وقتی زندگی را در لعابی از قطرههای کوچک سرخ میپیچی و به همنوع خود هدیه میکنی، لذتی وصفناشدنی سراپای وجودت را آکنده میسازد و آنگاه که برق حیات را در چشمان سپاسگزارش میبینی، حسی از شکوفایی و رضایت درونی را تجربه میکنی که برایت غریب و پرطراوت است. آنقدر که مشتاق میشوی تا دوباره و دوباره، زندگی را در قالب همان قطرههای باشکوه به آنان که منتظر دست یاری هستند، پیشکش کنی.
آنچه که در پی میآید، گفتوگوی شهروند با دکتر علیاکبر پورفتحاله، مدیرعامل سازمان انتقال خون ایران است که نکات جالب و قابل تأملی را درباره اهدای خون، مطرح کردهاند.
آقای دکتر، امروزه افراد میتوانند با بررسی وبسایتهای مختلف، اطلاعاتی درباره مقوله اهدای خون به دست آورند. اما امروز ما درصددیم تا با اغتنام فرصتی که در اختیارمان قرار دادید، ابعاد جدیدتری از مسائل مربوط به اهدای خون را از شما بپرسیم. اگر موافق باشید، گفت و گو را با یک باور سنتی آغاز کنیم. همانطور که میدانید از گذشتههای دور عدهای از افراد جامعه ما به حجامت مبادرت میکردند و به تأثیرات آن بر سلامتی جسم اعتقاد داشتند. آشکار است که از نظر عظمت و پاداش معنوی، اهدای خون و حجامت تفاوت چشمگیری با هم دارند. اما با توجه به اینکه هنوز هم بخشی از مردم حجامت میکنند، در صورت امکان این دو مقوله را با هم مقایسه کنید.در ابتدا خیرمقدم گفته و خوشحالم که این مصاحبه را با روزنامه شهروند انجام میدهم. چون این روزنامه با تم اجتماعی، اخیرا بهعنوان روزنامه تخصصی داوطلبان مطرح شده و این جای بسی خوشوقتی است که نشریات کشور، جهتگیری تخصصی مییابند. درواقع جای یک روزنامه اجتماعی با نگرش ویژه داوطلبان خالی بود. چون رویکرد نشریات میتواند سرآغاز تحولات اجتماعی خوبی در جامعه باشد. اما واقعیت این است که در رابطه با حجامت در کشور ما اطلاعرسانی اشتباهی صورت گرفته است. ازجمله اینکه همیشه حجامت را برابر با طب اسلامی دانستهاند. درحالیکه این مقوله اساسا ارتباطی به طب اسلامی ندارد. اسناد نشان میدهد که حجامت از ۲۰۰سال پیش از میلاد مسیح صورت میگرفته و میتوان گفت که این عمل، بخشی از دانش بشری و علم پزشکی است که در زمان خود کاربردهایی در جامعه داشته و به کاهش آلام بشری کمک کرده است. تاریخ طبری هم بحث زیبایی در اینباره دارد، ابنخلدون ذکر میکند که دانشپزشکی روز در عصر ظهور پیامبر(ص) در اختیار پیرزنان و پیرمردان قبایل بود که میتوانستند با حجامت، کارهای مختلف درمانی انجام دهند. هر جا هم که روایتی از معصومین داریم، درواقع مبین استفاده آنان از دانش روز بوده است. چیزی که امروز انجام میشود از نظر کارآیی ربطی به حجامت دوران گذشته ندارد. همه چیز حجامت تغییر کرده است. در گذشته برای ایجاد خراش و خونروی از شاخ گاو استفاده میشد، اما امروز تیغ استریل این کار را انجام میدهد. بادکش به ابزار ساخت چین مبدل شده و با این همه تغییر، باز هم ادعا میشود که این همان کار صدراسلام است.
من معتقدم در روزگار قدیم حجامت به جوامع بشری کمک میکرده و نوعی مصونسازی بوده است. چون استفاده از وسیله خراش باعث انتقال عفونتها از فردی به فرد دیگر میشد و درحقیقت، نوعی انتخاب طبیعی اتفاق میافتاد. چون اگر فرد میتوانست زنده بماند، به دلیل مواجهه بدنش با عوامل بیماریزای متعدد، به فرد قدرتمندی (از نظر جسمانی) مبدل میشد و اگر هم بدنش توان مبارزه با عوامل بیماریزا را نداشت، از بین میرفت و این همان مسأله انتخاب طبیعی است. امروزه این علم، توسعه پیدا کرده است. به عقیده من در بیماریها انجام حجامت ایرادی ندارد، بهویژه وقتی که بیمار از نظر روانی به این عمل وابستگی پیدا میکند. اما بحث مهمی که ما داریم این است که حجامت وارد افراد سالم جامعه نشود. چون این افراد، منبع وسیع و ارزشمند اهدای خون محسوب میشوند و امکان استفاده از خون آنان برای دهها بیمار وجود دارد. برخی از افراد چنین ظرفیت عظیمی را تحت عنوان حجامت از جامعه میگیرند. با تبلیغات کاذب نباید افراد سالم را وارد حیطه حجامت کرد، چون باتوجه به پروتکلهای بینالمللی به خاطر سلامت گیرندگان، کسی که حجامت یا خالکوبی میکند یا جراحی وسیعی دارد، در حدود ۶ ماه نباید به اهدای خون مبادرت کند.
در سایر نقاط دنیا از ظرفیت تبلیغ خدمات عمومی که به اعمال انساندوستانه و دگرخواهانه میپردازد، در اموری که منافع آن به مردم جامعه میرسد، زیاد استفاده میشود. به نظر شما مقوله تبلیغ خدمات عمومی در کشور ما در زمینه اهدای خون چقدر موفق بوده است؟ اگر به اندازه کشورهای دیگر برد و گستردگی نداشته چرا تابهحال از ظرفیت این نوع تبلیغات، آنچنان که باید و شاید استفاده نشده است تا تعداد بیشتری از افراد، برای اهدای خون تمایل پیدا کنند؟سوال خیلی خوبی را مطرح کردید. اهدای خون یک فعالیت داوطلبانه است و من مایلم به این نکته اشاره کنم که سازمان بهداشت جهانی، اهدای داوطلبانه و بدون چشمداشت را مورد تأکید قرار داده و در تلاش است که تا سال ۲۰۲۰ بهعنوان یک برنامه جهانی، اهدای خون در برابر دریافت هرگونه وجه و اهدای خون جانشین را حذف کند. وقتی مقوله به صورت اهدای داوطلبانه درمیآید، هیچ نوع پاداشی حتی پاداش سلامتی نیز نباید برای اهداکننده مطرح شود. به عبارت دیگر، اهداکننده نباید با انگیزه سلامتی خود به مراکز گیرنده خون مراجعه کند.
براساس مطالعات انجام شده، اهدای خون به صورت مستمر شانس ابتلا به بیماریهای قلبی را در اهداکننده به شدت کاهش میدهد. مستندات زیادی در این زمینه وجود دارد اما همانطور که گفتم مسأله سلامتی فرد خوندهنده نباید در تبلیغات مطرح شود. انتقالخون درواقع نوعی پیوند است. ما خون را از یک انسان ناشناس دریافت کرده و به یک انسان دیگر پیوند میزنیم. درست است که در برخی جاها تکنیکهای مختلفی برای شناسایی عوامل ویروسی مانند اچایوی، هپاتیت Bو هپاتیت C درحال اجراست، اما ما در برابر تعدادی از عوامل ناشناخته هیچ امکانی برای تشخیص نداریم. علت این همه حساسیت درباره طرح کردن هر مسألهای بهعنوان پاداش برای اهداکننده نیز این است که هنوز بسیاری از مسائل بر ما نامکشوف است. حتی در مورد عوامل شناخته شده هم دچار مشکل هستیم.
بهرغم پیشرفت تکنولوژی هنوز در برابر بیماری قدیمی مالاریا، یک تست ارزشمند قابل تشخیص وجود ندارد که بتوان در غربالگری خون مورد استفاده قرار داد. درحال حاضر، حساسیت آزمونهایی که انجام میشود، ۷۵درصد است. یعنی ۲۵درصد امکان خطا دارد. در مورد بیماری مالاریا به آموزشهای خاص، مصاحبه و صداقت اهداکننده در پاسخدهی به سوالات، تکیه میشود. یعنی اگر کسی به منطقه مالاریاخیز رفته باشد، ۶ ماه از انتقال خون معاف است. همین بحث در مورد بسیاری از بیماریهای نوظهور هم وجود دارد. هر روز یک بیماری جدید وارد جوامع انسانی میشود، ازجمله کرونا ویروس و دهها ویروس دیگر که درحال فعالیت هستند. تا زمان یافتن راهحل علمی، بهترین کار این است که افراد مشکوک وارد چرخه اهدای خون نشوند.
اگر کسی با انگیزه مادی یا سلامت خود مراجعه نکند و تنها به نجات جان دیگران بیندیشد، با وسواس به سوالات پاسخ میدهد. مثلا اگر به مناطق مالاریاخیز رفته یا اگر مشکل تنفسی دارد، از اهدای خون پرهیز میکند. در مثال دیگری میتوانم اشاره کنم که براساس مطالعهای که در آمریکا صورت گرفت، مشخص شد که نوع باکتریهای موجود در ناحیه دهان با سایر قسمتهای بدن، تفاوت دارد. همین امر باعث میشود که مداخلات دندانپزشکی، شانس عفونت باکتریال در گیرندگان خون را افزایش دهد. بنابراین فردی که مایل به اهدای خون است، باید ۷۲ ساعت پس از اعمال دندانپزشکی به این کار مبادرت کند. تحقق این امر فقط به اهداکنندهای متکی است که وسواس دارد و به سلامت گیرنده خونش میاندیشد و به پرسشهای مرتبط صادقانه پاسخ میدهد. لذا یک مفهوم ویژه ایجاد میشود، یعنی ما باید روی جمعیتی سرمایهگذاری کنیم که کاملا داوطلبانه و بدون چشمداشت، وارد فعالیت شوند.
بعد دیگر این است که کسی که بدون چشمداشت، وقت خود را صرف میکند، به سوالات پاسخ میدهد، در صف اهدا میایستد و گاهی برخوردهای ناشایست را تحمل میکند، انسان ویژهای است. بحث بسیار جالبی در این مورد وجود دارد و گفته میشود که بین اندیشه خوب و عمل خوب تفاوت وجود دارد. همه ما اندیشه خوب را تشخیص میدهیم. اما در عمل خوب مشکل داریم. همه میدانیم که اگر پوست موز روی زمین باشد، ممکن است شخصی زمین بخورد، اما همه، پوست موز را برنمیدارند و تنها دستهای از مردم، خود را مسئول احساس میکنند. اهداکنندگان داوطلب خون، انسانهایی عملگرا هستند. این گفته، نتیجه مطالعات مستمر در غرب است و نشان دادهاند که مثلا اگر در مسیر اهداکننده مستمر، پوست موز قرار داده شود، در مقایسه با افرادی که اهداکننده نیستند، تعداد بیشتری از اهداکنندگان این پوست را از روی زمین برمیدارند. همچنین تحقیقی در کانادا نشان داد که اهداکنندگان، به دلیل توجه به دیگران و احساس مسئولیت اجتماعی، برف جلوی خانه خود را پاک میکنند تا شهروندان آسیب نبینند. در کشور خودمان هم نمونههای بینظیری داریم. هفته قبل، خبر مرگ مغزی یک اهداکننده مستمر به سازمان انتقال خون رسید. همسر ایشان تأکید میکرد که او همیشه داوطلب اهدای عضو بوده و بلافاصله اعضایش هدیه شد.
در صحبتتان به اهدای خون جانشین اشاره کردید. لطفا درباره معنای آن توضیح دهید.در زمان تأسیس سازمان انتقال خون، سازوکار فعالیت این سازمان، از طریق انتقال خون جانشین انجام میگرفت. بدین صورت که تقریبا ۱۰ یا ۱۵سال قبل در کشور، کارت ملی اهدای خون داشتیم. فردی که در بیمارستان به خون احتیاج داشت یا میبایست قبلا خون اهدا کرده و دارای کارت اهدا بوده باشد یا اینکه افراد خانواده خود را معرفی میکرد تا به جانشینی او خون اهدا کنند. اما این فرآیند، توسط سازمان بهداشت جهانی منع شده است. خوشبختانه ما جزو نخستین کشورهای درحال توسعه بودیم که این روند را حذف کردیم. چون این روند، اجباری است و پاسخ فرد به سوالات، مورد اعتماد نیست. بنابراین سلامت خون به خطر میافتد. اتفاقا من با خون جانشین به جرگه اهداکنندگان پیوستم. دانشجوی سال اول دانشگاه بودم و عمویم به دلیل جراحی، نیازمند دریافت خون بودند و من این کار را انجام دادم. بخشی از جمعیت اهداکنندگان فعلی مدیون همان حرکت هستند. ما نیاز داریم که با نگاهی ویژه، جمعیتی را که ساخته شده حفظ کنیم. توجه کنیم که اهدای جانشین، افراد را بالاجبار به مراکز اهدا میکشاند اما در حالت داوطلبانه، باور و نگرش افراد، حالتی از معنویت و دگر خواهی ایجاد میکند.
کدام سازمانها میتوانند در زمینه جذب داوطلب اهدای خون به سازمان انتقال خون کمک کنند؟درحال حاضر خیلی از کشورها تلاش میکنند که وظیفه جذب داوطلب اهدای خون، از دوش سازمانهای انتقالخون برداشته شود تا این سازمانها بتوانند با فراغبال، بر اموری چون آزمونهای خون، سنجش ایمنی و تولید فرآوردههای خونی و کارهایی از این دست، تمرکز کنند. به نظر میرسد که سیستمهای اجتماعی، شهرداریها، سازمانهای مردمنهاد و... در جذب داوطلبان، موفقتر عمل کنند. چون نگرش جامعه را تغییر میدهند. اکنون که در آستانه ۴۰ سالگی تأسیس سازمان انتقال خون هستیم، میکوشیم که نوعی تغییر نگرش در بحث اهداکنندگان در جامعه ایجاد کنیم. در کشور ما ضرورت فرهنگسازی و تغییر نگرش وجود دارد. اهداکننده یک سرمایه ملی و اجتماعی است و متاسفانه در این زمینه کمتر کار شده است. من و همکارانم در سازمان انتقال خون، در دانشگاههای علوم پزشکی تربیت شدهایم و پیش از اینکه یک نهاد اجتماعی باشیم، بخشی از سیستم بهداشتی هستیم و نگاه درمانگر داریم نه اجتماعی. مشکل عمده این است که زنجیره ارتباطات اجتماعی کامل نیست. در کشور ما علوم اجتماعی به راه خود میرود، اقتصاد، سیاست و پزشکی هم ساز خود را میزنند. به همین دلیل در بحث ادبیات و فرهنگسازی مناسب، دچار مشکل هستیم. لذا در این شرایط، کار روزنامه شهروند قابل تقدیر است که با یک رویکرد ویژه، مخاطبان را در کنار هم قرار میدهد و زمینه را برای آن تغییر نگرشی و فرهنگی آماده میکند.
درباره مقوله فرهنگآفرینی صحبت کردید. به نظر من، آموزش مناسب، زمینهساز این امر است. بهترین سن یا مقطعی که میتوان آموزش را اختصاصا در مورد اهمیت و ارزش مقوله اهدای خون، آغاز کرد، کدام است؟آموزش پدیدهای است که باید از کودکی شروع شود. البته ما در تمامی سطوح به آموزش نیاز داریم. بهخصوص باید روی جوانان و نیروهای دانشآموزی تمرکز کنیم که میتوانند نیروهای اجتماعی را به وجود آورند. در کشورهای صنعتی این پدیده اتفاق افتاده و در کشور ما هم با تأخیر درحال انجام است. ما با مشکل سالمند شدن افراد کشور مواجه هستیم. حرکت جامعه به سمت سالمندی به معنای افزایش سن اهداکنندگان است. مشکل دیگر این است که با پیر شدن جمعیت، مصرف خون و فرآوردههای خونی نیز روند صعودی خواهد یافت. امروزه در کشورهای پیشرفته، عمده مصرف خون در دهههای ۵۰ به بالاست. این نوع تغییرات جمعیتی، لزوم آموزش را بیش از پیش آشکار میسازد. به تازگی یکی از همکاران ما اقدام به تهیه کتاب کار کودکان درباره موضوع اهدای خون کرده است. قطعا این نوع فعالیتها به مرور زمان اثربخشی خواهند داشت. کار دیگری را نیز از بهار امسال شروع کردهایم و نشریهای را در همه پایگاههای انتقال خون در اختیار اهداکنندگان قرار میدهیم که آموزشی است و از نگاه بیمار و دریافتکننده و انسانهایی که به واسطه اهدای خون، نجات پیدا کردهاند، مطالبی را منتشر میکند. همچنین با اهداکنندگان مستمر و با سابقه و چهرههای معروف مثل هنرمندان و ورزشکاران مصاحبه کرده و پیام آنان را به مردم میرسانیم. این افراد بهعنوان سفیران فرهنگی با مخاطبان ارتباط برقرار میکنند. کار خوب دیگری هم که در برخی جاها انجام میشود استفاده بهینه از مناسبتهاست. مثلا الان که جامجهانی در جریان است، وبسایت انتقال خون انگلستان پر از تصاویر بازیکنان معروف فوتبال است که در اهدای خون مشارکت کردهاند. انتقال خون ملی انگلستان گزارشی منتشر کرده مبنیبر اینکه در جامجهانی قبلی به دلیل توجه مردم و ورزشکاران به بازیها میزان اهدای خون در انگلستان ۲۰درصد کاهش یافته بود و الان با کمک فوتبالیستها به دنبال تغییر نگرش در جامعه و افزایش دادن نرخ مشارکت مردم هستند.
آقای دکتر به هنرمندان و ورزشکاران اشاره کردید. نقش رهبران افکار را چگونه ارزیابی میکنید؟یکی از مهمترین اموری که در بحثهای داوطلبانه میتواند کمک کند، بحث رهبران افکار و کسانی است که جامعه به آنها نگاه میکند. در تمامی کشورهای دنیا این افراد در امور مختلف شرکت کرده و مخاطبان خود را به امر اهدای خون دعوت میکنند که قطعا هم تغییر نگرش را به دنبال خواهد داشت. ما در جامعه خود از این ظرفیتها کمتر استفاده کردهایم.
نقش خانواده در درک اهمیت اهدای خون چقدر مهم است؟ به هرحال والدینی که صاحب چنین بینشی باشند، این آگاهی را به فرزندان خود نیز انتقال میدهند و اگر آموزش در خانه، مدرسه و جامعه به صورت پیوسته و هماهنگ وجود داشته باشد، اثربخشی بیشتری خواهد داشت. اینطور نیست؟بله، طبیعتا همینطور است. ما این را در عمل هم مشاهده میکنیم. نکته قابل تأملی که باید بگویم این است که در اغلب موارد، پدر یا مادر خوندهندگان نسل جدید هم اهداکننده خون بودهاند.
لطفا درباره چگونگی شکلگیری سازمان انتقال خون در کشورمان توضیح دهید.پایهگذاری سازمان انتقال خون در کشور ما خیلی خوب صورت گرفت. زمانی بود که ما درگیر پدیده خونفروشی و مافیای خون بودیم. خون بیمارستانها را عموما از افراد تهیدست و ضعیف با قیمتهای کلان تأمین میکردند. بنیانگذاران انتقال خون مثل آقای دکتر علا نگاه ویژهای به این بحث داشتند، به همین دلیل پس از رایزنی با آقای داریوش مهرجویی، در سالهای ۴۹ و ۵۰ فیلم دایره مینا ساخته شد که یکی از نقاط تحولی انتقال خون محسوب میشود.
ساخته شدن این فیلم همزمان با جشنهای ۲هزار و ۵۰۰ ساله بود و با به تصویر کشیدن این مسأله که مردم چگونه برای پول درآوردن و سیر کردن شکم خود حاضرند حتی خون خود را بفروشند، سعی داشت کژیها و کاستیهای اجتماعی آن زمان را برجسته کند. این فیلم همزمان با جشنها به ماجرایی جنجالی مبدل شد و درنتیجه اجازه اکران نگرفت. اما ۲ یا ۳سال بعد که به نمایش عمومی درآمد، نقطه تحول اجتماعی شد و تغییرات مثبتی را به دنبال داشت. کما اینکه پیش از تأسیس سازمان انتقال خون، بیماران تالاسمی و هموفیلی به دهه دوم عمر خود نمیرسیدند. اما امروز این عزیزان بیش از ۴۰ سال دارند و مثل افراد عادی زندگی میکنند و ما امروز شعار کیفیت زندگی را برای این بخش از جامعه باید مطرح کنیم و معتقدیم که اینان باید از کلمه بیماری خداحافظی کنند.
نتیجه اجتماعی اینگونه اقدامات و زمینهسازیها که در سالهای دور انجام شده چه بوده است؟میتوان گفت که به دلیل همین بسترسازیها است که ما امروز ۲میلیون اهدای خون داریم که با در نظر گرفتن شاخص جمعیت، رقمی معادل ۲۷ واحد به ازای هر هزار نفر را تشکیل میدهد. من با قاطعیت میگویم که هیچ کشور درحال توسعهای چنین شاخصی برای اهدای خون ندارد. براساس گزارش سازمان بهداشت جهانی شاخص اهدای خون بهطور متوسط در کشورهای درحال توسعه که شرایطی مشابه ما دارند، ۱۲ واحد به ازای هر هزار نفر جمعیت است. البته ما با کشورهای صنعتی که این شاخص نزدیک ۴۰ واحد به ازای هر هزار نفر جمعیت است، فاصله داریم. اما همین عدد (۲۷ واحد به ازای هر هزار نفر) هم نشان میدهد که در کشور ما کار ویژهای در زمینه اهدای خون انجام شده است که بیشک نیاز به تداوم دارد. در سال گذشته در حدود ۵.۲میلیون نفر به سازمان انتقال خون مراجعه کردند و نزدیک به ۲میلیون و ۶۰هزار نفر موفق به اهدای خون و بقیه به خاطر همان معافیتهایی که ذکر آن رفت، از چرخه خارج شدند. از بین ۲میلیون و ۶۰هزار نفر واحد خون اهدایی، یکمیلیون واحد آن مربوط به اهداکنندگان مستمر است که دو بار در سال خون اهدا میکنند. یعنی همین الان ما در جامعه، ۵۰۰هزار نفر را داریم که سالی دوبار خون اهدا میکنند که پتانسیل خیلی بزرگی محسوب شده و درواقع مشتری سازمان انتقال خون هستند. توجه داشته باشید که ۳ مقوله مهم در اهدای خون وجود دارد: آموزش اهداکننده، جذب و نگهداری او که بخش سوم (نگهداری داوطلب) اهمیت ویژهای دارد. این اتفاقی است که در مورد ۵۰۰هزار نفری که گفتم، رخ داده است.
آیا آمار و ارقامی که اشاره کردید درحال حاضر پاسخگوی نیاز جامعه ما هست یا خیر؟این آمار، نیاز فعلی جامعه را مرتفع میکند، اگر برخی از روشها را تغییر دهیم. ما با شاخص ۲۷ واحد به ازای هرهزار نفر، توانایی تأمین نیاز بیماران از نظر گلبول قرمز را داریم، به شرطی که مصرف خون در بیمارستانها منطقی باشد. الان مصرف بیرویه داریم. آلترناتیوها و جانشینهای خون و روشهای نوین مورد استفاده قرار نمیگیرند. سازمان بهداشت جهانی، بحث انتقال خون خودی را مطرح کرده، یعنی بیمار از خون خودش استفاده کند. این کار برای جراحیهای انتخابی غیراورژانسی که زمان از پیش تعیین شده دارند، قابل انجام است و شاخص آن در برخی کشورهای پیشرفته به ۱۰درصد رسیده، یعنی ۱۰درصد منابع خونی از طریق انتقال خودی تأمین میشود. اما در کشور ما در حد صفر است. چون مراکز مختلف به دلیل هزینه بالا انگیزه لازم برای انتقال خون خودی را ندارند. در زمینه تأمین پلاکت هم مشکل داریم چون روش ما قدیمی است. با تصحیح روشها این میزان اهدا برای نیاز فعلی کافی است. البته نباید این نکته را فراموش کرد که هرچه تعداد اعمال جراحی بیشتر شود، نیاز به خون افزایش خواهد یافت. اما در کل، این شاخص فعلا مطلوب است.
آیا میتوانیم بگوییم که انسجام اجتماعی یکی از نتایج و دستاوردهای اهدای خون است؟
اهداکننده داوطلب، انسان ویژهای است و نگاه همنوع دوستی او را وادار به انجام این کار میکند. این افراد، نقطه تحول اجتماعی هستند و میتوانند در ابعاد دیگر هم بهعنوان یک پتانسیل قوی اجتماعی مطرح شوند.
آیا محدودیتی برای انتقال خون وجود دارد؟سن شروع اهدای خون در کشور ما ۱۸سال است، یعنی سنی که فرد بتواند مستقلا تصمیم بگیرد. اهدای خون به هیچوجه نباید برای اهداکننده خطری داشته باشد. از اینرو افراد بالای ۶۵سال از اهدای خون معافند.
درحال حاضر توزیع آماری زنان و مردان اهداکننده در جامعه ما چگونه است؟در گزارش سازمان بهداشت جهانی تقریبا جای نگرانی هست که در برخی کشورها اهداکنندگان سنین بالا دارند. خوشبختانه در کشور اهداکنندگان جوان داریم. ۲۰درصد آمار جمعیتی اهداکنندگان در کشور ما جوانان بین ۲۵ تا ۳۰سال هستند که بستر بسیار خوبی است و میتوانیم اهدای مستمر را برنامهریزی کنیم. اما در زمینه اهدای خون بانوان دچار مشکل هستیم و تقریبا تمام کشورهای درحال توسعه همین مشکل را دارند. براساس آمار سازمان بهداشت جهانی، در کشورهای پیشرفته سهم آقایان و خانمها در اهدای خون تقریبا برابر است. به جز ایتالیا که این نسبت، ۳۰ (زنان) به ۷۰ است. در کشور ما ۵درصد خانمها خون اهدا میکنند که رقم بسیار پایینی به شمار میآید. به دلیل اهمیت مقوله سلامت خون، تأکید زیادی بر اهدای خون بانوان وجود دارد. چون تقریبا در همه جای دنیا سهم شیوع بیماریهای منتقله از طریق خون مثل اچایوی، هپاتیت B و هپاتیت C از نظر اپیدمیولوژی در خانمها بسیار کمتر است. بنابراین ما بیشتر تلاش میکنیم که وارد گروههای سالمتر شویم. دلیل دیگر این است که بخش مهمی از موضوع سلامت خون، صداقت در پاسخگویی است و در مطالعات اجتماعی مشخص شده که خانمها در جواب دادن به سوالات، صداقت و وسواس بیشتری دارند و نگران این هستند که خونشان گیرنده را بیمار نکند. البته کمخونی در خانمها در جامعه ما نسبت به آقایان بیشتر است، از اینرو در نظام تحول سلامت یکی از بحثهای جاری، استفاده از مکملها و غنیسازها در مناطق روستایی و حاشیه شهری است. البته کمبود اعتبار هم باعث شده که در برخی جایگاهها نتوانیم استانداردهای لازم را کسب کنیم. برای خانمها به اجبار باید قبل از اهدای خون تست هموگلوبین انجام شود تا اطمینان پیدا کنیم که کمخون نیستند. مقدمات این کار به دلیل کمبود اعتبار در گذشته در بعضی جاها امکانپذیر نبوده و به همین دلیل در پارهای موارد، اهداکنندگان خانم بهطور ناخواسته از فرآیند اهدای خون حذف شدهاند.
در بخشی از مصاحبه، مقوله نیت و رفتار را مورد اشاره قرار دادید. میتوان گفت که تقریبا اغلب مردم نیت خیر اهدای خون را دارند. شما بهعنوان یک فرد متخصص که عهدهدار یک پست اجرایی است، معتقدید چه راهکارهایی برای تبدیل نیت به کنش (اهدای خون) وجود دارد؟این یک مسأله پیچیده و چند بعدی است که جامعهشناسان و روانشناسان باید مورد بررسی قرار دهند. اما آنچه که من میتوانم بگویم این است که ما در حوزه تفکر و عمل، متفاوت عمل میکنیم. نمیدانم چه واقعهای در جامعه ما ایجاد شده است و اتفاقا این سوال همیشه در ذهن من هست. البته علاوهبر این مشکل، فوبیا و ترس از اهدای خون هم هست. ما بچهها را از آمپول میترسانیم. بههرحال بحث آموزش بسیار مهم است و باید مورد توجه قرار گیرد. راه دیگر هم سرمایهگذاری برای تشخیص و گزینش افراد عملگرا و استفاده از این ظرفیت برای ترویج ادبیات انتقال خون و فرهنگسازی است. این مقولهای است که روانشناسان و جامعهشناسان باید به کمک بیایند که چگونه اندیشه خوب را به عمل خوب تبدیل کنیم و جامعهای عملگرا داشته باشیم.
سازمان انتقال خون برای کاهش بوروکراسی اداری و تسهیل فرآیند اهدای خون چه اقداماتی انجام داده است؟
ما امکان وقتدهی برای اهداکنندگان را از طریق اینترنت ایجاد کردهایم. البته فعلا درحد مطالعاتی و تهیه زیرساخت در چند مرکز است که باید با رفع مشکلات، توسعه یابد. از سوی دیگر از طریق پیامک با اهداکنندگان سالهای گذشته در ارتباط هستیم و از مشارکت اهداکنندگان مستمر در مناسبتهای مختلف، استفاده میکنیم. همچنین درصددیم تا مراجعهکنندگان در مراکز مختلف را ساماندهی کنیم بهطوری که همه مراکز دریافتکننده خون، قادر به ارایه خدمات به مردم عزیز باشند.