خبر دیگر تکان دهنده نیست؛ عادت کردهایم همه ی ما به این خبرها که هر از چند گاهی از رسانه های رسمی و غیر رسمی به گوشمان میرسد. دیگر وجدان پیشهوران حقوق بشری داخل و خارج نشین برای شنیدن چنین خبرهایی به درد نمیآید تا بیشتر برنامههای بی بی سی و صدای امریکا و رادیو فردا را به نقض حقوق بشر اختصاص دهند.
اصلا مگر خبر کشته شدن و یا ربوده شدن مرزبان های ایرانی باید مهم هم باشد که کسی بخواهد نسبت به این مسئه واکنش نشان دهد؟!
همه در اینگونه موارد خواب هستند. البته خواب که نه بلکه خودشان را به خواب میزنند تا حتی با بلندترین صداها هم از خواب دروغین خویش بلند نشوند. چرا؟ چون شاید میپندارند که هر ضربهای که به حکومت اسلامی بخورد خوب است؛ حالا میخواهد که با به خطر افتادن جان چند سرباز بیگناه و یا شهروند غیر نظامی باشد یا فلان دیپلمات حکومت در فلان کشور که در بمب گذاری کشته میشود. مهم این است که این ضربات بر پیکره نظام وارد شود، اینکه چگونه چندان مهم نیست.
اینکه چه کسانی هزینه این ضربات را متحمل شوند هم مهم نیست. مهم این است که هیمنه و ابهت نظام به هر طریقی خدشهدارشده و زیر سئوال برود! تازه شاید بعد از جنایت با هزار و یک دلیل میشود گناه آن را باز هم به گردن نظام انداخت و روی آن مانور کرد و دلیل آورد که چون فلان جا نظام فلان رفتار را داشته موجب شده که تروریستها چنین واکنشی داشته باشند!
دردآوراست واقعا، کسی از همان مدعیان میهن دوستی و یا مدافع حقوق بشری سراغی از این سربازان یا خانواده های آنان نمیگیرد. حتی صداو سیما ی مثلا ملی(!) هم در حق آنها ظلم کرده و کمترین اطلاع رسانی را ازحال و روز این سربازان و خانواده هایشان انجام نداده است. شک نداشته باشید اگر این اتفاق برای هر سربازی دیگر در هر کجای دیگر جهان افتاده بود دهها گزارش و برنامه از شرایط و دلنگرانی مادران و خانواده های این سربازها ساخته میشد. خبرنگار و دوربین و گزارشگر و مستند ساز بود که جلوی منزل این خانواده ها صف میکشیدند و چه بسا ممکن بود برای در اختیار داشتن انحصاری خاطرات همین روزهای سخت و دردآور، هزینه ها سرسام آوری هم بکنند تا فرصتی باشد برای به نمایش گذاشتن همبستگی ملی و نشان دادن چهره خشن و ضد بشری ترور و تروریست.
انگار نه انگار که این سربازها برای پاسداری از مرزهای این سرزمین دچار چنین سرنوشتی شدند. بله تنها به جرم انجام وظیفه میهنی. اگر چه بارها نوشته و گفته شد که در مرزهای شرقی به دلیل وجود تروریست ها و شرایط خاص میطلبد که از کادرآموزش دیده استفاده شود نه سربازی که کل دوران آموزش نظامی اش به دو ماه هم نمیرسد -البته آن هم باز و بسته کردن کلاشینکف و کلاغ پر راه رفتن و به چپ و چپ و به راست راست و خبردار گذشته،- اما گوش شنوایی نبوده و شاید در نهایت شوربختی این روند باز هم ادامه داشته باشد.
از میان این همه اپوزسیون رنگارنگ و مدعی آلترناتیو که برای هر چیزی با هم ائتلاف میکنند و بیانیه میدهند، دریغ از یک واکنش ملی و انسانی نسبت به این ربایش تروریست ها.
چندی پیش 14 مرزبان به دست همین تروریست ها کشته شدند اما هر چه رسانههای مجازی و غیر مجازی را جستوجو کردم تا شاید یک واکنش درخور از این جماعت اپوزسیون و حقوق بشری ببینم دریغ و دریغ.
و چه بد است که آن هنگام همهی این حضرات اپوزسیونی ادعای آزادی خواهی و میهن پرستی و شرافت میهنی و مبارزه سیاسی با حکومت حاکم را هم دارند. من خودم هم عضو یکی ازهمین اپوزسیون ها هستم اما هیچ ابایی ندارم بگویم که سازمان متبوع من هم در اینگونه مسائل کوتاهی کرده و میکند. مگر میشود به خاک سرزمینت تروریستها و دشمن تجاوز کنند و مرزبانهای سرزمینت را بکشند و یا به اسیری ببرند وآن هنگام من و مای مدعی آزادیخواهی زبان به کام بگیریم؟
چطور برای اعدام شدن تروریست های تجزیه طلب و بمب گذار وآدم کش دهها سوگ نامه و بیانیه و برنامه و کمپین جهانی تدارک میبینید اما برای پارههای تن این مرز و بوم ترجیح میدهید سکوت کنید؟
تکلیف ملت با پیشه وران حقوق بشری که دم رقصان دشمنان و بیگانگان هستند و برای خوش آمد آنان ممکن است نفس خود را هم با دم و باز دم آنان تنظیم کنند، مشخص است. اما آیا کشتن سرباز بیگناه ایرانی نقض حقوق بشر تعریف نمیشود؟ در این زمینه آیا نباید مدعیان با اتحادیه اروپا و فلان سازمان حقوق بشری وآقای احمد شهید رایزنی کنند تا بیانیهای در حمایت از سربازان ربوده شده و خانوده های آنان صادر شده ویک همدردی کوچک بشود؟
آیا ارزش این عزیزان ازآن قاچاقچی مواد مخدر محکوم به اعدام که دهها جوان این سرزمین را به خاک سیاه نشانده هم کمتر است که شما برای حقوق آن قاچاقچی و یا محکوم به قتل و ترور شهروندان بیگناه سینه درانی می کنید اما در این باره زبان به کام گرفتهاید؟
فقط میتوانم بگویم که مشتی درغگو و عوام فریب بیش نیستید شماها، که نان خود را سالهاست در خون این ملت میزنید تا به نام و نانی برسید و پشت تریبون رسانه ها قمپز بدهید که در حال مبارزه برای احقاق حقوق بشر هستید، شاید که یکی از دهها جوایز سازمان و کانون های بی نام و با نام غربی به شما به عنوان مبارزو فعال حقوق بشری تعلق بگیرد!
حتای نگاه کردن به عکس های انتشار یافته از این سربازان که وظیفهای جز پاسداری از مرزهای میهن نداشتند نیز دل هرایرانی را به درد می آورد. فقط کافیست لحظهای خودمان را جای خانواده های این سربازان بگذاریم. بی گمان همهی آنان خانواده و مادر دارند؛ مادران و خانواده هایی که با دیدن عزیزانشان در چنگال این آدم خواران وهابی و سلفی و تروریست، هر لحظه زندگی برایشان مبدل به کابوس شده است. صدای زنگ در خانه و یا تلفن میتواند تمام شیرازه ذهنی این خانوده ها را هرآینه از هم بپاشد.
آنان نیاز به دلگرمی هممیهنانشان دارند. آنان نیاز به این دارند که پشتیبانی یک ملت را در کنار خود حس کنند. شاید به جای فرزندان آنها فرزندان و یا بردار و یکی از بستگان ما دچار چنین سرنوشتی میشد.
لبهای خشکیده و چهرههای خسته و نگران با لباسهایی خاک آلود و پاره و دستهای بسته ی این سربازان همه و همه گویای یک واقیعت تلخ است و آن اینکه آنان در شرایطی بی نهایت طاقت فرسایی هستند.
دشمن یک دشمن منطقی و پایبند به اصول و ارزش های اخلاقی و جنگ شرافتمدانه نیست. دشمن ما شبه انسان هایی هستند که به پیروی از خشونت و خون ریزی زشت کردارترین تئوریسینهای ضد بشری وهابی و تکفیری و با حمایت مالی شیوخ خلیج پارس و سرویس اطلاعاتی عربستان به جنگ ما آمده است؛ نه از انسانیست بویی برده نه برایش قواعد جنگ و کنوانسیون ژنو اهمیت دارد. اساسا مگر تروریست آدمخوار وآدمکش وهابی این چیزها هم سرش میشود؟ که اگر سرش میشد این همه جنایت و خون و خونریزی در منطقه و جهان راه نمیانداخت.
حالا با این اوصاف نه از اپوزسیون صدایی درمیآید و نه از پیشهوران حقوق بشری. برای این مظلوم واقع شدههای داخلی و خارجی، حتی شبکه های ماهواره ای و برنامه سازان و مجریان آتشین سخن هم سکوت کردهاند. همه چیز گل و بلبل است انشا الله!
نهایت اینکه گروه جیش العدل امروز و فردا اعلام میکند که چون حکومت اسلامی تن به خواسته آنها مبنی برآزادی زندانیهایش نداده است یک به یک سر این سربازان را ازتنشان جدا کرده است؛ واقعا شرم آور است، اساسا این رفتار نه نشانی از انسانیت دارد و نه نشانی از ایرانی بودن.
در سوی دیگر ماجرا حکومت و کاربدستان دستگاه دیپلماسی خارجی همچنان سیاست مماشات و در سایه حرکت کردن را در این خصوص در پیش گرفتهاند. نمی دانم چه سری است و چرا این ملت باید تاوان کوتاه آمدن در برابر دشمن قسم خورده یعنی عربستان را بدهد. دریغ از یک واکنش قاطع در برابر پادشاه بادیه نشینان یا کشور برادر و دوست! پاکستان که همواره ازخاک آنها به کشور ما تجاوز می شود. جالب این است که مقامات پاکستان خودشان اعتراف می کنند که کنترل و حضور نظامی در مرزهای خود ندارند اما نمیدانم نیروهای نظامی ما چرا به خود اجازه ورود به خاک پاکستان برای آزادی اسیرانمان از چنگال آدمخوران و شبه انسانهای وهابی را نمیدهند و یا از دهها پهبادی که مدام از توانایی های رزمی و تکنولوژیکی شان سخن میگویند برای درهم کوبیدن محل استقرار این جانیان ضد ایرانی استفاده نمیکنند!
با این شرایط فقط باید امیدوار بود اتفاق شومی برای این عزیزانمان روی ندهد و به جا خواهد بود تا هنوز دیر نشده همهی کسانی که دل در گرو وطن دارند به خود زحمت داده و با هر توان و امکانی صدای مظلومیت این سربازان و خانوادههای دلنگران آنان را به گوش سازمان های بین المللی برسانند. شاید که دشمن زبون به واسطه فشارافکار عمومی از دست زدن به جنایت پرهیز کند.
Ashkan.rzv@gmail.com