزه به چشم میآید، «بازمانده» ساخته زنده یاد سیفالله داد است که اگر کیفیت همان اثر را تراز قرار داد، باز هم شمار فیلمهای قابل دفاع این حوزه بسیار اندک است؛ بنابراین، به سراغ راههای سادهتر همچون بیانیه دادن و شکایت کردن میرویم که طبیعتاً بسیار کماثرتر است.
در چنین شرایطی که اصل شکایت بر استدلالهای ضعیف استوار است و استدلال منتقدان چنین اتلافِ انرژی و هزینهای محکمتر از استدلال حامیان شکایت است، دفاعهای جدی از وکیل در نظر گرفته شده برای این پرونده صورت میپذیرد و این مسأله حتی از اصل شکایت نیز پررنگتر شده است!
در این میان «ایزابل کوتان پِر»، وکیلی که برای این پرونده در نظر گرفته شده، از اصل موضوع شکایت بحث برانگیزتر شده و این موضوع پیش آمده که حتی بر فرض لزوم طرح این شکایت، چرا از اساتید خوشسابقه علم وکالت کشور یا وکلای مطرح جهان بهرهبرداری نکرد و فایده این همه اساتید وکالت که برخی شاگردانشان نیز جزو وکلای شاخص بینالمللی هستند، چیست؟! خرج سیگار برگ این وکیل بدسابقه را هم از بیت المال بدهیم؟!
برای آنکه ثابت شود، علاوه بر اصل شکایت و بیحاصل بودنش، انتخاب این وکیل نیز اشتباه بوده، تنها مرور اندکی میکنیم بر عوارضی که این انتخاب داشت. به جز هزینههای بیحساب و کتابی که به این وکیل پرداخت شده، نخستین هزینه این انتخاب را در این سطح باید دید که هر رسانه معتبر جهانی در نقل خبر شکایت ایران از فیلم «آرگو»، به رزومه این وکیل بیش از اصل خبر پرداخته بود و اساساً انتخاب این وکیل با سوابق درخشانش یک اتفاق منفی است که ایران را در ردیف موکلین پیشین این شخص قرار میدهد.
ایزابل
کوتان-پِر تجربه دستیاری و همکاری با ژاک ورگاس را دارد. ورگاس
به واسطه
دفاع از بسیاری از گروههای تروریستی و جنایتکاران جنگی مشهور نظیر کلاوس
باربی جنایتکار نازی مشهور به قصاب لیون، اسلوبودان میلوسویچ دیکتاتور سابق صربستان و خمرهای
سرخ، در جایگاه وکیل مدافع، به عنوان وکیل شیطان معرفی میشود و خانم
ایزابل کوتان-پِر نیز از استادش تأسی کرده و سراغ پروندههایی میرود که هیچ
وکیلی با هیچ دستمزدی حاضر به دفاع از آنها نمیشود.
ایزابل کوتان-پِر علاوه بر آنکه وکیل و همسر ایلیچ رامیرز سانچز، ملقب به «کارلوس شغال» مزدور چپ و تروریست مشهور بود، از بدترین پروندههای قابل تصور دفاع کرده و اتفاقاً در بیشتر این پروندهها نیز به نوعی شکست خورده و در واقع صرفاً بدسابقه در موارد انتخابی نیست، بلکه در نتیجه دفاعیاتش نیز کارنامه یک برنده را ندارد. او جزو تیم وکلای پرونده زکریا موساوی از عوامل محاکمه شده درباره یازدهم سپتامبر بود که رسماً عضویتش در القاعده و اطلاعش از وقوع این حادثه تأیید شد و تأکید کرده بود، آرزو دارد هر روز یازده سپتامبر باشد و مشابه آن حادثه تکرار شود.
طبیعتاً برای چنین شخصی حکم اعدام صادر میشد؛ اما وکلای زکریا موساوی که کوتان-پر جزو آنها بود با این استدلال که مرگ آرزوی این عضو ارشد القاعده است، خواستار حکم حبس ابد برای مجازات بیشترش شدند و اتفاقاً حکم اعدام با همین استدلال به حبس ابد تغییر کرد و به واقع با چنین نوابغی برای محکوم کردن آمریکا در پرونده «آرگو» طرف شدهایم که تنها مورد قابل دفاع از کارنامهاش، حضور در میان وکلای مدافع روژه گارودی بوده است!
ایزابل کوتان-پِر همچنین وکیل پرونده یوسف فوفانا، سردسته باند جنایتکار وحشیهاست؛ باندی که سابقه ربودن بیست یهودی و شکنجه شدید برخی از آنها (بریدن، داغگذاری و...) و کشتن یکی از این بیست تن که مراکشی تبار بوده را پس از سه هفته شکنجه در سال ۲۰۰۶ در کارنامه دارد و لابد فعالیتهای ضدصهیونیستی این خانم نیز دفاع از چنین گروههایی بوده است! او همچنین وکیل مدافع استلیو کاپو چی چی از چهرههای نژادپرست فرانسه است که بر حذف نژاد یهود ـ و نه صهیونیست ـ تأکید دارد و شعارهای آدولف هیتلر در این زمینه را میستاید!
آنچه اشاره شد، بخش کوچکی از سوابق درخشان این وکیل است
و کافی است اندکی جستوجو کنید تا با لیستی از پروندههای جالبتر این خانم آشنا شوید. با این اوصاف، سوای اینکه اساساً این پرونده محل شکایت ندارد و راهکار مقابله مؤثر از همان جنس فیلم سازی است، باید از مدافعین چنین پروژهای پرسید، آیا انتخاب چنین شخصی برای چنین پروندهای در شأن جمهوری اسلامی است و آیا خرج سیگار برگ این وکیل بدسابقه برای پروندهای که مشخص است به هیچ جا نمیرسد، نیز باید از محل بیتالمال پرداخت و هزینهای تازه به هزینههای اینچنینی افزود؟