چندی پیش رئیس سازمان سنجش آموزش کشور ظرفیت پذیرش دوره دکتری نیمه متمرکز سال 93 را اعلام کرد و گفت: این ظرفیت با توجه به پذیرش در دوره های روزانه، نوبت دوم و پردیس های دانشگاهی حدود 12 هزار نفر تعیین شده است.
وی گفت ظرفیتی که برای این دوره پذیرش در دوره دکتری نیمه متمرکز از سوی دانشگاه ها اعلام شده است 11 هزار و 980 نفر است که نسبت به سال گذشته حدود 1500 نفر افزایش داشته است و ظرفیت در دوره سال 92 حدود 10 هزار و 500 نفر بود که در نهایت پس از اعمال مرحله تکمیل ظرفیت تعداد 11 هزار و 344 نفر قبول شدند؛ او در ادامه گفت که البته ممکن است در این دوره نیز پس از طی مراحل آزمون، مرحله تکمیل ظرفیت نیز داشته باشیم که در آن زمان تعداد قبولی ها افزایش خواهد یافت!
این خبر برایم خیلی جالب بود چراکه چندوقتی است که با خود فکر میکنم که ای کاش دولت مکرمه به همه ایرانیان بالای 18 سال یک مدرک دکترای افتخاری اعطا نماید تا بدین وسیله از اتلاف عمر و وقت فرزندان میهن عزیزمان در راستای کسب مدارک دانشگاهی جلوگیری به عمل آمده و از صرف هزینههای هنگفت در جهت ساختن ساختمانهای دانشگاهی و پول آب، برق، گاز، استاد و ایاب و ذهاب نیز جلوگیری شود.
اینجانب برخی از دانشگاههای کشور را در اعتلای علم و دانش در میان دانشجویان ناتوان میبینم و دانشجو عموما با تلاش خود مطالبی را میآموزد. البته دانشجو در دانشگاههای کشور ما چه چیزی را بیاموزد و چه نیاموزد فارغالتحصیل خواهد شد و مدرک خواهد گرفت لذا در مواردی شاهد آن هستیم که سواد و قدرت فهم یک فرد دیپلمه با برخی از دارندگان مدارک عالیه چندان متفاوت نیست، چراکه درِ ورود و خروج دانشگاه ها به روی آحاد ملت عزیز چه اهل علم باشند و چه نباشند باز است!
زمانی که من کنکور دادم جمله معروفی را به کرات میشنیدم: «دانشگاه در کشور ما قیف برعکس است». یعنی بر خلاف دانشگاههای معتبر جهان که ورود به آنها آسان و خروج و فارغالتحصیلی از آنها دشوار است، در دانشگاه های کشور ما ورود به دانشگاه دشوار اما خروج و فارغالتحصیلی از آن سهل و آسان است.
در واقع در آن زمان دانشگاه در کشور ما قیفی بود که ابتدای آن تنگ و انتهای آن باز بود. اما با پیشرفتهای چشمگیری که در دهه اخیر رخ داد، هر دو سرِ این قیف باز شد! به عبارتی دیگر، این قیف به تونل بزرگی تبدیل شده که همه افراد – چه درس خوان چه درس نخوان – از آن عبور میکنند.
این تونل در ابتدا برای مقطع کارشناسی تهیه شده بود اما آرام آرام و در ادامه به مقاطع کارشناسی ارشد و امروز به دکترا رسیده است و در ادامه مآلا به فوق دکترا و سپس فوقِ فوقِ دکترا و ... خواهد رسید. تونلی که ابتدای آن را میتوان دید ولی انتهایش از نظرها پنهان است.
اینجانب به عنوان فردی که تمامی مقاطع تحصیلی را در بهترین دانشگاههای کشور سپری کردم با کمال وجود این مهم را درک کردم که تونل ساخته شده نه تونل علم، بلکه تونل زمان است. تونلی که تنها عمر شما را میگیرد و چیزی به کوله بار شما نمیافزاید.
با چشمان خود ملاحظه کردم که افرادی به مقاطع دکترا راه یافتهاند که در گذشتهای نه چندان دور با تک ماده دیپلم گرفته بودند. بله! در برخی از موارد دکترا گرفتن امروزی از دیپلم گرفتن دیروزی نیز سهلتر شده است.
اما آیا به افراد کم سواد بالاترین مدارک را اعطا کردن افتخاری دارد؟
از همه بدتر اینکه زمانیکه این فارغالتحصیلان باسواد، کم سواد و بی سواد وارد بازار کار میشوند، در مواردی به دلیل نبود مکانیسمهای ارزیابی مناسب، بی سوادها گوی رقابت را از باسوادها ربوده و نردبان ترقی را چند پله چند پله به بالا میپرند.
فیدل کاسترو در کوبا دهها هزار پزشک پرورش داد و به لحاظ آماری! رکورد پرورش پزشک را شکست اما زمانی که بیمار شد یک پزشک اسپانیایی را برای معالجه خود انتخاب کرد چون میدانست که چه پزشکهایی را تربیت کرده است.
البته برخی معتقدند میتوان با این روش داهیانه بیکاران را سرِکار گذاشت و از این طریق اشتغال زایی موقتی نمود. اعطای گسترده مدارک عالیه در کشور ما بدون آنکه بازار کار مشخصی برای فارغالتحصیلان در نظر گرفته شده باشد، مرا یاد داستان طنزی میاندازد که شاید پربهره باشد:
سالها پیش یک ایرانی یه چین رفت و در رشته اژدها شناسی تحصیلات خود را با موفقیت گذرانیده و پس از اخذ مدرک دکترای اژدهاشناسی به ایران بازگشت، اما با این حقیقت تلخ مواجه شد که برای وی بازار کاری وجود ندارد؛ در ایران نه اژدهایی وجود داشت و نه نیازی به شناخت آن احساس میشد. لذا زمینه کاری برای وی فراهم نیامد.
پس از چند سال بیکاری نهایتا راه حل بسیار خوبی برای رفع بیکاری خویش یافت؛ دانشکده اژدها شناسی تاسیس نمود و به پرورش نسلی از اژدها شناسان مبادرت جست اما پس از مدتی که نخستین فارغالتحصیلان اژدهاشناسی وارد بازار کار شدند، بحران دوچندان شد، چون برای آنها نیز کار نبود.
به همین دلیل ساده آن فرد دانشکده اژدهاشناسی را به دانشگاه تبدیل کرد و از فارغالتحصیلان این رشته به عنوان اساتید و کارمندان دانشگاه استفاده نمود.
پس از چندی نسلهای زیادی اژدها شناس تربیت شدند و بحران به نحو عمیقتری تکرار شد؛ هرچند آن بزرگوار با این راه حل هوشمندانه! توانسته بود وضعیت را برای مدتی کنترل کند اما از این غافل بود که با به تعویق انداختن بحران و به قیمت تشدید آن، در میانمدت گره گشایی کرده بود و این هوشمندانگی مآلا گریبان همه را خواهد چسبید!