آرش نصر اصفهانی در سرمقاله روزنامه شهروند نوشت:
تقاضای دولت از مردم برای انصراف داوطلبانه از یارانه ظاهرا با همراهی قابلتوجهی در جامعه روبهرو نشده است. از یکسو نظرسنجیهای اینترنتی و پیامکی در سایتهای خبری و روزنامهها حاکی از عدم تمایل مردم برای انصراف است و از سوی دیگر رواج پیامکهای جوکگونه درمورد انصراف نشان از اصرار اغلب مردم بر دریافت یارانه و مقاومت در برابر خواست دولت است.
در این میان برخی صداوسیما یا جریانهای مخالف را متهم میکنند که با تبلیغات غیراصولی یا به جریان انداختن کمپینهای مخالف سعی در بیاعتبار کردن چهره دولت و شکست سیاستهای آن دارند. صرفنظر از اینکه این اتهام تا چه اندازه درست است، توجه به یک نکته ضروری است؛ اینکه چرا درخواست دولت در چنین موردی از سوی جامعه شنیده نمیشود یا مورد اعتنا قرار نمیگیرد، اين را نباید رویدادی خاص دولت جدید دانست. یعنی میتوان انتظار داشت اگر دولتی از جناح مقابل هم بر سر کار بود، احتمالا این موج عدم همراهی وجود داشت یا حتی گستردهتر بود. درواقع باید ریشه این واکنش جامعه را نه در کارشکنیها یا توطئهها بلکه در ویژگیهای جامعه بهطورکلی جستوجو کرد. با اینکه نیاز مادی را میتوان یکی از مهمترین دلایل مردم برای عدم انصراف دانست اما برخی زمینههای فرهنگی و اجتماعی سبب میشود تا حتی افراد غیرنیازمند نیز تمایلی به همراهی با دولت نشان ندهند.
۳عنصر برجسته این شرایط نامساعد اجتماعی و فرهنگی از این قرارند:
۱- رواج ارزشهای مادیگرایانه: اگر شرایط امروز را مثلا با سالهای اول انقلاب مقایسه کنیم، شاهد تحول تدریجی جامعه از ارزشهای آرمانگرایانه، معنوی و سادهزیستانه به سوی جامعهای با ارزشهای مادی و مصرفگرایانه خواهیم بود. البته چنین تحولی محصول تغییر فضای هیجانی انقلاب و دفاع مقدس به سمت دوران ثبات و آرامش پس از آن است لذا از جامعهای که ارزشهای مادی اصل بنیادی تصمیمگیریهای افراد است، نمیتوان انتظار زیادی برای از خودگذشتگی و فدا کردن امتیازهای مادی به مانند گذشته داشت.
۲- گسترش ارزشهای فردگرایانه: نتیجه این تحول فرهنگی این است که در جامعه امروز، در دیدگاه بسیاری از مردم نفع شخصی مقدم بر صلاح جامعه است. یعنی خانواده ایرانی زمانی که با درخواست انصراف مواجه میشود، مهمترین مسالهاش این است که چنین کاری چه منافع مشخص و عینی برایش به همراه خواهد داشت. اینکه به وی گفته شود این کار به صلاح جامعه است اهمیت چندانی برای تصمیمگیری وی ندارد زیرا سود شخصی ملموس در کوتاهمدت مهمترین عامل جهتدهنده به تصمیمگیری اوست.
۳- بدبینی عمومی نسبت به دولتها: عدم اعتماد به دولت-همانند ۲ویژگی بالا- مختص کشور ما نیست و اغلب مردم نسبت به دولتهای خود بدبیناند زیرا همیشه میان سطح توقع و انتظارات عمومی و عملکرد دولت فاصله وجود دارد و دولتها متهم به جانبداری از منافع گروههای خاص هستند. به همین سبب بدبینی را نباید به معنای عدم مقبولیت دولت تدبیر و امید گرفت. حتی بسیاری از کسانی که به دولت جدید رأی دادهاند و امیدوار به اقدامات دولت جدید هستند، باز هم به سبب همین بیاعتمادی کلی به نهاد دولت حاضر به گذشتن از حق خود نیستند. حتی اگر افرادی حاضر به گذشت از حق خود باشند، ترجیح میدهند یارانه خود را دریافت و شخصا آن را در امور خیریه صرف کنند تا اینکه اختیار آن را به دولت بسپارند.
همانطور که مشاهده میشود مجموع شرایط بالا، بستری نامناسب برای پیشبرد خواست دولت جهت به راه افتادن موج بزرگ انصراف از یارانهها بهوجود آورده است. ۳عاملی که به هم مرتبط بوده و تقویتکننده یکدیگرند. نکته مهم اینجاست که امکان تغییر در این شرایط نیز بسیار دشوار و حتی در شرایط عادی غیرممکن است. بهعلاوه این شرایط نهتنها در بحث انصراف از یارانهها بلکه در برابر برخي سیاستهای دیگر نیز وجود دارد. حتی اگر بتوان بخشی از بدبینی عمومی نسبت به دولت را با اقدامات اعتمادآفرین کاهش داد اما تغییرات فرهنگی در ارزشها و باورهای جامعه را نمیتوان به سادگی به عقب بازگرداند. بلکه باید با شناخت این تحولات، سیاستها را متناسب با آنها تدوین و تبلیغ کرد. جامعهای را که اصل اساسی تصمیمگیریاش عقلانیت مادی است، نمیتوان با گفتن جملات زیبا در مورد صلاح جامعه وادار به عمل عاطفی و هیجانی کرد.