«ذخيره آبی سدهای لار و لتيان در استان تهران به فصل پاييز نمیرسد»؛ به توجه به سال گرمی که در آنیم، به نظر میرسد، هیچ توضیحی برای رساندن معنای این جمله نیاز نباشد، ولی اوضاع و احوال ما چیز دیگری را نشان میدهد.
به گزارش «تابناک»، در شرایطی که پیش بینی ناسا به حقیقت پیوسته و کاهش بارندگیها در یکی دو سال اخیر، خشکسالی همیشگی اقلیم کشورمان را به بحرانی بیسابقه رهنمون میسازد، اینقدر همه چیز در خاطرمان امن و امان به نظر میرسد که حتی روزشمار اتمام آب سدها هم نتوانسته تغییری در آن پدید آورد.
چند روز پیش، زمانی که محمد پرورش، مدیرعامل آبفای پایتخت (شرکت آب و فاضلاب تهران) ذخیره آب سدهای لار و لتیان را برای تأمین آب کمتر از چهل روز مناسب دانست و ذکر کرد که تداوم روند مدیریت آب هم نخواهد توانست ذخایر این سدها را تا پاییز، فصل بارندگی، تداوم بخشد، شاید خیلیهایمان گمان میکردیم که ولولهای در شهر بر پا شود ولی نشد.
شاید تأثیر سخنان چند ماهه مسئولان در این باره باشد که بحران آب به موضوعی خطرناک ولی روزمره تبدیل شده که کسی از وقوع آن نگران نیست و شاید هم ریشه آرامش جامعه با وجود چنین خبر شومی را باید در جاهای دیگر جستوجو کرد، ولی عامل بیتفاوتی هر چه هست، هیچ توفیری در ماجرا نخواهد داشت.
آنچه اکنون اهمیت دارد، این است که اگر حدود ده میلیون ساکن تهران و جمعیتی بیش از این در استان البرز و دیگر شهرستانهای استان تهران تا یک ماه آینده با بیآبی روبه رو نشوند، این مشکل در روزگار خنک شده (به نسبت این روزها) پایان فصل تابستان خود را با قدرت نشان خواهد داد و با نگاه دوراندیشانه، بلایی به مراتب بدتر برای سال آینده برایمان تدارک خواهد دید، زیرا همه میدانیم فصل بارندگیهای پیش رو، اگر با کاهش همراه نشود، به ثبات وضعیتی مشابه امسال خواهد رسید.
بدین ترتیب، میتوان نتیجه گرفت دیر یا زود، ناگزیر از تغییر رویه خود هستیم و راه گریزی جز «ریاضت ملی» نداریم. چه بسا آنقدر که بد نباشد برای احیای قناتها فکری کنیم و به گذشتهها سرک بکشیم؛ به تهران پنجاه، شصت سال پیش که با آن جمعیت لاغر، پانصد قنات داشت و حالا که بسیار فربه شده، قناتهایش را برجهای بلند کور کرده و با کمک پمپهای فوق مدرن خارجی، رقابت مکش آب در آن جاری و ساری است.
البته راههای ساده تری هم هست. همانقدر که برای ما سخت است الگوی مصرفمان را تغییر دهیم و یاد بگیریم به جای شیر آب باز، با یک لیوان دهانمان را پس از مسواک بشوییم، سخت است کمتر از کولر بهره بگیریم و در مصرف آب صرفه جویی کنیم، سخت است در حمام کردن و شستوشو آب کمتری مصرف کنیم و خلاصه سخت است چهل لیتر آبی را که بیشتر از جهانیان در روز مصرف میکنیم، کاهش دهیم، برای مسئولانمان هم سخت است که به اصلاح امور اندیشیده و به فکر راهکارهای عجیبی چون واردات آب از کشورهای همسایه نیفتند.
همانقدر که برای ما دشوار است، میتوان کمتر فرش و خودرو شست، برای مسئولان هم دشوار است که راهکاری فوری و فوتی برای حل مشکل نشست شدید آب در شبکه توزیع بیابند و برای نمونه، با تدابیری چون ارزان کردن نرخ برق، میزان استفاده از وسیلهای چون کولر آبی را کاهش دهند؛ راهی برای جایگزینی شیرهای آب فرسوده بیابند و نمونههای اهرمی را جایگزین انواع پیچی آن کنند، فرهنگ مصرف را آموزش دهند و... .
همه اینها را میشود از بیآبی شدیدی دریافت که روز به روز بر گستره آن افزوده میشود و هیچ گونه نشانهای از بیداری مسئولان و جامعه در پس آن نمیتوان یافت. گویی همگی خوابیم و در خوابمان خبری از بیآبی نیست که اگر بود، شاید پریشان برمیخاستیم و دنبال جرعهای میگشتیم که شاید یک ماه و نیم بعد، نایاب شده باشد!