سرطان سالهاست که همچون عنکبوتی زهر آگین به کمین نشسته و هر از گاهی طعمه هایش را در میان تارهای سمیاش گرفتار میکند. این بیماری دردناک بشری زخمهای زیادی را بر دل انسانها گذاشته است. گاهی پدر و مادری را از لبخندهای فرزندش محروم کرده و گاهی داغ حقایق تلخ سرنوشت را بر دل کودکی، برادری یا خواهری نشانده است.
به نوشته ایران، بی شک دنبال کردن اخبار علمی و یافتههای جدید پزشکی برای درمان سرطان یا کشف دارویی جدید که مرگ را به تعویق بیندازد روزنههای امید را در دل بیماران سرطانی زنده نگه میدارد. شنیدن یافتههای جدید علم پزشکی نشاط و شادی را تنها به سرطانیها هدیه نمیکند بلکه درخشش شادی و امید برای زنده ماندن را میتوان در چهره همه انسانها به تماشا نشست.
اما آنچه چرخ تحقیق و پژوهش را از کار میاندازد هزینههای مربوط به سرطان است.هر چند در سالهای اخیر تحقیقات علمی در این حوزه روند روبه رشدی داشته است اما انتظار میرود با قدمهای مثبتی که به همت خیران نیک اندیش برداشته شده است تابوی وحشتناک سرطان را شکست داد.
ساخت بیمارستان،مراکز بهداشتی درمانی، مدرسه، مساجد و حسینیه و... اقدامات خیرانی بوده که همیشه در خوبیها پیشقدم شدهاند و برای بشریت خدمات بزرگی را به خاطر رضای خدا انجام دادهاند اما این بار در میدان رقابت خوبیها خیری از استان خراسان رضوی در میان هزاران کار خیری که انجام شده در سکوی نخست نجات زندگی ایستاد و لبخند را بر لبان بیماران سرطانی و پزشکان این حوزه هدیه داد. او درد بیماران سرطانی را با تمام قلب و روحش حس کرده و حسرت لمس زندگی را در چشمهای عزیزانش دیده است. او یکی از بزرگ مردانی است که به قول پروفسور محمد اسماعیل اکبری رئیس مرکز تحقیقات سرطان گل سر سبد خیران است. این مرد در اقدامی بینظیر و برای نخستین بار در کشور هزینه تحقیقات در زمینه سرطان را پذیرفت همچنین این مرد خیر با پرداخت هزینه های ساخت یک هتل در اقدامی بی نظیر درآمد و سود حاصله از هتل را به بیماران سرطانی اختصاص خواهد داد. و بار دیگر قاب زیبای نوعدوستی را به صحنه زندگی آویخت.
به بار نشستن آرزوهای کودکیاین مرد که حالا او را با نام نخستین خیر تحقیقات سرطان میشناسیم وقف را از پدر و مادرش یاد گرفت و آنان را الگوی مسیر زندگیاش قرار داد،
این خیر 56 ساله که نمیخواهد نام و عکساش منتشر شود میگوید: هر کاری که برای خدمت به خلق خدا انجام دهیم در مقابل کار شهدا که از جانشان گذشتند و ایثار کردند ارزشی ندارد. اگر عظمت فداکاریهای شهدا را درک کنیم آن وقت از هیچ کوششی برای کمک به همنوعان مان دریغ نمیکنیم.قدم در راه خیر برداشتن از آموزههای اصلی پدر و مادرم هستند بیشک میدانم خداوند هیچ کار خیری را بیپاسخ نخواهد گذاشت. سال 1976 میلادی برای تحصیل در رشته رایانه به امریکا سفر کردم و چهار سال بعد از پایان لیسانس دوباره به کشور بازگشتم. از آنجا که پدر و مادرم افراد خیر اندیشی بودند و از طریق مؤسسه موقوفات الحسنی به ایتام کمک میکردند و سرپرستی نیازمندان را بر عهده داشتند تصمیم گرفتم دنبال علاقهای باشم که از کودکی در وجودم شکل گرفته بود به همین خاطر مسیر آنها را ادامه دادم.همه برکات زندگیام را مدیون دعاهای خیر مردمی هستم که عاشقانه دوستشان دارم.
دفتر زندگیاش را که ورق میزند به یاد موفقیتهای تحصیلی فرزندانش میافتد و آرزو میکند آنها نیز ادامهدهنده راه پدرشان باشند. مسئول مؤسسه موقوفات الحسنی میگوید:هر سه فرزندم در مدرسه تیزهوشان مشهد تحصیل کردند یکی از آنها در المپیاد جهانی زیست شناسی در ژاپن حائز رتبه برتر شد و مدال طلای المپیاد را در کشور از آن خود کرد و از مقام معظم رهبری جایزه دریافت کرد در حال حاضر دو تا از فرزندانم در آلمان تحصیل میکنند. کسب علم در خانواده ما از جایگاه ویژهای برخوردار است و آن را وسیلهای میدانیم که باید در راه خدمت به خلق صرف کنیم.
وقتی نام سرطان را میشنود با صدای اندوهناکی به دردی اشاره میکند که سال هاست در گوشه دلش سنگینی میکند و ادامه میدهد: پدر و دو برادرم به سرطان خون و کبد مبتلا بودند من واقعاً درد بیماران را از نزدیک دیدهام و میدانم سرطان این واژه وحشتناک چه بر سر بیماران و خانوادههای آنها میآورد. این بیماری امیدها را از زندگی محو میکند و هر لحظه به انتظار مرگ مینشینی تا ببینی عاقبت، مرگ چه زمانی در خانه ات را میزند اینکه بدانی غده سرطانی همچون مهمان ناخوانده در وجودت ریشه کرده دردناکترین شوک روانی است که در زندگی آن را تجربه میکنی.من این شوک روانی را در چشمان یک به یک اعضای خانوادهام دیدم و حالا میتوانم عظمت زندگی بدون سرطان را درک کنم.بیماران سرطانی علاوه بر اینکه به لحاظ اجتماعی تاوان سختی میدهند با مشکلات زیادی از جمله هزینههای سنگین درمانی درگیر هستند. وقتی از نزدیک شاهد این نوع دشواریها بودم با خود گفتم باید کارمثبت و ریشهای انجام داد و به فکر چاره و راه حل بهتری بود به همین خاطر تصمیم گرفتم موضوع را ابتدا با دکتر مرندی مسئول کمیسیون پزشکی و بهداشت و درمان مجلس و سپس با پروفسور محمد اسماعیل اکبری در میان بگذارم و پس از این صحبتها بود که هزینه تحقیقات مربوط به سرطان را به عهده گرفتم. امیدوارم بیماران سرطانی از ثمره این پژوهشها بهرهمند شوند زیرا میدانم تنها کمک مالی برای خرید دارو دردی را دوا نمیکند.بررسی ریشهای مشکلات نیازمند سرمایهگذاری و پیگیری مالی است تا متخصصان کشور بدون نگرانی از بابت هزینههای هنگفت تحقیقاتشان را ادامه دهند و گامهای مثبتی در این زمینه بردارند. با توجه به اینکه آمار سرطان روز به روز در حال افزایش است و عواملی مانند تغذیه،استرس،هوای آلوده و بهداشت روانی همگی دست به دست هم میدهند تا غده سرطانی شکل بگیرد از مردم کشورم میخواهم با تغییر در سبک زندگی و بهکارگیری الگوهای درست، این بیماری را از ریشه قطع کنند.
وعده خوبیهاوی وقف و خیرات را وعده خداوند میداند و میگوید: از پدرو مادرم یاد گرفتهام در حق خلق خدا خوبی کنم. یقین دارم از هر دست بدهیم از همان دست چند برابرش را پس میگیریم فقط چشم بینا میخواهد تا خوبیها را ببینی.امیدوارم بتوانم به قولی که به خدا دادهام عمل کنم. هر چند کار بزرگی انجام ندادهام و تنها به وظیفهام عمل کردهام، وقف را نوعی وظیفه اجتماعی میدانم که باید در حق جامعه ادا کرد و نباید نسبت به نیازهای جامعه بیتفاوت بود.بیماران سرطانی واقعاً به حمایتهای اجتماعی نیاز دارند.به قول ما مشهدیها «حالتهای روانی و رنجهای سرطانیها را با تمام وجود لمس کردهام» آنها در لحظهای از زندگی ناامید میشوند باید این لحظات را دریابیم و ترس از بیماری را از آنها دور کنیم و رنگ خاکستری آسمان زندگی شان را به تمام آبیها پیوند بزنیم و شعر معروف سعدی را که میگوید « تو کز محنت دیگران بیغمی نشاید که نامت نهند آدمی» سر مشق زندگی مان قرار دهیم.
دیدن افقهای دوراو میگوید:در زندگی یاد گرفتهام اگر خوبی کنم از پاداش دنیوی و اخروی آن بینصیب نخواهم بود.امیدوارم یک اثر ماندگار از خود بر جای بگذارم تا مورد قبول خدا و بندگانش قرار بگیرد.همیشه در لحظات دعا برای جوانان از خدا عاقبت به خیری و آرامش خواستهام.وقتی کار مثبتی در زندگی انجام میدهم به یک آرامش درونی دست مییابم زیرا به خود اندیشیدن و فکر کردن به منافع خویش عاقبت خوبی نخواهد داشت.به نظر من انسان زمانی روی خوشبختی را خواهد دید که از خودمحوری و وابستگی دور شود و افقهای دور را ببیند و از زندگی لذت ببرد. در چنین شرایطی جامعه ایدهآلی خواهیم داشت.