ایران در گزارشی نوشت:
خیلی چیزها دیگر مانند سابق نیست. شاید سفرههای افطار هم یکی از همان چیزهاست. سفرههایی که ساده بود و با تمام سادگیاش از این سر اتاق را میگرفت تا آن سر و همین که پهن میشد از هر گوشهاش عطر نان و پنیر و گردو و ریحان بلند میشد. برای همه فامیل دورتا دور سفره جا بود. همه میآمدند و کنار هم ثانیهها را به افطار میرساندند. آنوقتها صدای «ربنا» هم جور دیگری بود و وقتی با رنگ لاجوردی آسمان که قدم قدم رو به سیاهی میرفت در میآمیخت، اشتیاق سالهای دور کودکی را تازه میکرد. حال و هوای دل ضعفهها و هوس قاپیدن ظرف زولبیا و بامیه، چادر سفید گلدار مادر بزرگ و تسبیح پدربزرگ، آش رشتهای که دم افطار با هیچ چیز قابل معاوضه نبود و... آن روزها سفرهها ساده بود و دلها هم سادهتر. رنگ و رونق سفره به صفای مهمانها بود و برکتی که با خود میآوردند.
آن وقتها ماه رمضان که از راه میرسید هم آسمان به زمین نزدیکتر میشد و هم دلها به هم. هر روز همه دور هم جمع میشدند و روزهای گرسنگی و تشنگی را به شوق تازه کردن دیدارها سر سفره افطار میگذراندند، اما حالا مدت هاست که سفرههای افطار دیگر آن سادگی و صفای قدیم را ندارند. دیگر غذاهای آنچنانی و مهمانیهای آنچنانی سایه سنگین خود را چنان بر سر سفرههای ساده و بیآلایش انداختهاند که دیگر کمتر میشود ردی از آن دور همیهای خودمانی اهل فامیل را گرفت.
دور همیهایی که پول هنگفتی نمیخواست و خرجش فقط حوصله بود و عشق. حالا شاید نشانی آن روزها فقط در قاب آلبومهای قدیمی پیدا شود. حالا سفرههای افطار هر چه مجللتر، بهتر. هر چه شلوغتر و پر خرج تر، ثوابش هم بیشتر. حالا دیگر سفرهها در ماهی که قناعت و سادگی با تار و پودش در آمیخته چنان با شکوه پهن میشوند که گویا هر چه پر دنگ و فنگتر به خدا نزدیک. از منوهای افطار 150 هزار تومانی مجللترین رستوران گرفته تا خرجهای چندین میلیونی برای برپایی یک ضیافت افطار که همه زیباییاش به سادگی و معنویتش بود. این طرز تفکر مدت هاست که مجال پهن کردن همان سفرههای صاف و ساده و با صفا را از خیلیها گرفته و دیگر از آن دور همیهای زود به زود فامیلی هم خبری نیست. هر که پولدار باشد یا خود را به آب و آتش بزند و بتواند سفرهای با شکوه ترتیب دهد گوی سبقت را از بقیه میرباید و میتواند فامیل و آشنایان را به سفره افطار دعوت کند و خودی نشان بدهد. هرکه هم بضاعت چندانی نداشته باشد و خرج و برجش با هم جور نباشد بینصیب میماند و نمیتواند فیضی از پهنکردن سفره افطار برای مهمان ببرد. سفرههای مجلل و رنگین که از این در آمدند سفرههای با صفا و بیریای قدیمی از آن در رفتند و فقط یاد گذشتهها و حسرت آن روزها به جا ماند...
سفرههایی برای گسترش ارتباطات سفرههای ساده افطار اما نه تنها کارکرد سفره بودنشان را بهخوبی ایفا میکردند که وسیلهای تمام عیار بودند برای گسترش ارتباطات یا همان صله رحم. کل فامیل از پیر تا کودک میآمدند و لحظهها را کنار هم سپری میکردند. در سالهای اخیر هم البته سفرههای افطار شاید وسیلهای باشند برای گسترش ارتباطات اما از نوع دیگری. از نوع افطاری به سبک مسئولان این سازمان و آن نهاد و آن یکی ارگان که همراه با 400 نفر دیگر که همه آنها هم سری در بین سرها داشتند در فلان هتل مجلل به دعوت رئیس فلان سازمان دور هم جمع میشدند و بودجه سازمان مذکور هم خرج ضیافت افطار پر زرق و برقشان میشد.
در این هنگام ارتباطات هم گستردهتر میشد و... اما سفرههای افطار واقعی، آنها که با نیت سفره افطار پهن میشدند، بزرگترین کارکردشان این بود که دلها را به هم پیوند میدادند. همه از حال هم با خبر بودند و خویشاوندی معنای واقعی خودش را داشت. همانطور که به قول آقای مرادی که در صف مرغ تره بار ایستاده و منتظر است تا نوبتش برسد، سفرههای افطار قبلاً وسیلهای بود برای پیوند بیشتر فامیل: «تا قبل از اینکه فرهنگ مردم تغییر کند و سفرههای پر زرق و برق افطار برایشان جا بیفتد، تقریباً همه فامیل توان این را داشتند که افطاری بدهند و لذت جمع کردن همه اقوام دور هم را تجربه کنند. دارا و ندار سفرهها را ساده میانداختند که خدای ناکرده آنکه بضاعت کمتری دارد شرمنده نشود. حتی یادم میآید بعضی سالها به جز یک روزی که خودمان افطار میدادیم و همه اقوام به خانهمان میآمدند، دیگر خانه نبودیم و هر روز یکجا دعوت میشدیم و همه میتوانستند در این دوره افطاری شرکت کنند.»
خانم میانسالی هم در صف کناری ایستاده وارد بحث میشود و میگوید: «سفرهها بهانهای بود برای آنکه همه از حال و روز هم با خبر باشند و به برکت این سفرهها روابط پایدار میماند.حتی کسانی که با هم کدورتی داشتند یا اختلافی پیش میآمد به حرمت همین سفره دلهایشان را پاک میکردند و کینهها را کنار میگذاشتند. حالا دیگرچه بشود که فامیل دور هم جمع شوند، یا در عروسیها یا دور از جان در عزاداریها، چون این روزها با توجه به مخارج و گرانی، مهمانی دادن کار دشواری شده و همه از پس آن برنمیآیند چه برسد به مهمانیهای افطار که رایج شده سنگ تمام بگذارند و هیچ جور نمیشود ساده برگزار کرد. همین میشود که فامیل دیر به دیر دور هم جمع میشوند و اتحاد و صفای گذشته دیگر در بین قوم و خویشها وجود ندارد.»
آقای دیگری چند قدم عقبتر از بقیه است و تقریباً در انتهای صف ایستاده، از اسراف و ریخت و پاشی میگوید که سفرههای افطار امروزی به دنبال دارند: «یکی از مشکلات بزرگی که این روزها بسیار دیده میشود و دقیقاً برخلاف جهت ماه مبارک رمضان است، اسراف کاریهایی است که با برگزاری مهمانیهای بزرگ در این ماه انجام میشود. ریخت و پاشهایی که نه تنها ثوابی ندارد که گناه هم دارد.»
آقای جلویی هم وارد گفتوگو میشود و از دردسری میگوید که سفرههای پر جلال و جبروت برای صاحبخانههای روزهدار به دنبال دارد. <خانم به غیر از چیزهایی که همه گفتند این نکته را هم اضافه کنید که شخص روزه دار اگر دست تنها هم باشد توانایی پخت 10 مدل غذا را ندارد. کسی که الان میخواهد به سبک و سیاق این روزها افطار بدهد باید از یک هفته قبل در تدارک باشد و جان بکند تا یک سفره افطار پهن کند و ثوابی ببرد، من که فکر میکنم همان سفرههایی که قبلاً میانداختیم خیلی هم ثواب بیشتری داشت.»
صف حرکت میکند و خانم جوانی هم در حالی که دو قدم در صف به جلو میرود، حکایت چشم و هم چشمیها را مطرح میکند. بحث که به اینجا میرسد حرفها گل میاندازد و همه با یکدیگر شروع به صحبت میکنند: «خانم اگر سفرهها ساده و خودمانی باشد پس تکلیف چشم و هم چشمیها چه میشود؟ مگر میشود این یکی جاری 2 جور غذا بگذارد بعد آن یکی هم 2 جور؟ آن یکی اگر کمتر از 3 جور غذا بدهد که خیالش راحت نمیشود. خانم این ماجرا فقط و فقط ریشه در همین چشم و هم چشمیها دارد و دیگر هیچ.» تقریباً همه صف وارد گفتوگو شده و همه هم با این نظر آخر خیلی موافقند. بحث بالا گرفته و سر درد دلها باز شده، درد دل از رسوم جدیدی که خودمان با دست خودمان به جان خودمان انداختهایم و حالا هم لب به شکایت گشودهایم. رسوم نوپایی که روز به روز جا پایشان را در فرهنگ جامعه محکمتر میکنند و شماری را به این باور میرسانند که ریخت و پاش نوعی ارزش است و هرچه بیشتر خرج بیهوده کنند و دور بریزند، جایگاه اجتماعی شان بهبود مییابد.
معاشرتهای کم، ظاهرسازیهای زیاددکتر غلامرضا قاسمیکبریا، جامعهشناس ،کم شدن معاشرتها را دلیل این ناهنجاریهای فرهنگی میداند و معتقد است چون این روزها معاشرتها کم شده، شماری برای یکدیگر ظاهرسازی میکنند و میخواهند خود را بالاتر از آن چیزی که هستند نشان دهند و تصور میکنند که این روش بهترین راه برای دست یافتن فوری به مقصد است. این در حالی است که با افزایش معاشرتها افراد از توانایی یکدیگر باخبر شده و ظاهرسازیها کمرنگتر میشود و رقابتی که در این بین پیش میآید هم رنگ میبازد: «کسانی که به برگزاری مراسم افطار مجلل و اسراف در این مراسم اصرار دارند در واقع اشخاصی هستند که فرصت اظهار توانمندی ندارند و تا مجالی مییابند از آن برای به رخ کشیدن توانایی خود استفاده میکنند، حتی مراسم معنوی مانند افطار.»
خارج شدن اندازه مصرف از دست انسان مصرف گرااما این اسراف کاری از کجا آمد و وبال گردن جامعه ما شد؟ آن هم به گونهای که به گفته دکتر غلامرضا قاسمیکبریا، جامعهشناس، این ماجرا به نوعی فاجعه اخلاقی تبدیل شده است: «در جامعه فعلی ما تهیه چند نوع غذا و دورریختن بخش زیادی از آن در مراسمی مانند افطار تبدیل به یک ارزش شده که یکی از علتهای این موضوع مصرفگرایی و خارج شدن اندازههای مصرف از دست انسان مصرفگراست. اما این در حالی است که مردم حالا با تکنولوژیهایی که در اختیار دارند میتوانند خیلی بهتر از گذشته مصرفشان را مدیریت کنند. مثلاً قبلاً با اینکه مردم یخچال در اختیار نداشتند اما اندازهها بیشتر دستشان بود، چون به اندازه نیازشان مواد غذایی تهیه کرده و غذا میپختند. پس یکی از دلایل این ماجرا این است که فرهنگ مردم به اندازه فناوریهایی که در اختیار دارند پیشرفت نکرده و به همین دلیل برخیها در تعیین اندازههای مصرف دچار مشکل هستند.»
آنطور که از صحبتهای این جامعهشناس بر میآید، بزرگترین مشکل انسان مصرفگرا ندانستن اندازه هاست و همین هم او را به حرص و ولع بیشتر وا میدارد: «ریشه این اسرافکاریها در این است که برخیها در اندازهگیری مشکل دارند، در واقع این ناتوانی در اندازهگیریها در بیشتر رفتارهای ما دیده میشود؛ در خرید کردن، در غذا پختن و... این روزها کمتر کسی پیدا میشود که اندازهها را به درستی رعایت کند و البته پیشرفت امکانات به این موضوع دامن زده، مثلاً این روزها اگر از صاحبخانهای که یخچالش بیخ تا بیخ پر است بپرسید چه در یخچالداری با نگرانی میگوید چیزی در خانه ندارند. در واقع حرص و ولع برخی انسانها زیاد شده و این وظیفه نظام آموزشی است که برای رفع این مشکل تلاش کند.»
رسانههایی که بر خلاف جهت میرانندیکی از پایههای کمکی نظام آموزشی در نهادینه کردن فرهنگ رسانهها هستند و مسلماً قویترین رسانه در بین همه رسانهها، تلویزیون رسمی آن کشور است. پس در کشور ما هم اصلیترین وظیفه فرهنگسازی بر دوش رسانه ملی است. اما این رسانه توانسته در این زمینه موفق عمل کند و اصلاً گامی در این راستا برداشته؟ سفرههای رنگینی که مدام در آگهیها از جلوی دیدگان بینندهها رد میشوند و به طرزی تهاجمی مصرفگرایی را تبلیغ میکنند، چیز دیگری میگویند...
دکتر مجید ابهری، متخصص علوم رفتاری و آسیبشناس اجتماعی در این باره میگوید: «در ماه رمضان دعوت به افطار، پاداشی شگرف دارد و ماه دعوت به سادهزیستی است که رسانهها باید با تبلیغ سادهزیستی در این ماه، مردم را برای زندگی ساده و اسلامی آماده کنند، اما سفرههایی که در صدا و سیما از آن تبلیغ میشود، سنخیتی با این ماجرا ندارد. سفرههای افطار باید آرام بخش باشند و همه افراد جامعه با هر وضعیت و تمکن مالی بتوانند آن را تهیه کنند.»
این آسیب شناس از جا انداختن الگوهای غلط توسط رسانهها در جامعه و تحریک حس رقابت در افراد میگوید و آن را یکی از آسیبهای مهم میداند: «هرچه سفره سادهتر باشد به خدا نزدیکتر خواهیم بود و رسانههای تصویری و مکتوب باید به این نکته مهم توجه کنند که مبادا با الگو و آموزش غلط، دیگران را به اشتباه بیندازند، چراکه سفرههای رنگین که در آن هرگونه طعام و مواد غذایی وجود داشته باشد باعث تحریک حس رقابت در دیگران میشود و این در ماه رمضان بهانه رقابت کسانی میشود که سفرههای رنگینتر پهن کنند. اما وظیفه ما این است که در این ماه عزیز و مبارک، سادهزیستی و سفرههای ساده را ترویج دهیم چرا که فلسفه روزه، فاصله گرفتن از دنیازدگی و دوری از تشریفات است اما متأسفانه برخی از افراد به موضوع ساده زیستی توجه نمیکنند و سفرههای رنگین رمضان را بر سفرههای ساده و راحت ترجیح میدهند.»
فاصله از ارزشها و انجام کارهای بیاساسدکتر سید یحیی یثربی، استاد فلسفه و عرفان اسلامی و مفسر قرآن کریم هم پهن کردن سفرههای افطاری مجلل را انجام کاری بیاساس میداند که فاصله گرفتن انسانها از ارزشهای اسلامی دلیل اصلی آن است: «رسول اکرم(ص) برای آموختن ارزشهای اسلامی به پیروان نکات کوچک زیادی را رعایت میکردند زیرا عبور از ارزشها با بیتوجهیهای کوچک شروع شده و مرزها شکسته میشود اما امروزه مراسم افطاری مجلل هم از سوی برخی نهادها و سازمانها و هم از سوی مردم آفتی شده که گریبانگیر جامعه شده است.»
سفرههای افطار اما هر چه مجللتر باشند و بیشتر از اصل خود دور شوند بازهم نمیتوانند یاد سفرههای ساده و معنوی گذشته را محو کنند. کاش در این ماه رمضانی که به پایانش نزدیک شده خیلیها همان سفرههای ساده و بیآلایش را با همان نیتی که باید، پهن کرده باشند تا نشان دهند رسالت اصلی سفرههای افطار چیست.