آنچه میخوانید، سرگذشت آدمی کاملاً شبیه من و شماست که چنان از خود حساب میکشید که گویا خدا میخواهد از او حساب بکشد و هر شب برایش صحرای محشری بود که نامه اعمالش را پیش از آنکه به دستش دهند، خود نگاشته و خوانده بود و سرانجام شهید شد.
در غروب یکی از روزهای شهریورماه ۱۳۳۵ شهید سردار برنده سیفی در شهرستان سراب دیده به جهان گشود، نام او را سردار نهادند، گو اینکه نشان دلاورمردی و رشادت از همان آغاز تولد در پیشانی او دیده میشد و خداوند اراده فرموده بود او را به لحاظ لیاقت و شایستگی، یکی از سرداران سپاه اسلام قرار دهد.
بخشندگی و سخاوت او دلیلی بود که نام مستعار وهاب بر او نهاده شد. او در خانوادهای مذهبی پرورش یافت و با دستورهای اسلام آشنا شد. آن شهید عزیز، سال اول ابتدایی را در شهرستان سراب گذرانید و پس از آن به تهران آمد و این هنگامی بود که قیام امت اسلامی ایران به رهبری امام خمینی در سال ۱۳۴۳ آغاز شده بود و سالهای بعدی ابتدایی، تا مرحله دیپلم را در تهران گذرانید و در تمامی دوران دبیرستان، از شاگردان ممتاز مدرسه بود و از آنجا که از هوش و استعداد بالایی برخوردار بود و در مسائل علمی و درسی بسیار قوی بود، برای دانش آموزان ضعیف مدرسه کلاسهایی دایر و به آنان کمک میکرد.
از آنجا که دبیرستان محل تحصیل شهید سردار (دبیرستان دکتر هوشیار) در مقابل دانشگاه صنعتی شریف بود، در سالهای تحصیل در دبیرستان با اعتراضات و مخالفتهای دانشجویان آن دانشگاه، با رژیم منحط پهلوی، شهید سردار نیز وارد جریانات سیاسی میشود و با تعدادی دیگر از دانشآموزان همکلاس خود، به جمع دانشجویان معترض میپیوندند و در برخی فعالیتهای ضد رژیم، مشارکت میکند و در همانجا با عقاید و نظریات رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی آشنا میشود و عاشقانه در پی اجرای اهداف آن رادمرد بزرگ تاریخ میشتابد.
آن شهید همزمان با آغاز نهضت اسلامی امت مسلمان ایران در سال ۵۷، حضور فعال و گستردهای در برنامههای انقلابی داشت؛ شرکت در تظاهرات، تهیه و پخش اعلامیهها و پیامهای حضرت امام روشن کردن اذهان اطرافیان و تشویق به شرکت در مخالفتهایی که علیه رژیم شاه برگزار شده، گوشههایی از برنامه شهید سردار در جریان انقلاب اسلامی بود که آن را از تکالیف خود و امت مسلمان میدانست.
آن شهید با شکلگیری بسیج مستضعفان به فرمان امام خمینی (ره) آن شهید، همزمان با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه انقلاب اسلامی، در بسیج محل نامنویسی و در نخستین دوره بسیج مسجد شرکت کرد و در مسجد صاحب الزمان (پایگاه بسیج شهید هاجری که بعدها به پیشنهاد شهید سیفی به نام پایگاه امام حسین (ع) تغییر نام یافت) در جریان آموزشهای نظامی و عقیدتی بسیج شایستگی و لیاقتهایی که از خود نشان داد، موجب شد که به عنوان نخستین فرمانده بسیج آن مسجد معرفی و پس از پایان آموزشهای لازم، مشغول به کار شوند.
شهید سیفی در سال ۱۳۶۲ وارد جهاد سازندگی شد و در واحد گزینش جهاد استان تهران مشغول بکار شد و در مدت اشتغال ایشان در این واحد، بلحاظ دقت و فراستی که داشتند، نقش بسزایی در جذ ب و گزینش نیروهای مؤمن و مقید در جهاد ایفا کردند که هر یک از آنان، سرآغاز خدمات ارزندهای در جهاد سازندگی شدند.
در طول جنگ تحمیلی، شهید سیفی به رغم مسئولیتی که داشت با تلاش زیاد، موافقت آنان را جلب میکرد و بارها به جبهههای نبرد اعزام گردید و مستقیماً با دشمن بعثی وارد جنگ میشود در مسئولیتهایی همچون تخریب ـ اطلاعات و مهندسی رزمی، به فعالیت مشغول میشد و در زمانهایی هم که به پشت جبهه و به محل سکونت خود بازمی گشتند، حتی یک لحظه از فعالیت خود در نهادهای انقلاب بخصوص بسیج وجهاد، دست نمیکشید.
شهید سردار برنده سیفی در سال ۶۵ درکنار سنگرسازان بیسنگر جهاد، به عنوان یکی از فرماندهان مهندسی جنگ جهاد منصوب و خدمات ارزنده خود را به جبههها دراین غالب ادامه دادند.
شهید سردار از نظر اخلاقی بسیار دقیق بود و در امر خودسازی کوشا و در وادی محاسبه نفس گام برمیداشت و به برادران دیگر نیز توصیه میکرد هرشب قبل از خوابیدن، دقایقی بنشینند و به کارهای خوب و بد آن روز فکر کنند، اگر کار خوبی انجام دادهاند خدا را سپاس گویند و خواستار توفیقات بیشتر در این اعمال باشند و اگر مرتکب گناهی شدهاید همان موقع توبه و با خدا تعهد کنید که دیگر اینگونه اعمال را انجام نمیدهید (جداولی نیز در همین رابطه تهیه کرده بودند که استفاده از آنها را به برادران و خواهران توصیه مینمود).
به هر حال پس از چند سال زحمت و تلاش و کوشش در جهت حفظ ارزشهای والای انقلاب اسلامی و خودسازی کامل برای آخرین بار رهسپار جبهههای جنگ شده و در سحرگاه مورخ ۲۲فروردین سال ۶۶ در عملیات کربلای ۸ در منطقه غرب دریاچه ماهی (کربلای شلمچه) بر اثر اصابت ترکش خمپاره خون پاکش بر سرزمین گرم جنوب جاری شده وبه فیض عظمای شهادت که آرزوی دیرینهاش بود رسید.
وصیتنامه جهادگر شهید سردار برنده سیفیبا سلام و درود بر امام زمان (عج) و نایب برحقش امام خمینی و با سلام بر ارواح طیبه شهدای گلگون کفن انقلاب اسلامی به خصوص شهدای جنگ تحمیلی و با سلام بر همه رزمندگان اسلام، بسیجیان و امت حزبالله، اینجانب سردار برنده سیفی فرزند یوسف چند مطلبی در تاریخ ۶۵/۴/۲۰ به عنوان وصیت مینویسم.
انقلاب اسلامی با رهبری امام امت در سال ۵۷ به پیروزی رسید و ضربه بزرگی را بر استکبارجهانی بخصوص امریکای جنایتکار زد بطوری که چهره استکبار جهانی، آن زالوصفتان، ظالمان یزیدی صفت سیاه شده استکبار جهانی برای غارت منابع فرهنگی و مادی ما و تحمیل کردن فرهنگ پوسیده و لاابالیاش جنگ را بر ما تحمیل کرده ولی غافل از اینکه این جنگ برای ملت خداجوی ما یک نعمت بود و در این راه چقدر انسانها بخصوص جوانان به تکامل رسیده و در جبهههای نبرد خدا را بهتر شناختند (همانا هدف زندگی شناختن و عبادت خداست).
امت حزبالله با استقامت بزرگی در طول شش سال جنگ با دشمن بعثی و صهیونیستی آنها را ذلیلانه به عقب رانده و حال که در ورطه سقوط و جهنم دنیایی قرار گرفتهاند متوسل به سلاح دروغین صلح تحمیلی شده و ما میدانیم اینها دشمنان قسم خورده اسلام هستند که اگر امان داده شود ریشه اسلام را میخواهند بزنند. باید به فرمان قرآن و به فرمان فرمانده کل قوا (امام خمینی) تا به آخرجنگ کنیم و انشاالله با فتح کربلا و نجف اشرف امت حزب الله و رزمندگان سلحشور اسلام به طرف نبردی جدید با صهیونیست جهانی، اسرائیل غاصب حرکت خواهند نمود.
روزگاری به حتم فراخواهد رسید که چوبه اعدام رزمندگان اسلام در بغداد و تل آویو زده خواهد شد و سپاه توحید با سلاحهای خونین شهدا انتقام مظلومین تاریخ را از جنایتکاران صهیونیست خواهند گرفت. امروزبرماست که استقامت کنیم همچون استقامت یاران امام حسین (ع) که آزادانه بین زندگانی ذلت بار دنیایی و زندگانی جاویدان آخرت، زندگی همیشگی در قرب رب خویش را گزیدند و به حق پیوستند.
و اما ای همسر مقاوم، صبور و فداکارم سلام عرض مینمایم. انشاءالله که مرا ببخشی چون دراین چند سال زندگی جز سختی، مشکلات چیز دیگری در زندگی نداشتی، تو برایم بعلاوه اینکه همسر بودی همسنگر هم بودی و خدای متعال حتما اجرت را خواهد داد. بعداز شهادتم مقاوم و استوار باش، شکرگزار خدا باش که بر این صبر و شکر اجر دیگری خواهی گرفت.
پیام خون شهدا را به قلبهای غفلت زده برسان که بیدار شوند و در مقابل یاوهگویان محکم جوابگو باش که الحمدلله جوابگو بودهای، همسرم به همان راهت، راه زینب (س) ادامه بده و فرزندم مرتضی را با دستورات اسلام آشنا ساز تا انشاءالله راه شهدا و راه شهدای کربلا را ادامه بدهد.
و اما شکرگزار خدایم که به فرمان قرآن و امام امت به جبهه آمدم، آمدهایم تا حماسه انصار حسین (ع) را از نزدیک ببینیم. آمدهایم تا خون ناقابلمان را به پای ریشه درخت اسلام بریزیم. آمدهایم تا ریشه ظلم و فتنه را بکنیم. آمدهایم تا با نثارخونمان آینده اسلام و فرزندانمان را بیمه کنیم تا با سرافرازی در مقابل جانیان ـ ظالمان ـ زندگی کنند و امروز ما میرویم تا خط امام، خط واقعی اسلام ـ خط سرخ تشیع، خط علی ابن ابی طالب (ع) باقی بماند. آمدهایم به جبهه تا اسلحه آغشته به خون شهدا به خصوص شهدای بسیج مستضعفین را برداریم و به طرف دشمن رسول الله نشانه رویم و قلبهای ناپاک و کثیف آنها را برای رضای خدا سوراخ سوراخ کرده وانتقام آنها و مظلومین تاریخ را از دشمنان بگیریم و اینک با آگاهی کامل با عشق حسینی با توکل به خدا میگوییم: ای خمپارهها، ای گلولهها و... دشمن، اگر دین محمد (ص) با کشته شدن ما زنده خواهد ماند پس ما را دربر بگیرید و بدنهای ما را قطعه قطعه کنید.
ای خدای بزرگ آمدهام به جبهه تا تو را بهتر بشناسم پس مرا در این راه یاری فرما.ای خالق من خودت میدانی نیازمند تو هستم خودت میدانی در این دنیا غیراز تو کسی را نداشتهام (الهی و ربی من لی غیرک) و ندارم و در آن دنیا نیز غیر تو کسی را نخواهم داشت پس این بنده حقیر، ذلیل را یاری فرما (رب انی لما انزلت الی من خیر فقیر).
ای پروردگار بزرگ میدانم در آزمایش بزرگی قرار گرفتهام، تو میخواهی شجاعت مرا، شهامت، عشق مرا نسبت به خودت امتحان کنی ولی دراین راه نیازمند شدید یاری تو هستم،ای خدای بزرگ تو پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد (ص) را با اخلاق کامل اسلامی فرستادی تا بندگان تو راهدایت فرماید پس پروردگارا قسم به محمد (ص) و آلش ما را متصف به اخلاق فاضله اسلامی بفرما.
ای خدای بزرگ تو مرا به جبهه آوردهای تا در بوته آزمایش مرا به کمال رسانی ولی در این میان خاضعانه طلب کمک دارم.
اللهم الجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمد و آل محمد (ص)
و من الله توفیق
به امید زیارت کربلا ـ قدس ـ نجف اشرف و پیروزی نهایی رزمندگان اسلام
۲۰ /۴/ ۶۵ سردار برنده سیفی