«پایتخت3» و «مدینه». تا به اینجا سیروس مقدم غیر از رکورد حضورش در تلویزیون در مقام کارگردان، با گذشت پنج ماه توانسته در ایام عید و ماه رمضان سریالهایش را روانه آنتن تلویزیون کند و تا به اینجا رکورددار سریالسازی در سال 93 باشد. «مدینه» با فیلمنامهای از سعیدنعمتاله مقابل دوربین رفت، «زیر هشت»، «دیوار» و «تا ثریا» نیز از جمله تجربههای مشترک نعمتاله و مقدم است و بار دیگر در «مدینه» این همکاری شکل دیگری به خود گرفت. پریوش نظریه برای نخستین بار مقابل دوربین مقدم، قرار گرفت و نقش اول سریال را ایفا کرد؛ بازیگری که به گفته خود مقدم همیشه در پی فرصتی بوده تا با او کار کند.
گفتوگوی شرق با سیروس مقدم به چگونگی ساخت سریال «مدینه» و البته حواشی آن، میپردازد.
زمانی که سریال «پایتخت3»را میساختید، گفتوگویی با شما داشتم و پرسشی را مطرح کردم مبنی بر اینکه چرا ساخت آثار مناسبتی تلویزیون به شما سپرده میشود و شما گفتید: «مردم انگار عادت کردهاند که من را در مناسبتها ببینند». به هر حال ساخت آثار مناسبتی سختیهای خاص خودش را دارد، خصوصا شتابی که برای رساندن سریال به آنتن وجود دارد و این اتفاق برای «مدینه» هم افتاد. از این روند خسته نشدید؟مگر میشود کار کرد و خسته نشد؟ مگر میشود شبانهروز فعالیت کرد و خسته نشد؟ بله، من هم مثل همه انسانها خسته میشوم. اما یادتان نرود، این خستگی همراه با رضایت دلچسبی است. کاری که از انجامش لذت ببری و ریاضتی که گردش خون شما را تنظیم کند، همواره دلچسب است. بنده اعتقاد دارم آدمها تا زندهاند، باید مفید باشند. تلاش کنند و ثمره خوبی داشته باشند. بعد از مردن و در زیر خاک، فرصت برای خوابیدن و کار نکردن زیاد است. احساس میکنم هنوز قصههای زیادی هست که نساختهام، هنوز حرفهای زیادی هست که نزدهام. وقت تنگ است و کارهای نکرده فراوان. بنابراین به یک جواب میرسم: نخیر، از کار کردن خسته نشدهام و روز به روز انگیزه، روحیه و انرژیام برای کارهای نکرده بیشتر میشود تا روزی که دیگر حرف تازهای برای زدن نداشته باشم.
در این سریال، بار دیگر سراغ روایت یک قصه زنانه رفتید و از دو بازیگر بهعنوان نقشهای اصلی قصه استفاده کردید (شبنم مقدمی و پریوش نظریه)؛ دو بازیگری که تجربه همکاری با آنها را نداشتید، اساس انتخاب این دو بازیگر بر چه مبنایی بود و آیا پریوش نظریه نخستین انتخاب شما برای بازی در نقش مدینه بود؟بارها گفتهام که ما در جامعهای زندگی میکنیم که اصولا نگاه و شرایط مردسالارانهای حاکم است. اکثر مدیران فرهنگی و اقتصادی، مشاغل حساس، تخصصهای سینمایی و... مردان هستند. بنابراین از زاویهای کاملا مردانه به زنان نگریسته میشود. در چنین شرایطی بنده وظیفه دارم تا با رفتن به سراغ قصههای زنانه و قهرمان زن کمی به درد و رنج و دغدغههای آنان بپردازم...
از زمانی که طرح اولیه «مدینه» توسط سعید نعمتاله برایم تعریف شد و تا زمانی که نگارش آغاز شد؛ دو نقش ذهن من را به خود مشغول کرده بود. مدینه و روحی... قصه مدینه تقابل و رویارویی و همراهی دو زن، دو مادر و دو همجنس بود که دو دنیای کاملا متفاوت و گاه متضاد داشتند. برای نقش مدینه ما از همان ابتدا روی خانم نظریه دقیق شدیم. مدینه زنی بود در همان شرایط سنی پریوش نظریه، با چهرهای شرقی، نگاه مهربان همراه با صلابت و آرامشی که در نگاه و رفتار او بود. مدینه و بازیگرش مسوولیت سنگینی را بر دوش داشتند. باید مخاطب را مجاب میکردند که با آنها همراه شوند و حرفهایش را بپذیرند و به او حق بدهند.
سالها بود که منتظر فرصتی بودم تا با خانم نظریه کار مشترکی انجام دهم. جنس بازی او را میپسندم. ایشان بسیار به اندازه، مدینه را بازی کردند. یک رئالیستی در جنس بازی و نگاهشان وجود دارد که بسیار برای مدینه لازم بود. اما در مورد نقش روحی، ماجرا کاملا بر عکس بود. روحی بر خلاف مدینه زنی راحتطلب، برونگرا و احساساتی است که دچار انفعال اجتماعی شده و اموراتش بر خلاف مدینه که با کار و تلاش میگذرد از طریق پول نزول میچرخد. کار کردن برایش عذاب است و برای تربیت پسرش روشی درست نقطه مقابل شیوه تربیتی مدینه در پیش گرفته است. ما برای رسیدن شبنم مقدمی به این نقش خیلی تلاش کردیم. شبنم مقدمی با انگیزه بالا و تلاش مضاعف در دورخوانیها همه ما را متقاعد کرد که روحی قصه ما است و به همین دلیل هم وقتی به دلیل همزمانی پخش سریال«هفت سنگ» با «مدینه» و اشتراک بازیگر دچار چالش شدیم، واقعا نتوانستیم کسی را جایگزین او کنیم و به همین دلیل آنقدر صبر کردیم تا شبنم مقدمی به ما برسد و روحی را بازی کند.
در این سریال، نام اسپانسر (موسسه عسکریه) را نهتنها در تیتراژ که در سکانسها و صحنههای مختلف هم میبینیم. با توجه به جنجالهایی که زمان «پایتخت3» در مورد حضور اسپانسر در کار شما ایجاد شد، نگران نبودید که بار دیگر شما را به اینکه از نام اسپانسر در سریال زیاد استفاده میکنید متهم کنند؟اولا انتخاب یا عدم انتخاب اسپانسر ارتباطی به کارگردان ندارد. ثانیا مطمئن باشید که«عسکریه» حتما از شیوه تبلیغات پایتخت راضی بوده که مجددا با سیروس مقدم همکاری میکند و از حرف و حدیثها نمیترسد. ثالثا مبحث اسپانسر در مملکت ما اینگونه مسالهساز میشود. در تمام دنیا حامیان مالی در عرصه سیاست و فرهنگ و ورزش حضور دارند و در ازای پولی که میدهند، توقعاتی هم دارند. نمیشود در این دوران بیپولی تلویزیون، هم سریال بخواهیم بسازیم و پول نداشته باشیم و هم اسپانسرها به داد ما برسند که سریال بسازیم و هم دعوایشان کنیم و هزار تهمت به آنها بزنیم که چرا پول دادید تلویزیون شب عید یا ماه رمضان سریال داشته باشد. نه، این نمیشود. اسپانسر پول میدهد و تبلیغ کالایش را میخواهد، حال اگر این اسپانسر به ما کمک میکند جنایت کرده، ولی اگر همین اسپانسر به شما کمک کند، به بهشت برود؟ یک بام و دو هوا شدهایم، متاسفانه...
بار دیگر با سعید نعمتاله همکاری کردید؛ نویسندهای که بسیاری از کارهای پر مخاطب شما با فیلمنامههایی از او در ذهن مردم تداعی میشود. فیلمنامه این سریال چه زمانی نوشته شد که شما فرصت کافی برای بحث و گفتوگو با نعمتاله در مورد فیلمنامه داشتید؟ آیا فیلمنامه توسط خود شما بازنگری شد و نکتهای در قصه بود که به نظر شما باید تغییر میکرد، روابط، شخصیتها یا جایی در قصه؟من و سعید نعمتاله و الهام غفوری قرار بود سال گذشته سریال «میکاییل» را در جزیره قشم با مشارکت ناجی هنر بسازیم، اما با جلو افتادن« پایتخت 3» و گذشتن فصل مناسب، «میکاییل» منتفی شد و همان زمان شبکه و سعید، پیشنهاد «مدینه»را برای ماه رمضان در میان گذاشتند. طرح اولیه جذاب بود و در طول ساخت «پایتخت3» فیلمنامه توسط سعید نعمتاله جلو میرفت و من هم در جریان پیشرفت قصه قرار میگرفتم. حتی نعمتاله به شمال و شیرگاه پیش من میآمد و با هم در تعامل بودیم و متناسب با فضای قصه، انتخاب لوکیشنها و بازیگران انجام میشد. با اتمام «پایتخت3» بهطور جدیتر به «مدینه» پیوستم و کار را جدیتر شروع کردیم. من قصهها و فیلمنامههای نعمتاله را دوست دارم. فضاهای ذهنی ما بسیار به هم نزدیک است. ما با کمترین گفتوگو، به بهترین نتایج میرسیم. معمولیترین و سادهترین صحنهها در فیلمنامههای سعید نعمتاله مملو از چالشهای درونی و روانی آدمها است. دیالوگهایش شیرین، آهنگین و پر معناست. او متعلق به طبقهای است که به مردم تعلق دارد، مردم را خوب میشناسد و به خوبی زندگیشان را مینویسد. در فیلمنامههای نعمتاله، دیالوگ اضافه، صحنه اضافه، آدم اضافه وجود ندارد. هیچ سکانسی بیدلیل به سکانس قبل و بعدش متصل نمیشود، به همین دلیل من همواره از همکاری با او به وجد میآیم و تلاش میکنم لحظهای را هدر ندهم، فضایی را حرام نکنم و به آن قوت دهم.
زمان برخی از سکانسها، در سریال کمی طولانی بود، مثل زمانی که بهمن شب از مسافرخانه بیرون میآید و جلوی در کارخانه فروخته شده میرود و چند پلان تکراری میبینیم که زمان زیادی از سریال را میگیرد یا صحنهای که مدینه منتظر آمدن بهمن به خانه است و زمانی را در حیاط خانه رو به در مینشیند، وجود سکانسهای طولانی که ریتم سریال را کند میکرد، دلیل خاصی داشت؟باید در کلیت درام به آن نگاه کرد. بهمن کارخانهاش را از دست داده، بیکار و علاف است. سربار است، کاری به جز پرسه زدن و حسرت خوردن ندارد. ریتم این لحظات به اعتقاد بنده باید همین ریتم باشد. اگر تعریف ریتم را انتقال درست حس لحظه به مخاطب تعریف کنیم به اعتقاد بنده ریتم این لحظات باید بیانگر حال و احوال بهمن باشد؛ ملالآور، بیحادثه، کشدار و ناامیدکننده. او کاری به جز این ندارد.
در لحظات انتظار مدینه در خانهاش، او میگوید بهمن نمیآید و سعید میگوید غروب میآید و تو را از خانه بیرون میکند. مدینه در دلش آشوب است و در تمام این مدت با خود کلنجار میرود که نکند بهمن بیاید و او را بیرون کند و هر چه به غروب نزدیکتر میشویم دلشوره و اضطراب او بیشتر میشود. این تعلیق زمانی جزو ذات فیلمنامه است و غیر از این، عمق فاجعه در نمیآمد.
مجید صالحی در سریال شما نقش متفاوتی ایفا کرده که مخاطب کمتر چنین چهرهای را از او دیده است. انتخاب او به چه شکل بود؟مجید صالحی سالها پیش در پلیس جوان برای من یک نقش کاملا جدی بازی کرده بود و به توانایی او آگاه بودم. از طرفی ریسک کردن جزو ذات من است. بازیگرانی که بسیار توانا و بااستعداد هستند، اما متاسفانه در قالبها و شکلهایی ناخواسته کلیشه شدهاند. آنان استعداد شگفتانگیزی دارند. فقط باید اعتماد کنی و نقش متفاوت را به آنها بسپاری. مثل امیر جعفری در «زیرهشت»، یا آتیلا پسیانی در«چاردیواری» و محسن تنابنده در«پایتخت». بازیگری یک فن است و یک بازیگر حرفهای توان آن را دارد که در قالبهای گوناگون ایفای نقش کند. مجید صالحی از نظر دیگران ریسک بود ولی از نظر من و سعید نعمتاله یک برگ برنده بود... که شد.
موضوعی که برای سریال «مدینه» در نظر گرفته شده، همانی است که در سریال «تا ثریا» هم به آن نزدیک شدید: رباخواری. تا چه حد سعی کردید این موضوع تازگیاش را حفظ کند و اسیر شعار زدگی نشود؟بین «تا ثریا» و«مدینه» هم به لحاظ محتوایی و هم به لحاظ ساختاری تفاوتهای اساسی وجود دارد. ثریا زنی کمسواد از قشر ضعیف جامعه و با جهانبینی و نگاه و خلق و خوی طبقه خودش زندگی میکند. ثریا به دلیل ضعف مالی حتی توان تهیه جهیزیه دخترانش و ادامه تحصیل پسرش را ندارد. او وقتی خانهاش را میفروشد و پولش را ناخواسته به آقا رضا میدهد وقتی میفهمد که نزول در کار است به دلیل ضعف فرهنگی و ناتوانی مادی چشم خود را میبندد و در مقابل حرام عصیان نمیکند. تم اصلی«تا ثریا»پنهانکاری بود. اما در«مدینه» ما با زنی نسبتا مرفه تحصیلکرده و اخلاقگرا روبهرو هستیم. زنی با اعتقادات و باورهای دینی که مدیر و مدبر هم است و کارخانهای را اداره میکند و بر خلاف ثریا هیچ نقشی در دادن و گرفتن پول نزول ندارد. حتی میفهمد برخلاف ثریا به قول خودش عصیان میکند و دودمان نزول و فساد را به باد میدهد و با فروش کارخانه و پس دادن پول نزول به فقیر شدن خود و خانوادهاش میرسد. اینها همه شباهتهای ظاهری ثریا و مدینه است اما در مدینه بیماری «ار پی» و خطر نابینایی مدینه در آینده و تلاشهای این زن برای آماده کردن خود برای روزهای تاریکی هست و مدینه را از ثریا متمایز میکند. او با همین شرایط سخت کارآفرینی میکند، خانوادهاش را مجددا دور هم جمع میکند و مجددا از صفر با آیتالکرسی شروع میکند.
برخورد مردم نسبت به این سریال چطور بود؟مثل همیشه بازتابهای خوبی داشته است. خانمی از نزدیکان، چند روز پیش به من گفت که با چند نفر از زنان همسن و سالش بعد از دیدن مدینه دور هم جمع شده و میخواهند کاری راه بیندازند. آنان با هم میخواهند آشپزخانه تهیه غذا بزنند و کارآفرینی کنند. زنان احساس میکنند در مدینه به شعور آنها احترام گذاشته شده و حالا میتوانند از انفعال خارج شده و یک فعال اقتصادی و اجتماعی شوند.
قصد ندارید ساخت سریال «صدام» را آغاز کنید؟سریال صدام طی جلسات مکرری قرار است که یک بازنگری در فیلمنامهاش انجام بگیرد و پیشتولیدش آغاز شود. احساس میکنم شروع تولید صدام سال آینده باشد و امیدوارم تا آن موقع ما و نویسنده و موسسه اوج، بحث فیلمنامه را تمام کرده باشیم.
سیروس مقدم هنوز هم قصد ندارد تلویزیون را رها کند و به سمت سینما برود؟تا زمانی که قصهای بهتر و جذابتر از قصههای سریالهایم نداشته باشم، خیر. ولی خدا را چه دیدهاید شاید امسال یک سینمایی کار کنم.