26
خرداد ماه يادآور سحرگاه خونيني است که رژيم شاه، چهار مؤمن مجاهد را به سبب ايمان به خدا و تعهد به مرجع و فقيه عادل زمان و رهبر انقلاب اسلامي و به جرم دفاع از اسلام ناب محمدي (ص) و اعدام انقلابي حسنعلي منصور، مزدور آمريکا، به ميدان تير آوردند تا به خيال خام خود، آنها را بکشند و ياران امام خميني (ره) و اسلام را بترسانند؛ اما آنها همانند رهبرشان، دلي آرام و قلبي مطمئن داشتند و با لبي پر لبخند به شهادت لبيک گفتند و جاودانه تاريخ داراي حيات طيبه شدند و خون پاکشان، شوري ديگر در دل مردم خداخواه آفريد.
جمعيت مؤتلفه اسلامي در اوايل سال 1342 با نظر حضرت امام خميني (ره) تشکيل شد. پيش از آن اعضاي اين جمعيت به ویژه در جريان «لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي» فعاليت چشمگيري داشتند، ولی در سال 42 با پيوند تشکيلاتي گروههاي مختلف «هيأتهاي مؤتلفه اسلامي » تشکيل شد. مؤتلفه شورايي به نام «شوراي روحانيت » داشت که بر حرکت و برنامههاي آن نظارت داشت تا امري مغاير شرع و وظايف اسلامي نباشد. اين شورا متشکل از شهيد مطهري، شهيد بهشتي، مرحوم حجتالاسلام مولايي و آيتالله انواري بود که مورد تأييد حضرت امام بودند.
پس از تبعيد امام، بحث مبارزه مسلحانه در اين تشکل جديتر شد و با تأييد شهيد مطهري و شهيد بهشتي و نيز اذن شرعي آيتالله العظمي ميلاني مجاهدان مؤتلفه در تدارک کار برآمدند، نخست تصميم به اعدام شاه داشتند اما اين عمل مسير نشد و حسنعلي منصور نخست وزير مزدور آمريکا که ننگ تصويب کاپيتولاسيون را بر پيشاني داشت در مقابل مجلس توسط مجاهدان مؤتلفه اعدام شد.
پس از اين جريان به جز چند تن، بقيه ياران مؤتلفه که در اعدام انقلابي منصور دست داشتند، دستگير شدند و چهار تن را به اعدام و بقيه را به حبس ابد و حبس ده تا پانزده سال محکوم کردند. سرانجام در سحرگاه 26 خرداد، شهيد حاج صادق اماني، شهيد محمد بخارايي، شهيد مرتضي نيک نژاد و شهيد رضا صفارهرندي را به شهادتگاه بردند و دژخيمان رژيم جوانان صديق اسلام را به رگبار بستند و خون پاکشان را بر زمين ريختند.
آنچه در ادامه می خوانید گزارشی از این ماجراست.
در اسفند 1342، اسدالله علم از نخست وزیری بركنار شد و جای خود را به حسنعلی منصور داد. منصور دولت خود را در هجدهم اسفند به مجلس معرفی كرد و از فروردین 1343 به اجرای برنامههایش به سود غرب كه یكی از آنها كاپیتولاسیون بود، پرداخت. وی طرح «مصونیت مستشاران نظامی امریكایی» را كه در حکم ماده واحده در دوره علم به مجلس سنا ارائه شده بود دوباره به مجلس سنا برد و گستاخانه در صدد آن بود كه طرح را به مرحله تصویب برساند.
تلاشهای منصور و دیگر اعضای كابینه منجر به تصویب این لایحه در مهر 1343 شد. خبر تصویب این ماده روحانیت را به خشم آورد و امام خمینی در چهارم آبان 1343 در سخنرانی ِ تندی این عمل را محكوم كرد و پیامد این سخنرانی، تبعید ایشان به تركیه بود. با توجه به این اقدام منصور و اعتراضات همه قشرها، گروه مؤتلفه اسلامی با تأیید مراجع تقلید تصمیم به ترور منصور گرفتند و در 10 صبح یکم بهمن 1343 منصور در مقابل مجلس شورای ملی به دست محمد بخارایی با شلیك سه گلوله ترور شد. او را بلافاصله به بیمارستان پارس منتقل كردند و از پزشكان امریكایی و فرانسوی و انگلیسی برای درمان او كمك خواستند، ولی این کارها نتیجهای نداد و منصور در 6 بهمن 1343 درگذشت.
در ادامه جریان ترور منصور از زبان حبیب الله عسگراولادی نقل میشود: «شهید صادق امانی مغز متفكر حزب مؤتلفه آدم بسیار متشرع و دقیقی بود بدون اینكه حكم شرعی برای كاری داشته باشد آن كار را آغاز نمی كردند اینها جهت ترور منصور در مرحله اول آیت الله انواری را نزد امام واسطه قرار دادند تا ایشان با حركت آنها موافقت كند... ولی امام موافقت نكرد.
سپس شهید امانی از من خواستند در نزد امام واسطه شوم. من نیز خدمت امام رفتم و موضوع را عرض كردم امام فرمودند، چه شخصی را می خواهند بزنند؟ عرض كردم هركسی از این خائنین كه در دسترس آنها باشد . ایشان فرمودند غیر از خود شاه كس دیگری مصلحت نیست... مدتی گذشت اینها از آیت الله میلانی خواستند كه حكم شرعی این كار را صادر كند ... ایشان هم در مرحله اول چیزی مشابه نظر امام را فرمودند مدتی بعد شهید امانی از من خواست دوباره نزد امام بروم و اجازه این كار را بگیرم. این بار امام نهی خود را از این كار برداشتند، ولی مستقیم نگفتند كه این كار را انجام بدهید.
جناب آقای عسگراولادی در مصاحبهای فرمودند: این مجازات افراد است، نه کار مسلحانه. کار مسلحانه آن است که مردم یا دست کم عدهای از آنها را مسلح کنیم و در خیابانها راه بیندازیم. کار ما در آن روز، مجازات خائنین بود. مرحوم حاج صادق امانی به این فتوای عمومی امام هم تکیه میکردند. که امام در روز چهار آبان که راجع به مصونیت قضایی مستشاران نظامی آمریکا صحبت کردند، فرمودند: «هر کس این لایحه را نوشته، هر کس در تصویب آن شرکت کرده، هر کس آن را توشیح کرده و هر کس اجرا کند، همه خائنند» خائن را مجازات کردن، ربطی به مبارزه مسلحانه ندارد و مؤتلفه هم چون فتوای مرجعش مؤید مبارزه مسلحانه نبود، کار مسلحانه نکرد. این کار مجازات خائنین است.
نیروهایی كه در شاخه نظامی مؤتلفه اسلامی بودند تمرینهای نظامی نیز انجام می دادند اما در گروههای جدا از هم، یك گروه شش نفره كه شهید عراقی، شهید اندرزگو، شهید صادق امانی، شهید بخارایی، مرتضی نیك نژاد و شهید رضا صفار هرندی بودند برنامهریزی ترور حسنعلی منصور را در روز اول بهمن 1343 طراحی كردند. علت اینكه اول بهمن را در نظر گرفتند به خاطر این بود كه روز 17 رمضان و روز جنگ بدر بود به همین خاطر طرحشان را طرح بدر نامگذاری كردند. اینها در شب اول بهمن جلسهای داشتند و نامهای را چهار نفره امضا كردند و یك قطعنامه مانندی را هم ضمیمه نامه كردند. چون احتمال می دادند كه از میدان بهارستان دیگر برنگردند یك نواری را هم شهید بخارایی ضبط كرد شاید حدود 20 دقیقه كه در آغاز آن این آیه را می خواند: «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم، ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفا كانهم بنیان مرصوص» و به دنبال آن این شعر را میخواند:
ناله را هر چند میخواهم كه پنهان بركشم
سینه میگوید كه من تنگ آمدم فریاد كن
من نخستین گلوله را به سینه دشمن رها كردم، یعنی كه هان ای جوانان مسلمان به پیش. او به به دنبال آن توضیحی داده كه چرا ما از راههای دیگر مأیوس شدیم و كار ما به مبارزه مسلحانه كشید در نامهای هم كه امضا كردند و به مراجع تقلید، رجال سیاسی و مسئولان دولتی آن روز رژیم نوشتند، توضیح دادند كه چرا ما این راه را انتخاب كردیم آنها در قسمتی از این نامه نوشتند، ما منحصر شدیم به اینكه این راه را باید انتخاب كنیم، زیرا مرجع تقلید ما مورد اهانت قرار گرفته و تبعید شده است.
اینها تحقیق كرده بودند كه منصور در روز اول بهمن به كجاها خواهد رفت و پس از بررسیها مشخص شد كه او در ان روز به سه مكان می رود: 1ـ در مسجد مجد در مراسم ختمی شركت خواهد كرد 2ـ در افتتاح یك تعاونی 3ـ به مجلس شورای ملی آن روز برای ارائه لایحه نفت فلات قاره.
ارزیابی كه اینها كرده بودند آن طور كه بعدا در درون زندان در فرصتی كه با هم داشتیم برای ما تعریف كردند این بود كه درون مسجد بسیار آسان است. اما یكی از انتقاداتی كه در گذشته به فدائیان اسلام وارد میشد، این بود كه چرا شما برنامههایتان را در مسجد اجرا میكنید؟
مسجد محل امن خداست و نباید طوری شود كه مردم از آمدن به مسجد بترسند. لذا با این كه آنجا ساده ترین راه برای اعدام منصور بود و راه فرار برای ضارب میسرتر بود. فكر كردند كه از این تجربه استفاده كنند و در مسجد مجد این برنامه را اجرا نكنند.
دوم در خصوص تعاونی گفتند كه تعاونی یك جنبه مردمی دارد اینها مردم را به وسیله تعاونی فریب میدهند اگر ما آنجا این برنامه را اجرا كنیم ضدیت ما با كسانی كه طالب تعاونی هستند جلوه می كند و اینها میتوانند سوء استفاده كنند. لذا با اینكه خطرناك بود تصمیمی گرفته شد كه برنامه جلو مجلس انجام شود. اساسا همانطور كه بیان شد رژیم درصدد بود وضع مملكت را خیلی عادی جلوه دهد برای همین نیروی انتظامی و امنیتی گستردهای جلوی مجلس نگذاشته بود.
برنامه ریزی به این صورت انجام میشود كه شهید بخارایی از جلو مدرسه شهید مطهری (سپهسالار) تا جلوی مسجد قدم بزنند جوانی آراسته كه به تعبیر یكی از مقامات امنیتی یكی درصد هم نمیشد احتمال داد كه چنین جوان آراسته و زیبا خوش برخورد و خوش رفتاری چنین كاری را انجام بدهد. ایشان با لباس بسیار تمیز و مرتب آنجا قدم میزد. در یك گوشه بهارستان، شهید مرتضی نیك نژاد مسلح ایستاده بود و در گوشهای دیگر صفار هرندی و صادق امانی هم در یك تاكسی نشسته بودند. البته از تعدادی تیمهای دیگر هم خواسته شده بود كه مراقب میدان بهارستان باشند تا اگر چیزی پیشامد، بتوانند صحنه را عوض كنند اما تیم عمل كننده همین چهار نفر بودند.
شهید عراقی هم در جایی دیگر مراقب اوضاع بود؛ اما درخود میدان نبود. ماشین منصور به موقع میآید و روی پل مجلس توقف می كند نصیری و مبصر روسای ساواك و شهربانی هم پشت سر در دوتا ماشین میآیند اما اوضاع را خیلی آرام میبینند میروند جلوتر میایستند. منصور كه از ماشین پیاده می شود بخارایی به او نزدیك شده یك نامه ای را به منصور میدهد او هم نامه را میگیرد و بخارایی به سرعت دست در لباسش میبرد و اسلحه را در آورده و شلیك می كند ابتدا به شكم منصور میزند وقتی او میافتد دومین گلوله را به حنجره اش می زند و فرار می كند».