دیدن صحنه سوار شدن یک خانم ترک موتور صحنهای عادی و تکراری است اما اگر این جایگاه از ترک، دو وجب به سمت جلو جابه جا شود، آن وقت است که مورد نادری را رقم میزند تعجببرانگیز!
به گزارش خبرآنلاین، هر از گاهی در خیابان میبینیمشان و چشمهایمان گرد میشود؛ یا عکسهایی از آنها در رسانهها منتشر میشود و به سرعت این عکسها میرود جزو پربازدیدها؛ خانمهایی که با همان پوشش معمولی سایر بانوان ترکنشین، یک کلاه کاسکت به سر گذاشتهاند و جلو نشستهاند و شدهاند قهرمان خیابان، البته غیرقانونی!
در سالهای اخیر، نه تنها در ایران که در همه جای دنیا خانمها به همه چیز ورود کردهاند. از مشاغل سخت و به اصطلاح مردانه گرفته تا فعالیتهایی که تا چندسال پیش مختص مردان دانسته میشد.
اما موتورسواری، آن طور که دوچرخهسواری مورد اختلاف قرار گرفت و خانمها به آن تمایل نشان دادند و حتی در مقطعی برای آزاد شدن آن جنگیدند، مورد حمایت زنان قرار نگرفت. عدم حمایتی که موجب شد تا آن دسته قلیل از خانمها که «عشقِ موتور» باشند هم اعتماد به نفسی برای بیان خواسته پیدا نکنند.
موتورسواری؟ حرفش را هم نزن!اکثر خانمها با توجه به ویژگی تدبیر، همهجانبه نگری و احتیاطی که در ذاتشان است، معمولاً دنبال دردسر نمیروند. سرشان برای خطر و هیجان درد نمیکند و هر جا که کمی کار غیرمنطقی و غیرعقلانی به نظر برسد، کنار میگذارندش.
در بین بسیاری از آنها، سوار موتور شدن حتی ترک، یک کار غیرمنطقی و خطرناک است. وسیلهای که هیچ حفاظی ندارد و به جای چهارچرخ روی دوچرخ راه میرود و ایمنیاش از غیرایمنترین اتوموبیلها هم پایینتر است، از نظر خیلی از خانمها نمیتواند وسیله مناسبی برای جابه جایی باشد.
خانم سلامی، بانوی میانسالی است که همسرش 20 سال است موتور سوار میشود و با اینکه ماشین دارند، هر روز با موتور سر کار میرود. طرح ترافیک، شلوغی خیابانها، قیمت بنزین و خلاصه صدتا دلیل دیگر موجب شده تا آقای همسر موتور را به اتوموبیل ترجیح دهد و ماشین بماند برای مهمانی و خرید و مسافرت. اما این علاقه همسر به موتور و استفاده راحت و زیاد از این وسیله، هیچ وقت باعث نشده تا خانم سلامی علاقهای به تردد با این وسیله در سطح شهر پیدا کند چه برسد به اینکه از همسرش بخواهد کار کردن با این موجود دوچرخ را به او آموزش دهد.
از نظر خانم سلامی و بسیاری از خانمها، موتور یک قاتل بالفطره است که تا به حال خیلیها را کشته ولی هنوز راست راست در خیابانها راه میرود و کسی کاری به کارش ندارد! حتی هستند خانمهایی که میگویند اگر در این مملکت کارهای شوند، نسل موتور را از خیابانها، مغازهها و پارکینگها برمی چینند و جامعهای سالم را با حذف موتور آرزو میکنند!
اما در کنار این خانمها با این آتش تند، هستند زنانی که هر کدام بنا به دلیلی، عشق موتور را در دلشان کاشتهاند و البته تا به امروز، آن را مخفی نگه داشتهاند!
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلهاپیدا کردن یک خانم «عشق موتور» کار راحتی نیست. فراوانی این گروه در جامعه آماری بزرگ زنان آنقدر پایین است که موجب شده اصلاً به چشم نیایند و خواسته و عشقشان برای همنوعانشان عجیب و غیرمنطقی نیز به نظر برسد. ولی وقتی یکیشان را پیدا میکنی، وقتی پای صحبتش مینشینی، آنقدر با شور و حرارت از این اتفاق حرف میزند که گاهی فراموش میکنی چیزی که آرزویش را دارد همان چیزی است که برای مردان یکی از روتینترین و پیش پا افتادهترین اتفاقهاست!
هرکدامشان را یک دلیل عاشق موتور کرده. یکی به خاطر موتورسوار بودن پدر و برادرش از بچگی علاقهمند بوده، یکی به خاطر هیجانش دوستش دارد، یکی از ترافیکی که هر روز در آن گرفتار است شکایت دارد و راه حلش را فقط در موتور میبیند، یکی دیگر دم از برابری حقوق شهری زن و مرد میزند... و خلاصه همهشان سرآخر به این میرسند که دلشان موتورسواری میخواهد، آن هم به عنوان راننده.
اکثر عشق موتورها سعی میکنند هیجان این کارِ ممنوع را تجربه کنند و ببینند از پسِ عشقشان برمی آیند یا نه. خیلیها هم که صابون توبیخ و جریمه و توقف توسط پلیس را به جان میخرند و برای یک بار هم که شده، با عشقشان به خیابانهای شهر آن هم در ساعت شلوغ میروند و میشوند سوژه عکسهایی که بالاتر گفته شد.
اگر این عشق موتورها به کشورهای خارجی سفر کرده باشند که دیگر بدتر! اعتمادبنفس بیشتری پیدا میکنند و اگر تا به حال از توانایی فیزیکیشان در کنترل موتور مطمئن نبودند، با دیدن خانمهای موتورسوار در کشورهای دیگر که اتفاقاً موتورهای سنگین را هم میرانند، شکشان به این عشق تا حد زیادی از بین میرود.
در این بین، کسانی که این عشق آنقدر در وجودشان ریشه دوانده که نمیتوانند فراموشش کنند، میروند دنبالش تا ببینند راه حل قانونی برای حل این جریان پیدا میشود یا نه؛ که به در بسته میخورند...
عشق موتور نیستم ولی هیجانش را دوست دارمپدر «نورا» از پیشکسوتهای ورزش موتورسواری است. وقتی پدر نورا ازدواج میکند همسرش هم به این رشته علاقهمند میشود و فرزندانشان، یعنی نورا و برادرش هم از همان ابتدای کودکی شروع میکنند به موتورسواری.
وقتی که نورا 9 ساله میشود موتورسواریاش تا حدی میرسد که میتواند در مسابقات شرکت کند و به همراه چند دختر دیگر، که آنها هم پدرشان موتورسوار بوده، این رشته را ادامه میدهند.
بر سر راه «نورا نراقی» که در مسابقات موتورسواری مقامهای بسیاری دارد و جزو معدود بانوان فعال در این ورزش است، مشکلات زیادی وجود داشت. میگوید در آن سالها نبود پیست و امکانات باعث میشد انگیزهمان از بین برود و خیلیها بودند که به دلیل همین مشکلات، موتورسواری را رها کردند.
اما نورا دلسرد نمیشود و ادامه میدهد و یکی از هدفهایش میشود پیشرفت بانوان در این رشته. در کنار همه اینها، پیشرفتهای ملی و بینالمللی نیز دارد و در کنار مقامهای گوناگون، رکورد فتح توچال با موتور را هم در کارنامه ثبت میکند.
بعد از آن به کشورهای خارجی زیادی سفر میکند و مدرک مربی گریاش را از آنجا میگیرد. این روزها نورا شاگرد هم میپذیرد و به خانمها آموزش هم میدهد.
نورا از همه حاشیههای این ورزش میگوید. از انواع و اقسام موتورها که هر کدام مخصوص کاری خاص است، از پیستهای مختلف، از لباسها و محافظها... لباسهایی که خانمها برای این ورزش میپوشند، لباسهایی گشاد با حفاظهای پلاستیکی است. انواع و اقسام پد و زانوبند و آرنج بند هم دارند که خودش باعث میشود حجم لباسی که میپوشند افزایش پیدا کند و در ظاهر، تفاوتی با ظاهر مردانه نکند.
نورا نراقی، قهرمان رشته موتورسواری از عدم حمایت مسئولین ورزشی از این ورزش برای بانوان هم گله دارد. عدم حمایتی که خیلیها را دلسرد کرده و این ورزش را برای خانمها ناممکن کرده است.
نکته جالبی که در حرفهای نورا وجود دارد این است که با اینکه از چهارسالگی با موتور بزرگ شده، اما خودش را عشق موتور نمیداند و جالبتر اینکه علاقهای به موتورسواری در سطح شهر ندارد. میگوید: «عشق موتور نیستم ولی هیجانش را دوست دارم.»
در مورد راندن موتور در سطح شهر معتقد است: «وضعیت رانندگی در ایران اصلاً مناسب نیست. رانندهها اصلاً رعایت نمیکنند و این کار نه تنها برای خانمها که برای آقایان هم خطرناک است. اگر قوانین حمایتی و زیرساختهای شهری برای حمایت از موتورسوارها ایجاد شود، آن وقت است که میشود به این موضوع فکر کرد.»
البته خانم نراقی این موضوع را پیگیری و به مراکزی مثل پلیس + 10 و شهرک آزمایش هم مراجعه کرده تا ببیند آیا امکان گرفتن گواهینامه برای خانمها وجود دارد؟ که متوجه شده در قانون چنین چیزی تعریف نشده است.
یک پدیده «اسمش را نبر»!وقتی سوژه نوشتن از خانمهای موتورسوار به ذهن نویسنده این سطور خطور کرد، هیچ وقت فکروش را هم نمیکرد که این سوژه برای مسئولین مربوطه این قدر «اسمش را نبر» باشد؛ به طوری که خیلیها حاضر به حرف زدن درباره این موضوع نباشند و اگر هم حرف میزنند، بخواهند که اسمشان درج نشود و حتی تهدید کنند که اگر اسمی برده شود تکذیب میکنند و رسانه را به دادگاه میکشند و فلان!
آنچه که در این پیگیریها دستگیرمان میشود این است که بعضی مسائل آنقدر خط قرمزی هستند که کسی تا به حال به مطرح شدن آن در قانون فکر هم نکرده است. مسئولان راهنمایی و رانندگی هم که با این سؤال مواجه میشوند، چون قوانین مربوط به این مسئله خیلی مورد رجوعشان نبوده، در پاسخ دادن اتفاق نظر ندارند. بعضیهایشان میگویند در قانون ممنوعیتی وجود ندارد و آییننامه راهنمایی و رانندگی در این باره حرفی به میان نیاورده و صدور گواهینامه برای بانوان از نظر قانونی ممنوع نیست و همانطور که کامیون و اتوبوس میرانند، میتوانند موتور هم برانند.
اما برخی دیگر معتقدند که چون در قانون رسیدگی به تخلفات رانندگی تبصره ماده 20 مصوب اسفند 89 آمده که صدور گواهینامه رانندگی موتور برای «مردان» به عهده نیروی انتظامی است، پس با استناد به همین تبصره میتوان گفت که در قانون صدور گواهینامه برای خانمها پیشبینی نشده است!
اظهارنظرهای متناقض مسئولین راهنمایی و رانندگی در این باره در یک نقطه به اشتراک میرسد و همهشان آخر سر به این دو نکته اشاره میکنند و درباره آن اتفاق نظر دارند؛ اولی اینکه اسمشان جایی برده نشود و دوم اینکه این مسئله یک مسئله فرهنگی است و مادامی که زیرساختهای آن آماده نشود، رایج شدنش عواقب و تبعات جبران ناپذیری دارد.
در کشور ما همیشه با مسائل مربوط به بانوان، خصوصاً آنهایی که خط قرمزهای شرعی و فرهنگی دارد، با احتیاط برخورد شده است. چراکه این مسائل قابلیت این را دارند که از خواستههای کوچک شروع شده و بعد دستاویزی شوند برای سوءاستفاده کنندگان. به همین دلیل هم خیلی از پدیدههای مربوط به زنان «اسمش را نبر» هستند.
در این بین و به خاطر مسائل حاشیهای، تنها چیزی که قربانی میشود خواسته ساده و منطقی بعضیهاست که حتی اگر قرار است با آن مخالفت شود، میتواند این اتفاق با دلایل منطقیتری بیفتد نه با گارد بسته و مسکوت گذاشتن این مسائل.