ساسانیان با تمام اقتدار اما به دلیل فساد دستگاه دولتی، امپراطوری خود را تضعیف کردند و کار به آنجا رسید که حمله اعراب مسلمان، به عمر این سلسله چند صد ساله پایان داد. جدال بر سر تسلط بر ایران آغاز شد اما ایرانیان با وام گرفتن از احکام اسلامی راه را برای استقلال دوباره باز کردند.
آنگونه که در بخش پیشین آمد
ساسانیان در یک دوره طولانی علیرغم افت و خیزهایی که داشتند دولت مقتدری
را تشکیل داده بودند و آیین کشورداری آنان با نظم و ترتیب و به صورت کامل
خود درآمده بود.
این
دولت اما در اواخر عمر خود بازیچه دست روحانیان زرتشتی و لشگریان شد و
مانند اواخر دوره اشکانی هریک از سرداران و استانداران در گوشهای علم
خودمختاری برافراشتند و سراسر امپراتوری را به آتش تجزیه طلبی و انقراض
کشاندند.
مالکیت
در انحصار طبقات خاص و آن هفت خانوادۀ مشهور بود و مردم عادی از امتیازات
آنان کاملاً بیبهره بودند بنابراین عامه مردم از هر آیین تازهای که
امتیازات ناروای قبلی را از بین میبرد و برابری میان مردم فراهم میکرد،
استقبال میکردند و همین امر یکی از بزرگترین علل پیروزی اعراب در جنگ با
ساسانیان بود.
یزدگرد
سوم پس از این شکستها سلطنت خود و استقلال ایران را از دست داد. اعراب به
تدریج سراسر مملکت ایران را تحت نفوذ خود درآوردند و بیآنکه یک دولت مرکزی
در آن تشکیل دهند، از مرکز خلافت عمّال و حکامی جهت ادارۀ ایالات و ولایات
مختلف ِ آن میفرستادند.
در
زمان پیامبر (ص) تشکیلاتی که بتوان بر آن نام دولت گذاشت وجود نداشت، بدین
معنی که نوعی روابط و قواعد قومی و عشیرتی توأم با مقررات دینی با سادگی
تمام در میان مردم حاکم بود. لیکن در دوران خلفای راشدین، از آن هنگام که
جهانگشایی اسلام آغاز شد، دولت با ترکیب ابتدایی بر پایۀ چهار رکن والی،
عامل خراج، قاضی و خلیفه و با نظر به آیین کشورداری ایرانیان در زمان
ساسانی رو به رشد نهاد.
والی
در همه جا حکم استاندار را داشت و فرمانهای خلیفه را ابلاغ میکرد. وی به
حکام و کارگزاران و اعضای زیردست در شهرستانها و قریهها و همچنین امیران
لشکر و افراد سپاهی در حیطۀ مربوطه فرمان میراند و حق عزل و نصب، تشویق،
تنبیه و مجازات هریک از آنان ر ا بر عهده داشت.
والی
بیرون از مرکز خلافت، در حیطۀ تحت فرمان خود صاحب قدرت تامّه بود. هرکس را
اراده میکرد میکشتند، هرجا را به اشارۀ او غارت میکردند و یا
میسوزاندند. گاه نیز فرمان به قتلعام هزاران نفر میداد. در چگونگی کار
عامل خراج و قاضی نظارت داشت و آنان هم در انجام وظایف خویش بر والی تکیه
میکردند.
عامل
خراج، زیر نظر والی دخل و خرج را محاسبه میکرد و پول و مال و برده و کنیز
به مرکز خلافت میفرستاد. قاضی به دعاوی حقوقی و امور جزایی رسیدگی میکرد
و یا دعاوی مردم را در امور شرعی و مدنی و عرفی فیصله میداد.
خلیفه
مرکز فرمانروایی، تصمیمگیرندۀ نهایی و عالیترین مقام عالم اسلام شمرده
میشد. مسئولیت صدور فرمان جنگ یا صلح و همچنین عزل و نصب والیها و قضات و
عاملهای خراج و امیران سپاه را به عهده داشت.
در
کنار این ارکان حکومتی، سمتهای دیگری چون محتسب و شرطه نیز وجود داشتند
که محتسب همانند قاضی در محکمۀ شرع دستگاه و کارگزارانی داشت که آنها مراقب
بودند اهل شهر در انجام امور شرعی مانند رفتن به مسجد کوتاهی نکنند،
مؤذنها به موقع اذان بگویند، کاسبی گران نفروشد و اوزان و مقادیرشان درست
باشد. شرطه نیز نگهبان یا پاسدار و مسئول انتظامات شهر بود.
در
اینجا باید به یکی از مقامات قابل بحث اشاره کنیم و آن مقام وزارت است که
در عصر استقرار حکومت اسلام در ایران، این مقام در دولتها معنا و مفهوم
مشاورت و معاونت خود را به عنوان عالیترین مقام سیاسی کشور، پس از خلیفه،
حفظ کرد.
خلافت
در زمان خلفای راشدین صورت اداری و سازمانی نداشت، بلکه بیشتر جنبه دینی
داشت که به امور سیاسی قلمرو میپرداخت. اما با گذشت زمان و دگرگونی در وضع
خلافت و گرایش آن به سوی نظام پادشاهی، خلفا به منظور ادارۀ امور ممالک
مفتوحه به طور رسمی، ناگزیر از انتخاب وزیر گردیدند.
در
این زمان بود که ایرانیان فرصت را غنیمت دانسته، بسیاری از آنان پس از
فراگیری زبان عرب و آشنایی با طرز فکر و تمدن اسلامی وارد دستگاه خلافت شده
به مناصب و مقامات وزارت و امارت رسیدند.
البته
انجام این کار خالی از دشواری نبود زیرا خلفای بنی امیه به واسطۀ نزدیکی
پایتختشان، دمشق به جزیرهالعرب و بستگی نژادی با قبایل بدوی عربستان در
تعصب نسبت به عنصر عرب مبالغه میکردند و هرچه را که متعلق به غیرعرب بود
خوار میشمردند.
کسیکه
در میان بنیامیه بیش از خلفای دیگر با آداب غیرعربی خصومت و دشمنی تمام
نشان میداد، عبدالملک بن مروان بود که خطوط پهلوی و رومی مسکوکات زمان
بنیامیه را به خط عربی تبدیل کرد و در ایران و شان دستور داد، صورتهای
مالیاتی را که تا آن تاریخ به پهلوی و رومی نوشته میشد، به عربی
برگردانند.
ایرانیان
از همان اواسط حکومت امویها به عناوین مختلف بنای ضدیت با خلفا را
گذاشتند و حتی جمعی را نیز به مخالفت آنها برانگیختند و ایرانیها که
طرفدار آل علی بودند، از هیچگونه همراهی و مساعدت نسبت به وی خودداری
نکردند و در دورۀ خلافت مروان ابومسلم خراسانی یکی از فرزندان وطندوست
ایران جهت بیرون آوردن حکومت از دست امویان و استقرار عباسیان بر مسند
خلافت رشادتهای فراوانی به خرج داد و توانست خطۀّ خراسان را از نفوذ حکومت
اعراب بیرون بیاورد. شکست امویان در برابر ابومسلم در سال 132، در تاریخ
ایران اهمیت بسیار دارد. چون این زمان، ابتدای دخالت مستقیم ایرانیان در
کار خلافت مسلمین است.
چون
خلافت به عباسیان رسید و قلمرو حکومت اسلامی وسعت گرفت، خلفا نیز برای بسط
قدرت خود طبعاً به توسعۀ سازمانهای اداری پرداختند و به تقلید از
ایرانیان مقام و منصب وزارت را به عنوان یکی از نهادهای مهم حکومتی رسمیت
دادند.
وزیر
در دستگاه عباسیان ولایت عام و اختیارات تام داشت. اطلاق واژۀ وزیر و
عنوان وزارت تا پیش از عباسیان در دربار خلفا مرسوم نبود و ایرانیان آن را
همراه سازمانبندی جدید خود برای دولت عباسی به کار گرفتند.
به
گفته اکثر مورخان، مقام وزارت شمشیر و قلم را در اصطلاح عصر خود در دست
داشت و در مواردی خاص نیز پارهای از وزرا، در مقابل خلفا قدرت بیحد و
حصری یافتند که در نتیجۀ آن قدرت وزارت، در عمل بر خلافت فزونی گرفت.
از
جملۀ این موارد را میتوان در وزارت خاندان ایرانی برامکه یافت. برمکیان
در سازمان حکومت خلفا اختیارات وسیع یافتند و اغلب حکام و قاضیان را با
موافقت خلیفه و به طور رسمی به اختیار خود منصوب و معزول میکردند.
قدرت
گرفتن ایرانیان در دستگاه خلافت موجبات ترس و وحشت خلفا را فراهم آورد و
برای آنکه از عدم رضایت اعیان و اشراف عرب که از ارج و قربشان به شدت
کاسته شده بود و پیوسته به بدگویی از ایرانیان میپرداختند، بکاهند، در صدد
کوتاه کردن دست عناصر ایرانی از دستگاه خلافت برآمدند.
قتل
ابومسلم بهوسیلۀ منصور، از میان برداشتن خاندان برمک به دست هارونالرشید
و کشتن وزیر کاردانی چون فضل بن سهل به اشارۀ مأمون، اقداماتی برای تضعیف
نفوذ ایرانیان بود.
معتصم
خلیفه چون بر اثر افزایش نفوذ ایرانیان در دستگاه خلافت متوجه اضطراب و حس
بدبینی اعراب نسبت به عباسیان شد و به آنها اطمینان زیادی نداشت، در صدد
برآمد که از وجود ترکها برای جلوگیری از خطر احتمالی و حفظ و حراست جان
خود در مقابل اعراب و ایرانیان استفاده کند.
از آن پس ترکها جایگزین ایرانیان شدند و مانند آنها مقامات عالیه را در دست گرفتند و غالباً خلفا را دستنشاندۀ خود میساختند.
در
این زمان ایرانیان نیز بیکار ننشستند و نهضتهای سیاسیای علیه خلفا تشکیل
دادند که باعث به وجود آمدن سلسلههایی مانند طاهریان، صفاریان و امثال
آنان شد.
طاهریان
طاهریان
(205 – 259 ه. ق.) از جمله دودمانهای ایرانی بودند که در ایام حکومت
عباسی در شرق ایران بر سر کار آمدند. آنها ابتدا از حکام خلفای عباسی بودند
که بعدها از پیروی آنان سر باز زدند و کوشش داشتند تا هویت ایران را احیاء
سازند.
زمام
دولت ایران که در دوران خلافت عباسیان در دست وزیران و کارگزاران ایرانی
بود، با سر کار آمدن طاهریان دوباره به دست پادشاهان ایرانی افتاد. وجه
تمایز شاهان ایرانی در اساس نسبت به خلفا و بعداً شاهان ایرانی شدۀ ترک، آن
بود که مملکت را رأساً و بدون وزیر اداره میکردند.
طاهریان
و صفاریان به طور معمول به جای وزیر دبیر داشتند و تصمیمات و فرمانهای
خود را به وسیلۀ آنان ابلاغ میکردند و از پیش میبردند.
انتقال
دولت از دست وزیران عباسی به حکمرانان، به تدریج و در بخشهای گوناگون
ایران اتفاق افتاد. در نواحی شرقی پس از طاهریان، صفاریان این وظیفه را به
عهده گرفتند.
صفاریان
دولت
صفاریان با قوت گرفتن یعقوب لیث صفار در سیستان رسمیت یافت. او از
خانوادهای رویگر بودکه با تشکیل گروه عیاران زندگی سیاسی خود را آغاز کرد.
پیروزیهای
یعقوب و بعدها برادرش، عمرو بن لیث خلفا را مجبور به قبول حکومت آنها در
آن نواحی کرد. صفاریان نخستین شکاف عظیم را در تمامیت قلمرو عباسی پدید
آوردند.
اگر
بخواهیم نحوۀ به قدرت رسیدن آنان را با طاهریان مقایسه کنیم باید بگوییم
طاهریان از میان ملازمان نظامی و اداری خلفا برخاسته بودند در حالی که قدرت
یعقوب لیث در سیستان از طریق ارث یا وابستگی اداری به دست نیامده بود.
حکومت
صفاری به دلیل عیارمنشیِ فرمانروایانش و همچنین بیتکلفی و ساده زیستن
امیرانش از ماهیتی آزادمنشانه برخوردار بود. لذا از سختگیری به مردم در
این دوره جلوگیری میشد و مالیاتها بر اساس توانایی مردم اخذ میگردید.
منابع:
- تاریخ ایران بعد از اسلام، عبدالحسین زرینکوب
- تاریخ صدر اسلام (عصر نبوت)، غلامحسین زرگری نژاد
- دویست و پنجاه و هفت پادشاه در ایران، جلد اول، جعفر مهدینیا
- درآمدی بر دیوانسالاری در ایران، حمید تنکابنی
سایت تابناک از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.