ادعای عجیبی که آرزوی همه سینماگران است؛
مردم برای فیلم بعدی کیمیایی تا ساعت سه بامداد صف میکشند!
هر ساله سینمای دنیا و به طور خاص سینمای ایران، توان اکران شمار محدودی از آثار را دارد و اگر قرار باشد در دنیا و باز هم به طور خاص ایران، هر ساله آثار پایینتر از متوسط مورد انتظار ـ نسبت به سطح هر کارگردان یا جشنواره ـ عرضه شود، اقتصاد سینما، شاهرگ این هنر ـ صنعت، ضربه اصلی را خواهد خورد و تماشاگر حرفهای با درک همین ملاحظات و ضربه محکمی که فیلم ضعیف به ذائقه مخاطب خواهد زد.
اظهارات روزهای اخیر مسعود کیمیایی در دفاع از آخرین فیلمش و دیگر آثارش در سالهای اخیر و همچنین پاسخهای مبهمش درباره همکاری با برخی اشخاص در سالهای اخیر، با یک تأکید مهم همراه بود و آن برخورداری از توانمندی ساخت فیلمی است که توان ایجاد صف در سینما را داشته باشد؛ توانمندی که مشخص نیست چرا کیمیایی مورد بهره برداری قرار نمیدهند؟
به گزارش «تابناک»، «... من بلدم فیلم بسازم خیابان بَند بیاید. بلدم، کاری ندارد. بلدم فیلم بسازم که ۳ بعد از نیمه شب صف جلوی سینما باشد. کردهام. باز هم میتوانم. خوب هم بلدم...»؛ این یکی از مهمترین سخنان مسعود کیمیایی در روزهای اخیر است؛ مردی که همچون بسیاری از سینماگران گمان میکند نامش مترادف با نام سینمای ایران است و به همین دلیل هیچگاه طالب نقدها نبوده و گارد سختی گرفته است.
او اکنون از توانمندی سخن به میان میآورد که شاید تنها برای «مارمولک» کمال تبریزی دیدیم و حافظه یاری نمیکند که فیلمی به جز این اثر، با صفهای طولانی و مداوم از نخستین سانس تا سانسهای ویژه نیمه شب سالنهای سینما مواجه شده باشد؛ صفهایی که بیجهت نبود و خیلی زود فیلم از پرده سینماها پایین کشیده شد و ایستاده در صفها، آخرین اشخاصی بودند که این فیلم را روی پرده بزرگ دیدند.
همین شرایط نشان میدهد طرح ادعای نمایش فیلمی که منجر به صف کشیدن مردم مقابل سالنهای سینما تا ساعت ۳ بامداد هر روز شود تا چه میزان عجیب است؛ آن هم از مردی که آخرین ساختهاش در گیشه شکست تجاری خورده و حرفی برای گفتن حتی در گیشه نیز نداشته، چه رسد به سناریو و فرم درست. کیمیایی نیز همچون مهرجویی، نخستین فیلم بدش را نمیسازد و در یک دهه اخیر، از هیچ یک از این اساتید، فیلم مهمی به نمایش در نیامده و البته هیچ یک تاب و تحمل شنیدن نقدها را نداشتهاند و چنین نقدی را برنتافتند.
در این میان، حتی اگر کیمیایی توان ساخت فیلمی را دارد که چنین فروشی داشته باشد نیز باید از این اتفاق استقبال کرد، چرا که سینمای ایران به همان اندازه که به آثار جدی و مهم نیاز دارد، به بلیت فروشی برای ادامه حیات محتاج است و به همین دلیل، اگر کارگردانی دیگر وسواسی در فیلمسازی ندارد اما بر این باور است همچنان میتواند فیلمی با فروش بسیار بالا بسازد، از این موضوع حمایت کرد تا حداقل دستاوردی به اندازه برخی کارگردانهای تازه نفس سینما داشته باشد و اگر اثر مهمی در کارنامهاش ثبت نمیکند، حداقل به روشن ماندن چراغ سینماها کمک کرده باشد.
باید دوباره تأکید کرد سینمای دنیا و به طور خاص سینمای ایران، هر ساله توان اکران شمار محدودی از آثار را دارد و اگر قرار باشد در دنیا و باز هم به طور خاص ایران، هر ساله آثار پایینتر از متوسط مورد انتظار ـ نسبت به سطح هر کارگردان و یا سطح جشنواره ـ عرضه شود، اقتصاد سینما به عنوان شاهرگ این هنر ـ صنعت ضربه اصلی را خواهد خورد و با توجه تأثیری سینماگریزی و کاهش فروش کلی سینما خواهد داشت، عملکرد برخی کارگردانها در تولید آثار ضعیف، مصداق ضربه به سینما تعبیر میشود.
شاید وقت آن رسیده تا کارگردانهای ایرانی نیز درک کنند، سینما حکم ملک شخصی را ندارد و سینمای شخصی جایش در سینماتکها و اکرانهای محدود است و نه پرکردن بخش عمده ظرفیت سالنهای سینمای کشور برای چند هفته و یا چند ماه و با همین نگاه چهرههایی چون کیمیایی و مهرجویی که پروژههای سالهای اخیرشان حتی در گیشه نیز یک شکست بزرگ بوده، در پی تغییر رویکردشان بروند و حداقل مردمی که برای فیلمهای این دو چهره که یک مسیر را در پیش گرفتهاند، آنقدر زحمت خرید بلیت را بکشند که هزینه تولید فیلمهایشان بازگردد.