محمد ایمانی در سرمقاله کیهان نوشت:
اجرای فاز دوم هدفمندی یارانهها متاسفانه با موفقیت کلید نخورد. البته میتوان امیدوار بود این روند در ادامه مسیر اصلاح و جبران شود. با این حال درسها و عبرتهای مهمی در آسیبشناسی ثبتنام یارانهها و صرفا انصراف 2/4 میلیون نفر از 75 میلیون نفر نهفته است که اگر مورد توجه قرار گیرد، به همه تلخیهای ماجرا میارزد و میتواند مبارک باشد. این اتفاق «ناخوشایند» - تعبیر معاون اجرایی رئیسجمهور- میتواند دارای برکات بزرگی باشد، اگر که گوشی را دست مسئولان بدهد و به موقع بیدار کند. در این آسیبشناسی میتوان به چند مقوله از جمله «فقدان نقشه راه و تدبیر صحیح»، «سبک زندگی سیاسی نامطلوب برخی احزاب و رسانهها و سیاستمداران» و «فرهنگ عمومی و چند و چون مهندسی آن» پرداخت و تاثیر و تاثر این متغیرها در نسبت با یکدیگر را مورد ارزیابی قرار داد.
1- حتی اگر دولت با مشکل کسری بودجه برای پرداخت یارانه به همه مواجه نبود، الزام قانون و اقتضای مصلحت عمومی در اصلاح مسیر پرداخت یارانهها و هدفمند کردن آن بود. اما آیا برای این ضرورت در دولت نقشه راهی وجود داشت؟ روند اتفاقات اقتصادی 5-6 ماه اخیر غیر از این را میگوید. دعوت پرحجم از مردم برای انصراف از دریافت یارانه در حالی انجام گرفت که دستگاههای اجرایی طی چند ماه گذشته اقدام به افزایش تعرفه حاملهای انرژی و سایر خدمات دولتی کرده و بعضا چند بار این کار را انجام داده بودند. پمپاژ گرانی به جامعه هر منطقی که داشته باشد، نقض غرض دعوت عمومی به انصراف از یارانه بود. در حقیقت یک خانواده 4-5 نفره در این شرایط با خود فکر میکرد که هم باید ماهانه افزایش 200-300 هزار تومانی هزینهها را به جان بخرد و هم به همین میزان یارانه دریافت نکند و با خلأ 400-500 هزار تومانی مواجه شود. عقل معاش، چنین دعوتی را پس میزند. همچنین میتوان ادعا کرد که چه دولت محترم و چه دستگاههای نظارتی و قضایی و مجلس در موضوع تورم شب عید و فرصتطلبی مافیای دلالی، به حداقل مسئولیت خود عمل نکردند و تلخی تورم به جان مردم نجیب ما نشست. دولت و دیگر دستگاههای مسئول حق ندارند در چنین مواقعی مردم را با فرصتطلبی زالوصفتان اقتصادی تنها بگذارند؛ چه اینکه همین مردم نجیب و شریفند که در روزهای سخت کشور پای کار میآیند و هرگاه که پای کار آمدهاند، کارهای نشدنی ممکن شده است.
2- خلأ نقشه راه است که موجب میشود طی 2 ماه گذشته هر هفته یک بار شایعه شود قیمت بنزین امشب یا فردا شب تغییر میکند و گروهی از مردم برای یک باک بنزین بیشتر، صف درست کنند و برای مثال آمار مصرف(!؟) بنزین در ایام اخیر که همه از سفرهای تعطیلات اول سال برگشته و خریدهای شب عید نیز تمام شده، رکورد بزند و به 100 هزار میلیارد لیتر برسد. اگر قرار بوده بنزین گران شود چرا بیش از 2 ماه زمان برده و هر هفته در بازار، التهاب با ربط و بیربط ایجاد کرده است؟! آیا مردم باید از این التهاب، آرامش و اعتماد میگرفتند؟ اتفاق مشابه در ماجرای صدور قبضهای گزاف و نجومی برق پیش آمد. رئیسجمهور با افتخار میگوید شخصا متوجه این اشتباه شده و دستور ابطال قبضها را صادر کرده است. ضمن تشکر از جناب آقای روحانی باید پرسید اصلا چرا چنین اشتباه گزاف اما پرهزینهای رخ میدهد و آیا در عرض و طول دولت، جز ایشان کسی نیست که تدبیر و اشتباهزدایی کند؟ خب! تصور میکنید این قبیل ماجراها تاثیر مثبت در انصراف از دریافت یارانه بگذارد؟!
3- دولتمردان محترم باید در خلوت خود بررسی کنند که مثلا چه کسی مشورت داد رئیسجمهور محترم وعده تحولات 100 روزه اقتصادی بدهد یا بدون مهیا بودن مقدمات کار، سبد کالا در میان مردم توزیع شود و آن صحنههای ناخوشایند را - آن هم در آستانه راهپیمایی 22 بهمن - پدید آورد؟ نگارنده مایل است این قبیل مسائل را با خوشگمانی برگزار کند و بنویسد که نیت خیر با شتابزدگی و ضعف تدبیر درهم آمیخت تا عملا به اعتماد عمومی در آستانه اجرای یک پروژه مهم اقتصادی لطمه زد اما برخی مستندات، عرصه را بر خوشگمانی محض تنگ میکند. تحلیلی که یک سایت حامی دولت در بهمن سال گذشته درباره سبد کالا نوشت، بسی تلخ و گزنده بود. دو تن از گردانندگان این سایت هماکنون معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد و دبیر شورای اطلاعرسانی دولت (تا دو روز قبل معاون ارتباطات دفتر رئیسجمهور) هستند.
سایت خبر آن زمان نوشت «حتی بسیاری از دوستان حامی روحانی نیز به انتقاد شدیداللحن از وی در ماجرای سبد کالا پرداختند... توزیع سبد کالا با شیوهای که انجام شد، نه یک اتفاق بود و نه عملی که تبعات آن برای مردان دولت غیرقابل پیشبینی باشد. اصلا همین اتفاق- ازدحام، دعوا و مرافعه و احیانا له شدن زیر دست و پا- برای پیشبرد استراتژی خارجی لازم بود[!!] به عبارت دیگر روحانی به یک نمایش داخلی برای ارائه در جشنوارههای سیاسی خارجی نیاز داشت. نگاه کنید به اظهارات اخیر وندی شرمن که گفته است «شما در اخبار دیدید که ایران اخیرا به طور قابل مشاهدهای غذا بین مردم فقیر جامعهاش توزیع کرده تا نشان دهد کاهش هدفمند و محدود تحریمها تاثیر مستقیم بر مردم این کشور داشته است.» به هر حال این دقیقا همان نتیجهای بوده که از توزیع سبد کالا در میان مردم وجود داشت، این که تحریمها بر روی مردم ایران تاثیر مستقیم و انکارناپذیر داشته. این که اوضاع اقتصادی مردم ایران نه تنها روبهراه نیست بلکه حاضرند برای چند عدد مرغ و چند کیلو برنج با یکدیگر درگیر شوند و این که از این به بعد و با گشایش هرچه بیشتر در مذاکرات هستهای تمرکز نظام بر معیشت مردم خواهد بود.[!!]... آنچه مسلم است در تیزهوشی و درایت دولت و مردانش شکی نیست. درست است که روش توزیع کالاهای اساسی چندان مناسب نبود؛اما اگر با این نمایش بتوان جایزه اول بهترین اثر را در فستیوال سیاست جهانی به خود اختصاص داد، به تحقیر چند روزهای که بازیگران آن شدند میارزید!» [!!]
آیا جریان آلودهای که پس از ناکامی فتنه سیاسی در سال 88، گرای تحریمهای اقتصادی را به رصدگران اطلاعاتی غرب داد، دنبال گذاشتن پوست خربزه زیر پای دولت نیست؟ تحلیل فوق- حتی اگر از دست گردانندگان سایت مذکور در رفته باشد- خیلی تکاندهنده و هشدارآمیز است؛ به ویژه برای رئیسجمهور محترم.
4- ناهنجاریهای بزرگی در سبک زندگی سیاسی برخی رسانهها و احزاب و سیاستمداران به چشم میخورد که عوارض تلخ آن در بازخورد اجتماعی پدیدار میگردد. سبک زندگی سیاسی معطوف به شهرت، محبوبیت، رای، انتخابات و غلبه به رقبای سیاسی و انتخاباتی «به هر قیمت»، آسیبهای بزرگی به فرهنگ و افکار عمومی میزند. وقتی هدفگذاری سیاستمداران و جریان حزبی و رسانهای آنان به جای مصالح عمومی و حقگرایی، معطوف به انتخابات و جمعآوری رای و کشیدن فرش از زیر پای حریف شد، لاجرم تزریق و پمپاژ فزاینده فضای سوءظن و سیاهی و بیاعتمادی به افکار عمومی- مثلا علیه دولت سابق- در دستور کار قرار میگیرد و هرچند غرض، تسویه حساب با رقیب حاکم بر دولت است اما در فرهنگ عمومی رسوب میکند و سر بزنگاه تصمیمهای ملی، دست و پاگیر میشود. وقتی برای مصارف سیاسی و انتخاباتی، در چالشهای واقعی اقتصادی اغراق چند باره کردیم و خزانه را خالی نشان دادیم - و البته سبد کالا دادیم و واردات خودروهای میلیاردی سر جای خودش بود ...- صد البته معلوم است در چاهی میافتیم که صرفا برای دیگری کنده بودیم و در تلهای میافتیم که حامیان و موتلفان سیاسی ما برای رقبا چیده بودند. آن وقت است که دور، دست دلالان و شایعهسازان و محتکران میافتد تا التهاب مصنوعی پاییز سال 1390- مصادف با محرم و صفر- را دوباره بازسازی نمایند، با نرخ سکه و طلا و ارز هر جور که میخواهند بازی کنند و مثلا دلار به 3540 تومان و سکه بالای یک میلیون تومان صعود کند- و البته دودش در چشم مردم برود.
5- همین سبک زندگی سیاسی نابهنجار و آفتزده است که چه در دولت اصلاحات، چه در دولت پیشین (آلوده شده به حلقه انحرافی) و چه در دولت فعلی، برخی سیاستمداران را وادار میکند در برابر مهندسی شبیخون فرهنگی جبهه استکبار، انفعال به خرج دهند و از دیدبانی و مهندسی مقاومت فرهنگی شایسته یک ملت و کشور انقلابی دریغ ورزند هیچ، که مجال رشد علفهای هرز را فراهم سازند و سر بزنگاه اعتراضها، پای معارضان اخلاق عمومی و فرهنگ اسلامی- ایرانی بایستند؛ چرا که قرار است دافعه نداشته باشند! میپرسید ایراد ماجرا کجاست و چه ربطی به اصلاحات اقتصادی و مثلا هدفمندسازی یارانهها دارد؟! «عزم و اراده و همت ملی» است که یک ملت را در برابر تهدیدها حفظ میکند و برای کارهای بزرگ بسیج میکند، چنان که در انقلاب و دفاع مقدس و در برابر معرکهگیریهای ضد انقلاب در زمینه ترور و آشوب و جداییطلبی و... کرد. حالا اگر قرار شد سیاستمداران حرفهای، در برابر فرهنگ و سبک زندگی ترویجی از سوی ماهوارهها و شبکههای مجازی و رسانههای مشابه دچار بیحسی و کرختی شوند، برای چند رای از شبیخون فرهنگی و ذائقهسازی بدخواهان خارجی و داخلی چشم بپوشند یا اطوار روشنفکرانه پیشه کنند که بله، ما فلان محدودیت را برمیداریم یا فلان قانون نظارتی را دور میزنیم یا به فلان جریانهای معارض فرهنگی مجال رشد میدهیم هیچ، که حمایت هم میکنیم، آن وقت است که در مواقع احتیاج به عزم و اراده و بسیج ملی، به مشکل برمیخوریم.
به عبارت دیگر وقتی قرار باشد فرهنگ فردمحور و لذتطلب لیبرالی ترویج شود یا در برابر آن تغافل گردد که معطوف به اخلاق حرص و طمع، زیادهخواهی، مانور تجمل، مصرفگرایی، ولنگاری و خوش باشی، خودمحوری و خودخواهی است آنگاه عرصه بر اخلاقیاتی نظیر ایثار و فداکاری، قناعت و صرفهجویی، حسن ظن، دیگردوستی، مجاهدت و سختکوشی و خلاقیت، اراده و عزم و حرکت و... تنگ خواهد شد. این است مفهوم اهتمام به امر فرهنگ و مجاهدت فرهنگی به عنوان زیرساخت پیشرفت ملی و عدالت اجتماعی و ساماندهی اقتصادی. متاسفانه در طول سالیان اخیر برخی سیاستبازیها باعث شد طیفی از سیاسیون، به جای تاکید بر نقاط قوت اخلاقی، روی نقاط ضعف اخلاق و فرهنگ عمومی تاکید و همین ضعفها را فربهتر کنند!
6- 73 میلیون نفری که برای دریافت یارانه ثبتنام کردند، چند طیف متفاوتند. اگر یک سوم این رقم سزاوار دریافت یارانهاند، دو سوم دیگر کسانی هستند که به خاطر فقدان نقشه راه و ضعف تدبیر دولت، قانع نگردیده و اعتمادشان برای یک کار بزرگ ملی جلب نشد، حال آن که اغلب آنها- با عنایت به سابقه روح جمعی ایرانی- آماده فداکاریهای به مراتب بزرگتر هستند؛ ضمن اینکه بیتردید آسیبدیدگی فرهنگ عمومی (ناشی از سبک زندگی غلط و پرمخاطره برخی جریانهای سیاسی) در این عدم مشارکت برای یک پروژه مهم ملی موثر بوده است. دولت برای جبران میتواند و باید اولا سراغ درآمدهای مالیاتی مشروع از ثروتمندان و بازپسگیری بدهکاری بانکی 100 هزار میلیارد تومانی از رانتخواران برود تا اعتماد عمومی رو به تقویت برود. ثانیا به کاهش هزینههای جاری اهتمام ورزد و ضمنا از برخی ریخت و پاشهای اعتمادسوز- که در چند ماه اخیر بعضا رخ داد- ممانعت کند. ثالثا اقتصاد مقاومتی را جایگزین واقعی خوشگمانی به بیگانه نماید. رابعا در حامیان ناهمراه خود و نیز سبک زیست سیاسی و مدیریتی تجدید نظر کند و سرانجام، فرهنگ را حیاتیتر از هوای تنفس تلقی کند و در کنار اهتمام به ترویج فرهنگ اسلامی، بدون رودربایستی در برابر شبیخون سازمان یافته و جریانهای معارض و مزاحم فرهنگی وارد میدان شود. این گونه اعتماد عمومی ملت شریف و متدین نیز احیا خواهد شد.